گسترش قدرت دولتی
قسمت دوم
رشد و گسترش نیروی نظامی به ویژه پس از تصویب قانون نظام وظیفه اجباری در سال ۱۹۲۵/ ۱۳۰۴، تداوم یافت. این قانون را محوریترین فعالیت رژیم نیز نامیدهاند. همراه با این قانون، صدور شناسنامه و همچنین اخذ نام خانوادگی برای ایرانیان اجباری شد. مطابق این قانون همه مردان بالای ۲۱ سال، باید دو سال در ارتش و چهار سال دیگر به صورت نیروی ذخیره خدمت میکردند. مشمولان نظام وظیفه در ابتدا از میان جمعیت روستایی، سپس ایلات و عشایر و سرانجام جمعیت شهری جذب میشدند. ارتش تا سال ۱۹۴۱/ ۱۳۲۰ دارای ۱۸ لشکر کامل متشکل از ۱۲۷ هزار نفر نیرو شده بود، یک لشکر برای هر یک از استانهای دوازدهگانه و یک لشکر ویژه در مرزهای روسیه، همچنین نیروی زمینی ارتش متشکل از ۱۰۰ دستگاه تانک و ۲۸ خودروی زرهی، نیروی هوایی دارای ۱۵۷ فروند هواپیما و نیروی دریایی شامل دو دستگاه ناو و چهار دستگاه ناوچه بود.
رضا شاه را همواره اصلاحگر، بانی مدرنیزاسیون و حتی عرفیساز (جامعه) کبیر تلقی کردهاند. در واقع، قصد او از تاسیس نهادهای جدید، گسترش سلطه از طریق گسترش قدرت دولت در همه بخشهای کشور بود، از سیاست گرفته تا اقتصاد و اجتماع و ایدئولوژی. میراثی که او پشت سر گذاشت در واقع محصول فرعی اقدامات مصمم وی برای ایجاد یک دولت متمرکز قدرتمند بود. سلطه مطلق او بر نظام سیاسی، عمدتا از طریق تبدیل مجلس از یک مرکز قدرت آریستوکراتیک به یک مجلس کاملا فرمایشی و فرمانبردار صورت پذیرفت.
چنین مجلسی که هرگز تعرض به ساختار حاکم و منافع گروههای به قدرت رسیده در دوران رضاشاه نمیکرد، در دو سال اول بعد از سقوط رضاشاه نیز برقرار بود زیرا نمایندگان مجلس سیزدهم قبل از سقوط وی دستچین شده بودند... رضاشاه علاوه بر تضعیف مجلس با حذف هر فرد و گروهی که تصور میشد میتواند قدرتی در برابر وی باشد به فرآیند بیگانگی سیاسی دامن زد.
شاه برای مطمئن شدن از فرمانبرداری نمایندگان، مصونیت پارلمانی را نادیده گرفت. همه احزاب سیاسی اعم از گروههای هواخواه را ممنوع و کلیه روزنامههای مستقل را تعطیل کرد و جماعتی را به کار گماشت که خود حکومت آنان را مخبر و مامور مخفی مینامید. وزیرمختار بریتانیا در اوایل سال ۱۹۲۶/ ۱۳۰۵ گزارش داد که به نظر میرسد رضاشاه میکوشد نوعی اتوکراسی نظامی برپا کند و هدفش هم نه تنها بیاعتبار کردن سیاستمداران کهنهکار، بلکه کل دولت پارلمانی است... او فضای بیاطمینانی و ترس ایجاد کرده است. کابینه از مجلس میترسد، مجلس از ارتش در هراس است و در مجموع همگی از شاه میترسند. رویکرد رضاشاه درباره ایجاد مجلسی دستچین شده و تحت نظارت، آشکارا از اعمال قدرت انضباطی مورد نظر فوکو حکایت دارد. القای احساس ناامنی در نمایندگان مجلس و کارگزاران دولت ایشان را وادار به ایفای نقش خنثی از یک مسوول میسازد. در حقیقت ایجاد چنین فضایی موثرترین راه برای شکلگیری مجلسی تابع و منقاد بود.
