ضرورت راهسازی در ایران
مملکت ما نه از حیث طبیعت راه دارد نه از حیث صنعت. یک رودخانه که قابل راندن کرجی هم باشد ندارد. یک کانال با یک وجب خط آهن هم نیست. این برنج در ماورای بحر خزر فاسد بشود، پوسیده شود به ده فرسنگ با پنجاه فرسنگ آن سمتتر نمیشود حمل کرد.
یا اگر حمل شود چند مقابل قیمت کرایه برمیدارند، همینطور در جای دیگر غلات. یا باید در تمام مملکت وسیع ما همهچیز به حد اعلی خوب باشد تا در رفاه باشند یا اگر نباشد همیشه یک نصف گرسنه بمانند. در حقیقت مملکت ایران ویران و خرابِ نداشتنِ راه است و بس. تا آن ساخته نشود همیشه یک سمت گرفتار تنگی و عسرت و گرسنگی هستند، سمت دیگر از شدت فراوانی غلهشان فاسد و خراب.به واسطه عدم فروش آن برای سایر امتعه و چیزها در عسرت و تنگی. شاید در سیستان غله الان خرواری دو تومان باشد اما در فارس به یکصد تومان. سیستانی از عدم فروش باید لخت و برهنه باشد فارس برای یک تکه نان آه بکشد و جان بدهد.
منبع: سالور، قهرمان میرزا، روزنامه خاطرات عینالسلطنه، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران: اساطیر، ۱۳۷۴، ج۷، ص ۴۹۲۱