حداقل‌سازی هزینه‌های دولت

بعد از قدرت‌گیری هیتلر در ژانویه ۱۹۳۳، شاخت به ریاست بانک رایش بزرگ آلمان و سپس به‌عنوان وزیر اقتصاد آلمان نازی منصوب شد. او از برنامه‌های عام‌المنفعه حمایت می‌کرد که از مهم‌ترین آنها می‌توان به احداث بزرگراه‌ها اشاره کرد. او همچنین طرحی برای دستیابی به خودکفایی اقتصادی آلمان تهیه کرد. شاخت به‌عنوان ژنرال تام‌الاختیار اقتصاد جنگ در سال ۱۹۳۴ منصوب و در ژانویه ۱۹۳۷ به او عضویت افتخاری در حزب نازی اعطا شد و نشان طلایی آلمان را اخذ کرد. در بحران اقتصادی سال‌های ۱۹۳۶ - ۱۹۳۵ در کنار نظارت بودجه، به همراه دکتر کارل گردلر در هدایت «بازار آزاد» در دولت آلمان فعالیت می‌کرد، آنها از هیتلر تقاضا کردند که هزینه‌های نظامی را کاهش دهد و از وی خواستند تا از سیاست‌های حمایتی خودکفایی روی برگرداند و کنترل دولت در اقتصاد را کاهش دهد.

در سال ۱۹۳۶، شاخت به‌عنوان ژنرال تام‌الاختیار طرح چهارساله منصوب شد، انتصاب وی با مخالفت مقاماتی صورت گرفت که مخالف قدرت و اقتدار بیشتر شاخت بودند. او که با استمرار هزینه‌های بالا مخالفت می‌کرد، بر این باور بود که این هزینه‌ها سبب تورم می‌شود. بنابراین به مخالفت با هیتلر و گورینگ پرداخت. در نوامبر ۱۹۳۷ به دلیل درخواست و فشارهای گورینگ، از سمت خود به‌عنوان وزیر اقتصاد و ژنرال تام‌الاختیار استعفا داد و پس از حمله نازی‌ها به خانه‌ها و مغازه‌های یهودیان، به مقاومت آلمان پیوست. پس از سوءقصد به جان هیتلر در جولای ۱۹۴۴، دستگیر، محاکمه و به اردوگاه کار اجباری داخائو منتقل شد و به همراه سایر زندانیان در می ‌۱۹۴۵ توسط نیروهای گردان پنجم ایالات متحده آمریکا آزاد شد. پس از پایان جنگ، شاخت که در قدرت رسیدن هیتلر از او حمایت کرده بود و از مقامات بلندمرتبه حزب نازی محسوب می‌شد، توسط نیروهای متفقین دستگیر و در دادگاه نورنبرگ به جرم «جنایت علیه صلح» محکوم شد. مدافعان او این دلیل را آوردند که او یک وطن‌پرست تمام‌عیار بوده و تنها سعی در توسعه اقتصاد آلمان داشته است. او سرانجام در دادگاه تبرئه شد.

