تحلیل چالشهای اقتصادی و فرهنگی استقرار نظام مشروطه در کاشان
تهدید دیرینه تجارت یکسویه
مقدمه
ایجاد نظام نوین مشروطه در دوره قاجار در بستری صورت میگرفت که از نظر اقتصادی و نیز باورهای دینی ویژگیهای خاص خود را داشت. این مولفهها در شهر کاشان که از دوره صفویه بهعنوان یک شهر صنعتی و نیز مذهبی شناخته میشد، دو چندان بود. سیاحان اروپایی که در این دوره از کاشان بازدید کردهاند، به این صنایع و رونق آن اشاره کردهاند. «در آنجا بافتههای ابریشمین تحسینبرانگیز و زربفتهای عالی تهیه میکنند. من به یاد ندارم که در اروپا ظریفتر و لطیفتر از آنها دیده باشم» (نامههای....، ۱۳۷۰: ۷۷). سیاح ایتالیایی نیز ذکر میکند که پارچههای کاشان بهتر از ایتالیا تهیه میشود (دلاواله، ۱۳۴۸: ۱۳۷). ورود کالاهای خارجی باعث ورشکستگی بسیاری از کارگاههای کاشان شده بود و این صنایع، توان رقابت با سیل کالاهای خارجی را نداشت. از طرف دیگر جامعه ایستا، نظام جدید را با تردید مینگریست. تعدد رسالههایی که علما در این دوره نوشتهاند ناشی از همین امر است.
در دوره قاجار با ورود گسترده پارچههای خارجی، کارگاههای پارچهبافی و ابریشمبافی کاشان با رکود و تعطیلی مواجه شدند. «در کاشان ۱۰ سال پیش هنوز چهارصد دوک در کار بود. از آن زمان از رونق کارخانه کاسته شد؛ زیرا ابریشم به علت افزایش قیمت آن در اروپا به مقدار زیاد به آنجا صادر گردید.» (پولاک، ۱۳۶۱: ۳۸۲). کسادی کارگاههای ابریشمبافی به دلیل ورود مقدار زیادی پارچه ابریشمی از روسیه نیز بود (دالمانی، ۱۳۳۵: ۴۴۹). بنیان قوی اقتصادی کاشان دوره صفویه رو به تحلیل رفته و ضعف اقتصادی و فقر در کاشان، در دوره قاجار به چشم میخورد. در این فضا، ندای مشروطهخواهی بلند شد که در ابتدا از آن استقبال شد اما ضعف ساختار اقتصادی – که در این نوشتار بهصورت ریشهای بدان پرداخته خواهد شد – چالش بزرگی در برابر پذیرش نظام نوین بود.
کاشان در دوره قاجار شهر مذهبی بود که در آن علما، عهدهدار هدایت جامعه بودند. علمای کاشان در این دوره دو دستهاند: گروه مشروطهخواه و گروه مخالف مشروطه. جامعه کاشان هم در این دوره، جامعهای است که هر چیز نویی را با تردید مینگریست و سخت میپذیرفت؛ بنابراین پذیرش نظام نوین با توجه به اعتقادات مردم به سختی صورت میگرفت. هرچند علمایی چون ملاعبدالرسول مدنی، در این شهر با نوشتن رسالاتی کوشیدند تا مشروطه را موافق اسلام نشان دهند اما ساختار فرهنگی و دینی جامعه، چالش عمدهای بر سر راه استقرار مشروطه در کاشان بود. برای بررسی دو چالش پیشنوشته باید بهصورت ریشهای به بررسی ساختار اقتصادی و فرهنگی شهر کاشان پرداخت که در ادامه این نوشتار ارائه میشود.
در این زمینه پژوهش مستقلی منتشر نشده است. سیف در کتاب اقتصاد ایران در قرن نوزدهم در باب تاثیر ورود پارچههای خارجی بر کل اقتصاد ایران، مباحثی را مطرح کرده که کلی است و اطلاعات آن درخصوص میزان این تاثیر بر شهری مانند کاشان ناقص است. فلور نیز در جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران، بیشتر به واکنشهای تجار در مقابله با واردات کالاها و بهرهگیری از عنصر مذهب پرداخته است. حوزه بررسی فلور عمدتا تهران و اصفهان است و گاهی به ضرورت و بهصورت جزئی به شعبات شرکت اسلامیه در کاشان پرداخته شده که البته این اطلاعات هم قابلاستفاده است. بنابراین از آنجا که در حیطه محلی و بهصورت کمّی به این مطلب پرداخته نشده، این پژوهش در این راستا میتواند گام نخست باشد.
