خواجه نصیر، معمار تمدنی نوین
خواجه نصیر به عنوان یک کارگزار فرهنگی با هوشمندی معرفتی و فرهنگی خاص خود خوی ویرانگری مغولان را به سمت شیفتگی به عمران و آبادانی و تمدن اسلامی-ایرانی سوق داد. مرکز این تحولات علمی رصدخانه مراغه بود. وی از طریق نفوذ در خان مغول یکی از بزرگترین کانونهای علمی بشریت را تاسیس کرد. به فرمان هلاکو همه اوقاف مملکت را که تحت نفوذ ایلخانان بود در اختیار خواجه گذاشتند تا از آن در ساخت رصدخانه و هزینههای مربوط به آن استفاده کند. وی حکما و منجمان اسلامی را از شهرهای مختلف، از چین تا آندلس، به همکاری طلبید و نیز از یک دانشمند چینی به نام فائو مون جی در مراغه استفاده کرد و از او دعوت کرد تا به کمک یکدیگر آلات رصدی را تکمیل و زیج ایلخانی را تدوین کنند و بعضی از آلات رصد را نیز خود اختراع کرد. وی با در اختیار گرفتن تمامی اوقاف، به آبادانی این موقوفات پرداخت. در هر ولایت و شهری نایبی از جانب خود گسیل داشت تا بر اوقاف مملکت نظارت کند و آنها را سامان بخشید. بدین سان وی به جمعآوری عشر موقوفات پرداخت و بودجه لازم را فراهم کرد و با تعیین حقوق دانشمندان در رصدخانه، منابع مالی نهضت نرمافزاری علم را فراهم کرد. خواجه از علاقه هلاکو و اباقا به علما و علم، به خصوص نجوم و رصد، بهترین استفاده را کرد و مجموعه رصدخانه به یک آکادمی یا مرکز جامع دانشگاهی تبدیل شد. آن دسته از جویندگان علم که از بلاد مختلف متواری شده بودند به پایگاه عظیم نشر افکار و اندیشههای بشر و فرهنگ غنی اسلامی و شیعی او ملحق شدند و به این ترتیب علمای بزرگ، از شمال آفریقا، آندلس و فارس، در مراغه جمعآوری شدند و نهضت تولید علم را بنیان گذاشت.
منابع او کتابهایی بود که به غارت رفته بود. خودش و هیاتهایی شامل افرادی چون مویدالدین عرضی و فخرالدین مراغی به کشورهای مختلف میرفتند و کتابها را فراهم و در رصدخانه جمعآوری میکردند. از نظر خواجه، علوم لازم تمدنسازی شامل علوم مختلف اسلامی (فقه و حدیث و اصول و کلام و حکمت) و علوم پایه (ریاضی، نجوم، حساب، نظام مالیه و علوم ادبی، شعر و ادبیات و هنر) بود. وی به نظریه وحدت سیستمی علوم و ارتباط و پیوستگی همه دانشها به هم اعتقاد داشت، زیرا همه علوم الهی، انسانی، پایه، علوم پزشکی و فنی برای تمدن سازی ضرورت داشتند. او یک حکیم واقعی صاحب خرد و معرفت بود که اعتقاد داشت شاخههای گوناگون علوم به یک اصل اساسی درخت حکمت و دانش متصل میشوند و به وحدت همه دانشها تاکید داشت. مرکز تمام این علوم رصدخانه بود و خواجه به خوبی میدانست برای یک نهضت تمدنساز نیروی انسانی دانشمند و تولیدگر علم لازم است.
بنابراین وی رصدخانه را به عنوان یک کانون علمی و هنری و گنجینه علوم دانشگاه اسلامی و مرکز تحقیقات علمی بنیان گذاشت. خواجهنصیر با نجات و گردآوری مغزهای فراری، دادن امکانات مناسب در مراغه، با تجمیع دانشمندان و هنرمندان خودی و بیگانه، از هر قوم و گروهی، از اهل کتاب و مسلمان، شیعه و سنی، افکار جدید شرق و غرب را با تمدن ایرانی-اسلامی ترکیب کرد و نفخهای نو و تازه به آن دمید تا بتواند چهرهای جهانی به علم و دانش ایرانی بدهد. دانشمندان رشتههای گوناگون در پژوهشگاه و رصدخانه به تحقیق و پژوهش و گفتوگو میپرداختند. همه رشتههای علمی مورد بحث و گفتوگو بود و آنان وسایل و کتب بسیاری را نگاشتند. برپایی مناظرات علمی از دانشمندان ملل و ادیان گوناگون، موجب اطلاع از نظریههای یکدیگر و تبادل اندیشه شد و این مساله موجب توسعه مرزهای دانش گردید.
ساختمان مراغه و سبک و معماری کار ساخت رصدخانه مراغه موجب شکوفایی علم هندسه و معماری و موجب رونق حیات شهرسازی و معماری ایران و مکتبی نوین در معماری شد و معماران و مهندسان با بهرهگیری از علوم ریاضی و هندسی و شیوه معماری سلجوقی، مکتب معماری عصر ایلخانی را تاسیس کردند. شروع بازسازی دوره ایلخانان مرهون جایگاه علمی و فرهنگی و نظریههای نوین علمی رصدخانه مراغه است. در این دوران شهرهای بسیاری بهوجود آمد؛ شنب غازان، ربع رشیدی، سلطانیه و جوین نمونهای از این شهرهاست. بنا به گزارش خواجه رشیدالدین فضلالله: «ربع رشیدی ۲۴ کاروانسرا، ۱۵۰۰ دکان، ۳۰ هزار خانه و چند مدرسه داشت و تعداد طلاب آن ۶ یا ۷ هزار نفر بود. و در کوی استادان آن، ۴۰۰ دانشمند و فقیه و محدث ساکن بودند و مستمری میگرفتند و در کوی دانشجویان، هزار طلبه و دانشجو ساکن بود و دو کتابخانه داشت که ۶۰ هزار جلد کتاب داشت. و بهدنبال آن در تبریز، فارس، یزد، خراسان و کرمان به اینگونه مراکزی بهوجود آمد.»
رشد شهرسازی و معماری در این دوره موجب پیدایی سبک معماری ایلخانی و سپس بهدنبال آن سبک معماری تیموری، صفوی، عثمانی و سبک معماری مغولان هند شد و بازسازی شهرهای مختلف به این ترتیب میسر شد. شکوفایی معماری شهری بعد از این دوران، همه مرهون این عصر است.