 شاخت در ایران

شاخت در دوران کاری خود به‌عنوان مشاور مالی به کشورهای مشترک‌المنافع، سه بار در دوران حکومت رضا شاه و محمدرضا پهلوی به ایران سفر کرد و به دولتمردان ایرانی توصیه‌هایی برای بهبود اقتصاد ارائه داد. رضا شاه پهلوی که در نیمه دوم حکومتش، نظر خوشی به آلمان‌ها پیدا کرده بود، از حضور کارشناسان و مهندسان آلمانی استقبال می‌کرد. در فاصله زمانی سال‌های ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۵ که علی اکبر داور عهده‌دار وزارت مالیه بود، بودجه دولت تقریبا دو برابر شد و به مبلغ بیش از یک میلیارد ریال رسید. تعهدات سنگین وزارت مالیه در قبال شرکت‌های دولتی عریض و طویلی که وارد همه گونه فعالیت‌های اقتصادی از کشاورزی و صنعت گرفته تا ساختمان‌سازی و تجارت شده بودند نهایتا مشکلات عدیده‌ای را به لحاظ مالی و مدیریتی به وجود آورد. با وخیم‌تر شدن اوضاع مالی دولت که کشور را در آستانه ورشکستگی قرار داده بود داور به کارشناسان خارجی متوسل شد و از دکتر شاخت دعوت کرد تا برای سروسامان دادن به اوضاع مالی و اقتصادی به تهران بیاید. شاخت در آبان‌ماه ۱۳۱۵ وارد تهران شد و از بانک ملی و موسسات اقتصادی بازدید کرد و دیدگاه‌های خود را مبنی بر ضرورت کاهش موسسات اقتصادی برای علاج بحران با وزیر مالیه در میان گذاشت. شاخت معتقد بود که هر کشوری فرمول و معیار خاصی برای پیشرفت دارد و نمی‌توان یک راه‌حل را برای دو کشور مختلف تجویز کرد. او همچنین از صنعتی شدن ایران بدون تاکید بسیار بر کشاورزی هواداری می‌کرد. به گمان او ایران با توجه به دسترسی محدود به منابع آبی و در اختیار داشتن ذخایر نفتی و گازی می‌توانست در مسیر صنعتی شدن گام بردارد. از سوی دیگر ساختمان‌سازی را دیگر راهکار بهبود اوضاع اقتصادی و مصرف کالاهای صنعتی ساخت داخل می‌دانست و معتقد بود زمانی که مردم دارای خانه باشند، به تهیه محصولات مصرفی برای بهبود شرایط زیستی تشویق می‌شوند. کوتاه زمانی بعد، داور که در میان مشکلات از یک طرف و تندخویی‌های رضاشاه از طرف دیگر کلافه شده بود خودکشی کرد، انگلیسی‌ها نیز که با حضور شاخت در ایران، یقین حاصل کرده بودند رضا شاه در جست و جوی مفری برای کاهش نفوذ و مداخله آنان در امور ایران است، دست به تبلیغات گسترده علیه او زدند، و از همین رو مشاوره‌های شاخت بی‌حاصل ماند. شاخت دومین بار در مهر سال ۱۳۳۱ و در زمان دولت مصدق به تهران آمد و در زمینه اقتصاد بدون نفت و سیاست‌های مالیاتی و پولی و به حداقل رساندن هزینه‌های دولت پیشنهادهایی ارائه داد. اواخر سال ۱۳۳۰ دولت علنا از تحصیل درآمد از منبع نفت ناامید شده بود و درصدد برآمد تا بودجه کشور را بدون عایدی نفت متعادل سازد. راهکارهایی برای اداره اقتصاد بدون نفت ارائه شد و در همین راستا از شاخت برای مشاوره دعوت شد و او در شهریور ۱۳۳۱ به تهران آمد. سرهنگ نجاتی درباره این ماموریت شاخت می‌نویسد: هنگامی که در ۲۳ شهریور تهران را ترک می‌کرد، معلوم نشد چه طرح‌هایی به او ارائه و چه نظریاتی از طرف او ابراز شده است، ولی از خلال اظهارات او چنین مفهوم شد که نشر اسکناس بدون پشتوانه (که در این موقع دولت به‌طور محرمانه به آن مبادرت کرده بود)، مباینتی با اصول اقتصادی ندارد، زیرا پشتوانه حقیقی عبارت از کار است، همچنین به‌طور غیرمستقیم مشهور شد که وی به دکتر مصدق توصیه کرده که به هر نحو ممکن مساله نفت را هرچه زودتر حل نماید. (غلامرضا نجاتی، تاریخ ملی شدن نفت ایران، ص۳۸۹). این بار کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، اجرای طرح‌های شاخت را نافرجام گذاشت. تنها شش ماه پس از کودتا، دولت زاهدی از شاخت دعوت کرد که به ایران بیاید. زاهدی به این نتیجه رسیده بود که شاخت با سابقه مثبتی که در ذهن ایرانیان دارد می‌تواند پس از بدنامی کودتا کمک موثری برای او باشد. نخست او به آمدن به تهران تن نداد و پاسخ داد که دادن اندرز از آلمان هم عملی است که دولت تهران اصرار بر مذاکره از نزدیک کرد. هدف دولت زاهدی از دعوت «شاخت» انتشار اسکناس تازه (به بهانه راه افتادن نفت) بود. ولی دکتر شاخت نظر دیگری داشت. وی موافق چاپ اسکناس بزرگ‌تر از ۲۰ تومانی و فدا کردن کار رقابت تولیدات داخلی با خارج با افزایش تعرفه گمرکی بر واردات نبود و آن را مانع پیشرفت و مرغوب شدن محصولات داخلی می‌دانست و بر گرفتن مالیات تصاعدی بر حسب درآمد و سیاست پولی بر پایه انعطاف‌پذیر بودن نرخ بهره نظر داشت. همچنین او گرفتن مالیات ثابت را که مورد نظر پولدارهای طرفدار کودتا بود رد می‌کرد. این سفر شاخت نیز نتایج چندانی برای ایران به ارمغان نیاورد. اما می‌توان گفت ایجاد فروشگاه‌های دولتی بزرگ، نظیر فروشگاه فردوسی، با هدف پایین آوردن قیمت‌ها و نیز تاسیس فروشگاه‌های تعاونی کارکنان دولت از جمله توصیه‌های دکتر شاخت به دولت ایران بود. شاخت در سال ۱۹۵۳، یک بانک خصوصی در دوسلدورف تاسیس کرد و تا سال ۱۹۶۳ ریاست آن را بر عهده داشت و در ژوئن ۱۹۷۰ در شهر مونیخ آلمان چشم از جهان فروبست.

منبع:

شادی معرفتی، تجارت فردا، شماره ۳۰۶، شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