چالشهای اقتصادی استقرار مشروطه در کاشان
الف) ورود پارچههای خارجی و اثر آن روی صنایع کاشان
از زمان سقوط صفویه تا روی کار آمدن آغامحمدخان قاجار، که کشور دستخوش جنگهای داخلی متعددی بود، در اروپا تحولات و پیشرفتهایی صورت گرفت که بعدها بر سرنوشت ایران تاثیر گذاشت. اروپای قرن هجدهم، انقلاب صنعتی را تجربه میکرد. این زمان در ایران مقارن اواخر زندیه و اوایل قاجاریه بود که ایران بازار اروپا را از دست میداد و محصولات خود را در بازار داخلی به فروش میرساند و انواع مختلفی از پارچه در سراسر ایران، تنها برای مصرف داخلی بافته میشد (فلور، ۱۳۷۱: ۹۴).
کالاهای اروپایی تقریبا از اوایل دوره قاجار وارد بازار ایران شدند و از سال ۱۲۳۰ق. به بعد، رغبت به مصرف کالاهای اروپایی در ایران افزایش یافت. از دهه ۱۲۵۰ق ورود بیرویه کالا، چون بهمنی بر سر صنایع ایران سرازیر شد؛ خصوصا که ایران به سبب معاهده ترکمانچای که ۵ درصد عوارض برای کالاهای اروپایی تعیین کرده بود، نمیتوانست از ورود آنها با موانع تعرفهای جلوگیری به عمل آورد. به فروش رفتن پارچه اروپایی در ایران نه فقط بهدلیل قیمت ارزان آن بود بلکه کاسته شدن از کیفیت پارچههای ایرانی نیز بازار را به رقیب واگذار کرده بود. در ۱۲۶۰ق. تعدادی از سرمایهداران و صاحبان کارگاههای کاشان از شاه درخواست کردند تا از صنایع آنان در مقابل کالاهای خارجی حمایت کند ولی شاه به درخواست آنان توجهی نکرد. کالاهای نساجی انگلستان زیان فراوانی به صنایع داخلی ایران رساند؛ بهطوریکه تعداد دستگاههای بافندگی کاشان از ۸ هزار دستگاه به ۸۰۰ دستگاه رسید (فشاهی، ۱۳۵۶: ۴۴؛ سیف، ۱۳۷۳: ۳۱۳) و تولیدات شهر صنعتی کاشان به یک دهم میزان قبل کاهش یافت و این امر باعث کاهش تولید محصولات پنبه و ابریشم شد. «چگونه کسی ملتفت نمیشود که سال به سال صنایع شرقی در آسیا رو به کاهش گذاشته و محصول اروپایی جایگزینش میشود و چرا ایرانیها که پارچه، تنزیبها و زریها را به این ظرافت میبافند، از آنها دست کشیده، پارچههای انگلیسی را زیور خود میکنند» (فلاندن، ۱۳۵۶: ۱۲۶).
در اوایل قرن بیستم کاهش تولید ابریشم در کاشان، اندکی با وقفه روبهرو شد و کمی تولید افزایش یافت. این افزایش تولید ناشی از نیازی بود که در بازارهای اروپایی برای ابریشم خام به وجود آمده بود و بازرگانان مبادرت به صدور ابریشم خام میکردند، در حقیقت مراحل ابتدایی وابستگی به خارج در حال رقم خوردن بود.
کوششهای گذرای میرزا تقیخان امیرکبیر، نتوانست تغییری در وضعیت صنعت نساجی به وجود آورد. در کاشان در بازپسین ربع قرن نوزدهم، شال تازهای به نام پدیدآورنده و طراح آن حسینقلیخان بافته شد. بافندگان دیگر کاشان نیز پارچههای ابریشمی – پنبهای تازهای از نوع قدک و کتابی بافتند. بهخصوص پارچهای معروف به عبای پشتمشهدی که در جامههای زمستانی به کار میرفت، تولید نمودند؛ اما بهرغم این کوششها، از کارهای سخت بافندگی، تهیه و ریسندگی نخ آن بود و مرحلهای پرزحمت اما کمدرآمد را شامل میشد. صنف حلاج و ابریشمریس نیز به سبب ورود نخهای اروپایی که بهتازگی توسط صادرکنندگان ابریشم خام وارد شده بود، زیان دیدند.
