مستشارالدوله تبریزی؛ حلقه سنت و تجدد
یوسف خان فرزند «حاجی کاظم آقا»، تاجر تبریزی بود و از ابتدا در محیطی رشد و نمو کرد که تمام شرایط اقتصادی و فرهنگی برای شکوفایی استعدادهای نهفتهاش فراهم بود. وی در آغاز با تحصیل علوم مذهبی در مدارس سنتی و برخی علوم معمول و رایج، در عنفوان جوانی به استخدام سفارت انگلیس درآمد ولی بعد از مدت کوتاهی به واسطه حس وطنپرستی و اعتراض به سیاستهای انگلیس نسبت به ایران از کار استعفا داده و بعد از مدتی با اندوختن تجربههای کاری و علمی با حکم ناصرالدین شاه به عنوان قونسول ایران در «هشترخان» روسیه منصوب شد. این ماموریت سیاسی بیش از پیش از وی مردی باتجربه میسازد. سپس بعد از یک ماموریت چندماهه سیاسی در سنپترزبورگ روسیه «در تاریخ ۱۲۸۰ هجری قمری به قونسول ژنرالی تفلیس منصوب، چهار سال در تفلیس اقامت کرده و در مدت اقامت در آن دیار پیوسته به دوستان خود میگفت که کی باشد که انتظام، اقتدار لشگر و آسایش و آبادی کشور و تمدن خود را میدیدم و چه میشد که در وطن عزیزم نظم و آسایش و آبادی حاصل شود.»
لازم به یادآوری است که تفلیس در آن دوره یکی از مراکز علمی و محل تجمع نواندیشان و روشنفکران قفقاز و روسیه بود. از این رو ماموریت و زندگی در تفلیس بهترین فرصت بود که وی با جریانهای روشنفکری بیش از پیش آشنا شود. به نظر میرسد آشنایی وی با میرزا فتحعلی آخوندزاده که از او به عنوان یکی از بنیانگذاران ناسیونالیسم افراطی در ایران یادمیشود، از همانجا آغاز شد و بیشک آخوندزاده تاثیر شگرفی به لحاظ فکری بر او گذاشته است و متقابلا مستشارالدوله نیز در آخوندزاده تاثیرگذار بوده است. به هر حال دوستی و رفاقت این دو از تفلیس شروع شد چراکه آخوندزاده نیز یکی از کارگزاران سیاسی دولت امپراتوری روسیه در تفلیس بود. بنابراین مراودتهای آن دو موجب شد که فصل نوینی در تاریخ اندیشههای سیاسی ایران رقم بخورد.
مستشارالدوله بعد از اتمام ماموریتش در تفلیس از طرف دولت ایران به عنوان «شارژفری پاریس» منصوب میشود. بهطوری که میگوید: «در مدت سه سال اقامت خود در پاریس چهار دفعه به عزم سیاحت به لندن رفتم، در این مدت میدیدم که در فرانسه و انگلیس انتظام لشگر و آبادی کشور و ثروت اهالی و کثرت هنر و معارف و آسایش و آزادی عامه آنقدر است که در مملکت سابقالذکر دیده بودم اگر چه سبب این نظم و این ترقیات و این آسایش و آبادی را از عدل میدانستم، به سبب آنکه این سلطنت و این ثروت و آن آبادی و عمارت به غیر عدالت میسر نمیشود.»
