ایران یکی از شدیدترین آمار مرگ‌ومیر از این بیماری را در بین کشورهای دنیا تجربه کرده است. طبق یکی از معتبرترین تخمین‌ها، نرخ کشندگی این آنفلوآنزا، یا در ‌اصطلاح مردم زکام فرنگی، در بخش روستایی ایران بین ۱۰ تا ۲۵ درصد و در بخش شهری بین یک تا ۱۰ درصد بوده است. از جمعیت ۱۱ میلیونی ایران احتمالا چیزی بین ۹۰۰هزار تا ۲ میلیون و ۴۰۰هزار نفر از بین رفتند، یعنی نرخی بین ۸ تا ۲۱ درصد جمعیت کشور. طبق یک نقل تاریخی دیگر در این سال از جمعیت ۹ میلیونی ایران حداقل یک میلیون نفر از بین رفتند، یعنی ۱۱ درصد جمعیت کشور. ورود سربازان روس و انگلیسی در پایان جنگ جهانی اول احتمالا به ورود و شیوع این آنفلوآنزا کمک کرده است. علاوه بر این، بروز قحطی، شیوع دیگر بیماری‌ها مثل مالاریا، اعتیاد گسترده به تریاک و عدم امکانات پزشکی و بهداشتی در شدت گرفتن مرگ‌ومیر موثر بوده است.  مقابله جمعی با شیوع بیماری‌های واگیردار مسلما به یک نگاه چندجانبه نیاز دارد از طرف متخصصان در حیطه‌های پزشکی، مدل‌های آماری و ریاضی و شیوه‌های مدیریتی. در کنار اینها، تاریخ نیز درس‌های مهمی برای ما دارد.

یک) به‌رغم فراموشی جمعی درباره آنفلوآنزای ۱۹۱۹-۱۹۱۸، شایسته است به یاد بیاوریم که این بیماری در همین قرن بیستم‌ حداقل یک درصد از مردم دنیا را از بین برده و در ایران حتی اثر شدیدتری داشته است. حتی یک درصد جمعیت امروزی ایران معادل ۸۰۰ هزار نفر است. ریشه این تفکر که «این بیماری‌ها قابلیت شیوع گسترده ندارند و امکان ندارد جمعیت زیادی مبتلا بشوند یا بمیرند» جهل درباره تاریخ گذشتگان ما است.

دو) آنفلوآنزای ۱۹۱۹-۱۹۱۸ در سه موج وارد ایران شده و همچنین در سه موج وارد آمریکا شده است. در آمریکا موج اول در ابتدای بهار ۱۹۱۸ آمد که اثر محدودی داشت و در واقع این موج دوم در پاییز ۱۹۱۸ است که باعث مرگ‌ومیر بسیار زیادی شد. درسی که از این مشاهده می‌توان گرفت این است که شاید شیوع ویروس کرونا بعد از یک مدت به دلایل فصلی یا محدودیت موقت فعالیت‌ها به‌نظر متوقف شود، اما تاریخ به ما نشان می‌دهد که ممکن است موج اول در نهایت محدود باشد ولی موج دومی شکل بگیرد که به مراتب گسترده‌تر و کشنده‌تر است.

سه) نتایج یک تحقیق معتبر درباره آنفلوآنزای اسپانیایی نشان می‌دهد که کسانی که در آمریکا در سال‌های ۱۹۱۹-۱۹۱۸ به این بیماری مبتلا شدند در دهه‌های بعد سال‌های تحصیل پایین‌تری داشتند، با نرخ بزرگ‌تری دچار ناتوانی‌های جسمی شدند و به‌طور میانگین درآمد کمتری داشتند. در نتیجه باید این احتمال را داد که ابتلا به این نوع بیماری‌ها برای بازماندگان اثرات منفی بلندمدتی داشته باشد. این اثرات بلندمدت جنبه‌ای از هزینه‌های انسانی است که در تحلیل‌ها معمولا نادیده گرفته می‌شود.

چهار) هیچ بعید نیست که اگر ما در کتاب‌های درسی و در روزنامه‌ها و مجلات و صداوسیما یا از طریق مطالعه ادبیات و تاریخ از اثر شدید آنفلوآنزای اسپانیایی مطلع بودیم واکنش‌مان در هفته‌های اول خبر شیوع ویروس کرونا واکنشی جدی‌تر بود.