بافندگان پارچه میل داشتند که از این نخهای آماده و ارزانقیمت استفاده نمایند اما نخها در هوای مرطوب معتدل شمالی تهیه شده بود و در کویر خشک کاشان به محض استفاده پاره میشد؛ زیرا از آن برای تار پارچه استفاده میکردند و طاقت کشیده شدن بهوسیله وزنههای دستگاه شعربافی و زریبافی و مخملبافی را نداشت.
نساجان برای رفع این مشکل، تار را از نخ ایرانی و پود را از نخ فرنگی تهیه کردند و نتیجه آن پارچهای بود بدشکل و فرم که بسیار به اعتبار پارچه کاشان لطمه وارد کرد و مصرفکنندگان را به مصرف پارچههای فرنگی سوق داد. جدول شماره یک میزان کاهش تعداد کارگاههای پارچهبافی و ابریشمبافی کاشان را نشان میدهد.
از اقداماتی که سبب ورود بیشتر کالاهای فرنگی شد، اختصاص ۵ درصد عوارض گمرکی بر اساس ماده دول کاملهالوداد به انگلستان بود و این کار به یکباره صنایع سنتی ایران را در مقابل کارخانههای صنعتی منچستر و گلاسکو قرار داد.
تکمیل رکود صنایع نساجی کاشان به وسیله نوز بلژیکی انجام گرفت؛ نظر اجمالی به تعرفه مصوب نوز، جانبداری نوز را در ترقی تجارت روسیه و جلوگیری از رشد صنایع داخلی ثابت میکند.
یکی از دیوانسالاران قاجاری، معدوم شدن شعربافی و نساجیهای کاشان، اصفهان، یزد، کرمان، خراسان و بوشهر را از اثرات برقراری تعرفه گمرکی توسط «نوز» بلژیکی دانسته است (مستوفی، ۱۳۷۱: ۳/ ۸۳).
کالاهای خارجی با پشتوانه سرمایه هنگفت و فقط با ۵ درصد عوارض گمرکی بهراحتی وارد بازار ایران میشد؛ درحالیکه اگر یک بازرگان اصفهانی میخواست جنسی را وارد کند، در محدوده مرزهای ایران بین انزلی و اصفهان شش بار در رشت، قزوین، تهران، قم، کاشان و اصفهان از او عوارض راهداری میگرفتند و این غیر از مالیاتهای مستقیم (قپانداری و غیره) بود؛ لذا تجار ایرانی حتی نمیتوانستند اجناس اروپایی را خود وارد کنند و فقط فروشنده خرد این اجناس در داخل شهرها بودند و در داخل کشور هم ارادهای که جلوی این کار را بگیرد وجود نداشت. مقامات حکومتی نیز به استفاده از پارچههای فرنگی علاقهمند شده بودند و درکی از مسائل اقتصادی نداشتند. فتحعلیخان صبای کاشانی، ملکالشعرای دربار فتحعلیشاه، نقل میکند که: از شاه خواستم که به شغل قبلی خود یعنی قماشبافی در کاشان بپردازم. پادشاه نگذاشت و گفت: «تو شِعر بباف، شَعر [پارچه] را فرنگیان میبافند»(موریه، ۱۳۳۰: ۳۲)
اقدامات مقطعی و ناقص بعضی شاهان قاجار نیز تغییری در وضعیت کارگاهها به وجود نیاورد و سقوط صنعت بافندگی به نوبه خود بر سایر اصناف وابسته نظیر رنگرزان، حلاجان و کارگران بخش تمیز کردن پارچهها تاثیر میگذاشت و میتوان گفت این مشاغل عمدتا از میان رفتند (فوران، ۱۳۷۸: ۱۹۶-۱۹۷)
ب) جایگزینی صنعت فرش بهجای پارچهبافی
فرش کاشان همواره از اعتباری طولانی برخوردار بوده است. نمونههایی از فرشهای ابریشم کاشان را در موزههای خارجی میتوان مشاهده کرد. مانند قالی چلسی و قالی اردبیل.
در اوایل دوره قاجار کارگاههای قالیبافی محدودی در شهر کاشان وجود داشت که فرشهای ابریشمی برای مشتریان خود بهصورت سفارشی میبافتند.
