آذر صنیع؛ اولین زن بانکدار ایرانی

با کمی پیشروی در این موضوع، دریافتم که آذر با اینکه از نظر شخصیتی زنی قدرتمند بوده، اما تنها در کنار ابوالحسن ابتهاج معنا پیدا می‌کند به‌طوری‌که راهنمایی‌های خسرو معتضد، تاریخدان ایرانی هم در مورد پیدا کردن نشانی‌های این زن، به کتاب خاطرات ابتهاج و بررسی مجلات سال‌های ۴۰، ۴۱ و نیز ۴۲ ختم شد. آذر در میان روزنامه‌ها و مجلات آن دوران نیز تنها در اخبار مربوط به ابتهاج وجود داشت. با این حال آذر صنیع در لابه‌لای خاطرات همسرش ابتهاج بیشتر از همه به چشم می‌خورد.

بعد از به زندان افتادن ابتهاج، آذر هر روز به بانک ایرانیان سر می‌زد. این درخواست ابوالحسن بود که در غیابش آذر امور بانک را به دست گیرد؛ چراکه معتقد بود او زنی بادرایت و باهوش است که استعداد بالایی در مدیریت دارد. ابتهاج که به زندان رفت، آذر دستور داد تا عکس محمدرضا شاه پهلوی را در تمام شعب بانک نصب کنند. داستان مقاومت ابوالحسن ابتهاج برای نصب نکردن عکس شاه به دیوار شعبه‌های بانک ایرانیان، خود یکی از چند بهانه‌ای بود که او را روانه زندان کرد.

آذرنوش صنیع به همراه همسرش ابوالحسن ابتهاج بانک ایرانیان را راه‌اندازی کردند؛ در واقع آذر اولین زنی بود که عضو هیات‌مدیره یک بانک و برای مدتی مدیرعامل آن شد. با وجود اینکه ابتهاج ممنوع‌الملاقات بود، آذر با ذکاوت تمام توانست با چادری که به سر می‌کرد و به او هویت دیگری می‌بخشید؛ با نام همسر یکی از زندانیان وارد زندان شود. او روزی دوبار برای ابوالحسن ابتهاج از خانه غذا می‌برد و در همان زمان کوتاه مسائل بیرون را با ابتهاج در میان می‌گذاشت.

آذر در طول دوران زندانی بودن ابتهاج توانست خبرنگاران و افراد بانفوذ زیادی را تحت عناوین مختلف خانوادگی به ملاقات با همسرش ببرد تا بلکه بتواند نقشی در آزادی او داشته باشد. آذر صنیع همسر ابوالحسن ابتهاج، اولین زن بانکدار ایرانی است که توانست در سال ۱۳۳۸ عضو هیات‌مدیره بانک ایرانیان شود.

آنچه از آذر صنیع در یادها مانده، زنی با چشمانی سیاه را قدی متوسط است که در قوی‌الاراده بودن او هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. آذر صنیع خیلی در حافظه تاریخ بانکداری ایران و نیز اسناد تاریخی ثبت نشده؛ اما آنچه پیش‌روی شماست، برش‌هایی از زندگی آذر است که بیشتر از خاطرات ابوالحسن ابتهاج روایت شده است.

 آذر در خاطرات ابتهاج

ردپای آذر در فصل‌های پایانی کتاب «خاطرات ابوالحسن ابتهاج» به‌کرات دیده می‌شود. ابوالحسن ابتهاج در کتاب خاطراتش آذر را صمیمی‌ترین یار و یاور خود خطاب کرده است. ابتهاج تاکید دارد، آذر تا جایی که از دستش برمی‌آمده در تمام مراحل زندگی، به‌ویژه در دشوارترین روزها از جمله دورانی که ابتهاج زندان بوده، او را یاری کرده. ابتهاج، آذر را یکی از مهره‌های اصلی در ایجاد و حفظ بانک ایرانیان دانسته و او را اولین مدیرعامل زن یک بانک معرفی کرده است.

ابتهاج در کتاب خاطراتش می‌نویسد: «آذر به تمام معنی برازنده بود؛ طوری‌که به هر جایی پا می‌گذاشت، همه متوجه او می‌شدند و در نتیجه مورد حسادت دیگران واقع می‌شد. او زنی بود قوی‌الاراده و مهربان و در بعضی موارد کمک‌های مالی او به دوستان و آشنایانش دردسرهایی برای ما ایجاد می‌کرد. آذر حتی نسبت به کسانی که خاطرش را آزرده می‌ساختند، بسیار باگذشت بود. او در دوستی به حد افراط وفادار و در دشمنی بسیار سرسخت بود.»

ابتهاج مدعی است که با آذر در یکی از مهمانی‌های برادرش آشنا شده. او ماجرای آشنایی خود را با آذرنوش صنیع این‌چنین راویت می‌کند: «سرنوشت بر این بود که من بر حسب اتفاق در یکی از مهمانی‌های برادرم با آذر آشنا و پس از ۲۶ سال از همسر اولم مریم معززالدوله نبوی جدا شوم. من و آذر در سال ۱۳۳۵با هم ازدواج کردیم. من از مریم اولادی نداشتم.»

ابوالحسن ابتهاج واکنش مطبوعات را در مورد ازدواجش با آذر بسیار هیجانی می‌خواند. او در کتاب خاطرات خود در مورد حواشی این ازدواج اشاره کرده و می‌نویسد: «ازدواج ما نه‌تنها در ایران؛ بلکه در خارج از کشور نیز هیجانی ایجاد کرد و منجر به ساختن داستان‌هایی شد که تا مدت‌ها نقل محافل و مطبوعات بود.»

  آذر دندان‌پزشک یا آذر بانکدار

آذر صنیع به پیروی از پدر به دانشکده دندان‌پزشکی رفت و در این رشته فارغ‌التحصیل شد. او دوره کوتاهی به تدریس در دانشگاه مشغول بود و جزو اولین زنانی به‌شمار می‌رفت که به تدریس در دانشگاه پرداخت. آذرنوش نتوانست در حرفه دندان‌پزشکی مشغول شود، اما زندگی او طوری رقم خورد که در جریان ازدواج با همسر سوم خود وارد عرصه بانکداری، اقتصاد و مدیریت شد.

ابتهاج در کتاب خاطرات خود اشاره کرده که اغلب فعالیت‌های وکالتی خود را به آذر می‌سپرده است. از این‌رو آذر به خریدوفروش املاک و سهام می‌پرداخت و در این زمینه خوب عمل می‌کرد؛ به‌طوری که ابتهاج در دوران زندانی بودن خود بانک ایرانیان را به آذر سپرد.

- بخشی از یک مقاله به قلم شهناز دیواندری

p22-04
  ابوالحسن ابتهاج