دولت همچنین به گسترش نفوذش در جامعه نیز ادامه داد. قانون نظام وظیفه اجباری فقط منجر به توسعه ارتش نشد، بلکه سربازان مرد را از محیطهای سنتی بیرون کشید و آنان را برای نخستینبار در سازمان ملی مستحیل کرد. سازمانی که در آن مجبور بودند به فارسی سخن بگویند. با دیگر گروههای قوی محشور شوند و هر روز وفاداری خود را به شاه، پرچم و دولت اعلام کنند. دوسوم مشمولان، شش ماه نخست سربازی را به یادگیری زبان فارسی سپری میکردند. در واقع یکی از اهداف طراحی این قانون، تبدیل روستاییان و ایلات به شهروندان بود. این قانون همچنین دریافت شناسنامه و نامخانوادگی را هم اجباری کرده بود.
رضاشاه در زمینه تغییر لباس مردم نیز دست به اقداماتی زد. لباسهای سنتی و ایلاتی و همچنین کلاههایی مانند فینه را که در زمان قاجار معمول شده بود، غیرقانونی اعلام کرد. در نتیجه تمام مردان ایرانی، به استثنای روحانیونی که نام آنان در دفاتر حکومتی ثبت شده بود، باید از کت و شلوارهای غربی و کلاههای لبهدار موسوم به کلاه پهلوی استفاده میکردند. پیش از آن، سربرهنگی نشانه جنون و بیتربیتی تلقی میشد و پوشش سر در واقع معرف پیوندهای شغلی یا سنتی بود و اکنون کلاه پهلوی نشانهای از اتحاد ملی تلقی میشد. اندکی بعد کلاه شاپو که در ایران به کلاه فرنگی معروف بود، جایگزین کلاه پهلوی شد. مردان همچنین به تراشیدن ریش ترغیب شدند و درصورت پافشاری بر نگه داشتن سبیل، باید آن را برخلاف سبیلهای بزرگ ناصرالدین شاه یا لوتیها، اصلاح میکردند.
فاطمه صادقی در کتاب «کشف حجاب؛ بازخوانی یک مداخله مدرن»، پیدایش دو پدیده کشف حجاب و عکس جمعی از بانوان فاقد روسری را واجد قرینهای محکم از پیوند میان قدرت و دوربین میداند. شواهدی که نشان میدهد ما در دوره پهلوی اول با یک گذار از قدرت حاکمیتمند به قدرت انضباطی (فوکو) مواجه هستیم. دولت پهلوی اول را نخستین دولتی باید دانست که وجودش به تکنولوژی و به ویژه دوربین عکاسی وابسته بود. تاریخ کشف حجاب نیز از تاریخ عکاسی ناگسستنی است. در واقع میشود گفت سوای ابعاد و پیامدهای آن، نفس واقعه کشف حجاب چیزی نبود مگر چند عکس، که عمدتا از مراسم دولت ساخته و با حضور مقامات گرفته شده بودند.
هدف عکسهایی از این دست که در مراسم رسمی گرفته میشد، صرفا ثبت واقعیت نبود، هدف بیش از هر چیز ایجاد مطلوب برای اکنون و آینده و تثبیت آن بود. واقعیتی که در عکسها به تصویر درآمده و متصلب شده، قصد دارد بدنهای بهنجار و مطلوب و نیز مناسباتی را که آن بدنها در خدمت آنند، به تصویر کشد و آن را از رهگذر عکس، ماندنی و پایدار سازد. بر این اساس، در دوره پهلوی عکاسی از یک هنر به ابزاری در خدمت قدرت حاکم درآمد. دوربین عکاسی با ثبت واقعه کشف حجاب هم به عنوان نمایش آنچه واقعا رخ داده و هم به عنوان تصویری از واقعیت مطلوب، کارکردی دوگانه داشت. پس از این واقعه، عکاسی از هنری برای ثبت پارهای حالتها، وقایع، ژستها و فیگورها و به رخ کشیدن ثروت و منزلت افراد، به ابزاری در خدمت قدرت درآمد. شاید اگر دوربین نبود، مناسبات قدرت، اثربخشی خود را از دست میدادند، زیرا تصاویر بنا داشتند کارکرد متون مکتوب، امریهها، نطقها، شفاهی و خطابهها و اعترافات را به طور موثرتر به انجام برسانند.
با توجه به مطالب ذکر شده به نظر میرسد فرضیه دوم پژوهش که وجود ارتباط بین موقعیت پیرامونی ایران در نظام جهانی و گسترش نظامیگری و نظارت دولت در همه عرصههای جامعه است تا حدود زیادی تایید میشود.
نویسندگان: محمدسعید ذکایی، مهران صولتی
منبع: فصلنامه علوم اجتماعی، سال ۲۷، شماره ۸۲، پاییز ۱۳۹۷