به نظر میرسد مستشارالدوله با ملاحظه و درک حضوری تمدن غرب و مقایسه آن با جامعه استبدادزده ایرانی، بیش از پیش توسعهنیافتگی ایران را در عدم بسط عدالت این آرمان دیرپای بشری استنباط میکند. به عبارت دیگر مستشارالدوله همه آنچه را که از مدنیت غربی درک کرده بود بر فواید و محاسن عدالت اجتماعی مترتب میدانست که بسیار و کمتر در جوامع شرقی خاصه ایران قابل مشاهده بود چراکه بیعدالتی و حاکمیت مطلقه فرمانروایان ایرانی دو روی یک سکه بودند که به راحتی میتوانستند عدالت را در بازار خودکامگی با نازلترین قیمت به نفع خویش خریداری کنند. از این رو مستشارالدوله به خوبی این فرآیند منفی را باور کرده بود. یوسف خان طی ماموریت خویش در پاریس و سفرهایی که به لندن داشت با میرازملکمخان، این غربگرای دو آتشه نیز آشنا میشود. نزدیکی این دو به همراه آخوندزاده یک مثلث فکری تاثیرگذار در آن دوره ایجاد میکند که بعدها جمع کثیری از نوجویان ایرانی وارد به محیط نظری آن میشوند. البته همانطور که یادآور شدیم اعتقادات سکولاریستی آخوندزاده وجه تمایز وی با آن دو بود. این سه با ملاقاتهای حضوری و ارسال نامه، همواره از حال هم جویا میشدند و به لحاظ فکری به بحث و تبادلنظر میپرداختند. برای مثال در یکی از نامههای مستشارالدوله به آخوندزاده آمده: «وقتی که مراسله شما رسید روحالقدس (ملکمخان) اینجا بود، خواندم خوشحال شد، ابواب آشتی با شخص معلم با ایشان تمهید کردم که با عظم و خوبی انجام داده شود. از الفبای اختراعی روحالقدس (میرزاملکم خان) چه نویسم که اذن ندارم، خودش به شما خواهد نوشت و نمونه خواهد فرستاد، خواهید دید که به جهت کتب چاپی بهتر از این خط نمیشود.»
درباره این نامه باید افزود که آخوندزاده که به لحاظ اشاعه و گسترش ناسیونالیسم افراطی و افکار سکولاریستی همواره جزء پیشگامان این جریان بود، الفبایی اختراع کرد تا آن را جایگزین الفبای عربی کند. البته الفبای اختراعی وی هیچگاه مورد استقبال ایرانیان و سایر کشورها قرار نگرفت. ملکمخان به تأسی از آخوندزاده الفبای جدیدی تدوین کرد که ابتکار او نیز مورد توجه قرار نمیگیرد.
مستشارالدوله در باب مراوده و تاثیر ملکمخان بر خویش بعد از سوالی که از وی درباره پیشرفت فرانسه و علل عقبافتادگی ایران میکند، اذعان میدارد: «آن دوست چنین گفت: یک کلمه که جمیع انتظامات فرنگستان در آن مندرج است کتاب قانون است که جمیع شرایط و انتظامات معمول بها که به امور دنیویه تعلق دارد، در آن محرر و مسطور است، شاه و گدا و رعیت و لشگری در بند آن مقید هستند و احدی قدرت مخالفت به کتاب قانون ندارد.»
آنچه که از متن فوق به ذهن متصور میشود این است که یوسف خان در نگارش کتاب «یک کلمه» تحت تاثیر افکار ملکم خان بوده است. به طوری که بعدها بیش از پیش به سلک طرفداران حکومت قانون در میآید و تنها راه نجات ایران و مسلمانان را اتکا به قوانین اجتماعی مترقی و منبعث از اراده جمعی ملت قلمداد میکند. با این وجود یوسف خان بعد از مراودتهای پیاپی با ملکم خان و بعد از اتمام ماموریتش در فرانسه وارد ایران میشود و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خویش را در داخل مملکت از سر میگیرد. در ابتدا «شرحی به امضای خود از منافع قانون و مساوات نگاشت و منتشر کرد، در 1290 به خراسان تبعید شد، پس از مراجعت به تهران به معاونت وزارت عدلیه انتخاب شد و چون آن دستگاه را مرکز رشوهخواری و آلت دست دولتیان یافت، از کار کناره گرفت و شرحی از فساد در دستگاه عدالت در ایران در روزنامه اختر که در استامبول به طبع میرسید منتشر کرد، به همین جهت او را دستگیر کردند و پس از آنکه چوب مفصلی زدند در انبار دولتی حبس کردند.» امینالدوله در خاطرات سیاسی خویش مینویسد: «در تبریز میرزا یوسف خان مستشارالدوله به تهمت مکاتبه با ملکمخان، گرفتار و پس از غارت اثاثالبیت و نوشتهجات تحتالحفظ به حبس تهران فرستاده شد.»
منبع: رهبران فکر مشروطه، مهران امیر احمد،
نشر درسا، 1381