رسالههای مشروطه
وى از همان آغاز، بحث خویش را با بیان تفاوت میان حیوان و انسان آغاز مىکند. از نظر او آنچه انسان را از حیوان متمایز مىسازد آزادى است، معناى آزادى نیز در نزد این عالم مشروطهخواه، این است که انسان مختار نفس، مال، عیال، منزل و کسب و امور معاشیه، قلم، طبع عقاید و تعلیمات و حرکت و سکون خود باشد، این معنى را حضرت محمد(ص) در حدیث«الناس مسلطون على اموالهم» بیان کرده است. مرحوم کاشانى پس از تعریف آزادى، به تبیین لزوم آزادى مىپردازد و مىنویسد: انسان آزادى لازم دارد تا دیگرى مانع از ترقى نفسانى و مالى او نباشد، این معنا نیز در حدیث: «لاضرر ولاضرار فىالاسلام» آمده است. اما از آنجا که از نظر او آزادى مطلق موجب تحدید آزادى دیگران و حتى تعدى به افراد دیگر مىشود، بنابراین آزادى فردى قلمرو و محدوده ویژهاى دارد تا از خودسرى قابل انفکاک باشد، این قلمرو کجاست؟ پاسخ نویسنده این است که قلمرو آزادى فردى و مرز نهایى آن، قانون است. از اینرو باید به قانون پاک و بىنقص تمکین کرد ولى از آنجا که انسان تحتتاثیر قواى غضبیه و شهویه است طبعا نخواهد توانست که مقنن و حاکم باشد پس وضع قانون کامل، تنها از سوى خداوند میسر است.
به عقیده وى، دلیل نیاز غیرمسلمانان به مشروطه، فقدان قانون کامل است با این حال با اندک تاملى مىبینیم که پارلمنتهاى دولتهاى متمدنه زحمتها کشیدند، قوانین وضع کردند ناسخ و منسوخ هم داشتند ولى نهایتا نتوانستند قوانین کاملى وضع کنند. ملاعبدالرسول در ادامه بحث خود به دفاع از مشروطه مىپردازد و تاکید مىکند که چون ما هنوز معناى مشروطه را نفهمیدهایم بدون تحقیق با آن مخالفت مىکنیم. مشروطه در نقطه مقابل مطلقه قرار دارد و تمکین به آن و نفى مطلقیت قدرت، تمکینى عقلى است. از سوى دیگر چون معناى مشروطیت، عموما، جز تمکین به عدالت نیست و عدالت در شریعت اسلامى نیز رکن اصلى و لازمه حکومت است پس میان مشروطیت و شریعت تضادى نخواهد بود بل مشروطیت از شریعت اخذ شده است. البته ادعاى اخذ مشروطیت از اسلام عقیدهاى است که تعداد قابلتوجهى از علماى طرفدار مشروطه به آن باور داشتند. چنانکه در رساله «مقیم و مسافر»، مرحوم آقا نورالله اصفهانى تاکید مىکند که: «آنچه طرفداران مشروطه مىگویند، همان قانون و دستورالعمل حضرت خاتمالانبیا است.»