با ورود پارچههای خارجی و رکود صنایع بافندگی، صنف بافنده به دنبال کار دیگری بود تا زندگی خود را اداره کند. از طرف دیگر واردکنندگان کالاهای خارجی به کاشان به دنبال آن بودند تا پول حاصل از فروش محصولات خود را کالا از کاشان خریداری کنند تا تجارت آنان دوطرفه باشد، بنابراین سردرگمی بافندگان پارچه و تشویق تجار باعث شد صنعت فرش مورد توجه قرار گیرد. قالیبافی که از حمله افغانها به صورت یک صنعت روستایی درآمده بود به کارگاههای شهری کشانده شد (ادواردز، ۱۳۴۶: ۳۹۵).
بافنده کاشانی دستگاه شعربافی را جمع کرد و به جای آن دار قالی را برپا کرد اما از آنجا که سرمایه لازم را برای خرید مواد اولیه مرغوب نداشت، به خرید مواد اولیه ارزان قیمت دست زد.
صنف رنگرز که تازه از تجار، طرز استفاده از جوهر آنیلین را برای رنگرزی پارچهها فرا گرفته بود، به رنگ کردن خامه قالی با جوهر آنیلین پرداخت و چون آسانتر و ارزانتر بود و بافنده فرش هم از آن راضی بود، به سرعت تولید فرش باکیفیت پایین گسترش یافت؛ زیرا هم به نفع تولیدکننده بود و هم به نفع صادرکننده.
شهرت فرش کاشان هم باعث خرید آن از طرف خارجیها میشد. تاجری هم که فرش را از کاشان صادر میکرد در کنار پارچهها، جوهر نیز وارد میکرد. مدتی این روند ادامه داشت تا اینکه دولت به مصرف جوهر در فرش پی برد.
ابتدا صدور قالیهای جوهری را ممنوع کرد اما در سال ۱۳۳۰ ق، صادرات آنها را با پرداخت ۳ درصد عوارض گمرکی که بعد به ۶ درصد افزایش یافت، آزاد کرد؛ (نراقی، ۱۳۴۳: ۱۱)؛ زیرا تنها ایرانیها متصدی این کار نبودند، بلکه خارجیها و از جمله شرکت تولید قالی شرق که در سال ۱۹۰۶ م تاسیس شده بود به خرید فرشهای جوهری میپرداخت. بارها از سوی دولت اقدامات محدودی برای توقف استفاده از جوهر در رنگ کردن خامه قالی صورت گرفت. (ساکما، ۲۴۰۰۰۰۶۲۰؛ روزنامه ثریا، چاپ کاشان، ش ۸، تاریخ ۱۵ محرم ۱۳۲۸ ق، ص ۳)؛ اما نفع آنی تولیدکننده و صادرکننده مانع از تاثیر اقدامات دولت میشد. برای اولین بار فرش نیز در رقمهای صادراتی ایران جایی برای خود باز کرد و کمپانی شرق به سرعت به صادرات این گونه فرشها مبادرت کرد. (ساکما، ۲۴۰۰۰۱۹۲۱). در جدول شماره ۲ رشد صادرات فرش مشاهده میشود.
رشد صادرات فرش در این دوره سیاست جایگزینی کارگاههای قالی بافی با کارگاههای پارچه بافی را نشان میدهد. همچنین افزایش صادرات پنبه خام در جدول نشان دهنده خام فروشی پنبه به جای کالای تولیدشده است که هر دوی این موارد در شهر کاشان قابل مشاهده بود.
افراد و خانوارهای زیادی در سراسر ایران به بافت فرش روی آوردند و در مدت زمان کوتاهی در بسیاری از نقاط ایران، کارگاههای فرش بافی احداث شد که در آن کارگران برای کارفرمایان که از تجار صادرکننده بودند، فرش میبافتند. جدول شماره ۳ تعداد کارگران ایران را در سال ۱۹۱۴ م، نشان میدهد که قالی بافان بالاترین میزان کارگران را شامل میشدهاند.
تعداد کارگران ایران در سال ۱۹۱۴
افزایش تعداد قالی بافان در این دوره در کاشان هم مشاهده میشود که این افراد به تولید قالیهای ارزان قیمت و مصرفی میپرداختند که فقط نامی از شهرت فرش کاشان دوره صفوی را با خود داشت و بررسی طرح، رنگ، بافت و کیفیت مواد اولیه آن، افت چشمگیری را نشان میدهد.
سیدمحمود سادات بیدگلی
منبع: پژوهشنامه تاریخهای محلی ایران