فقر فلسفه در میان روشنفکران دوره قاجار
در عین حال باید دانست که مراد اسدآبادی از فلسفه و فلسفهورزی، نه مباحث فلسفه اسلامی و تعلیم و تعلم رایج سنتی در زمان وی، که آموزههای فلسفه غرب است؛ اسدآبادی که فلسفه اسلامی و استادان فلسفه دوره خود را مبتلا به رکود و جمود فکری میداند، در مقالات و رسالههای خود، سخت از آنها انتقاد کرده و چنین میگوید: «و اما کتب متاخرین همه آنها مشحون است از ابحاث بسمله و حمد له و صلعمه و منازعات و مناقشات و خلط مبحث علوم به یکدیگر. و هیچ شبهه در این نیست که کتب متقدمین حکمای مسلمین، با همه نقص به جمیع وجوه بهتر است از تالیفات متاخرین، چنانچه مسلمانان پیش در هر چیز بهتر بودند از مسلمانان این زمان.»
در دوره قاجار، به جز اسدآبادی کس دیگری را نمیشناسیم که این چنین نسبت به فلسفه غرب و لزوم آشنایی با آرای فیلسوفان غربی تاکید ورزیده باشد؛ حتی شخصی مانند میرزا ملکم خان نیز که غالبا بهعنوان یکی از اصلیترین سردمداران تجددخواهی در دوره قاجار معرفی میشود، چندان توجهی به فلسفه غرب و آثار اصلی آن ندارد؛ وی در برنامه آموزشیای که در کتابچه غیبی ارائه میکند، نظام آموزشی مطلوب خود را به دو دوره عمومی و پیشرفته تقسیم میکند و در دوره عمومی نیز سه سطح تربیه، فضلیه و عالیه را از یکدیگر تفکیک میکند. در نظام آموزشی ملکمخان تنها در میان دروس دوره فضلیه از فلسفه نامی به میان میآید و دوره عالیه به رشتههای ادبیات، حقوق، پزشکی، فنون و صنایع اختصاص مییابد.
اکنون باید روشن شده باشد که نه در جامعه علمی دوره قاجار، نه در میان دولتمردان این دوره و نه حتی در بدنه اصلی روشنفکران، توجه اساسی به فلسفه غرب وجود نداشته است. نتیجه چنین رویکردی به فلسفه غرب، به خوبی در میان آثار فراوانی قابل مشاهده است که در این دوره از زبانهای اروپایی به فارسی ترجمه شد. پژوهشگری که به فهرست کتابهای ترجمه شده در این دوره مراجعه کند، در خواهد یافت که تنها چند اثر فلسفی به معنای واقعی کلمه در میان خیل آثار ترجمه شده در این دوره وجود دارد.
آثار فلسفی ترجمه شده در دوره قاجار را میتوان به دو دسته عمده تقسیم کرد: نخست آثار فلسفیای که از زبان عربی به فارسی برگردانده شدهاند که تقریبا همه آنها متعلق به سنت فلسفه اسلامی هستند و دیگری آثار فلسفی ترجمه شده از زبانهای اروپایی به خصوص زبان فرانسه. در کنار این دو دسته که آثار فلسفی به معنای دقیق کلمه هستند، به برخی آثار دیگر هم میتوان اشاره کرد که به معنای دقیق کلمه فلسفی نیستند، بلکه داستانهایی هستند که برخی موضوعات فلسفی در خلال آنها آورده شده است؛ موضوعات فلسفی مطرح شده در چنین آثاری اغلب در حوزه فلسفه سیاسی و با مضامینی جامعه شناختی-روانشناختی همراه است. بنا بر این روشن است که در این آثار، خبری از موضوعات اصلی فلسفی جدید غربی مانند وجودشناسی یا معرفتشناسی نیست. از سوی دیگر، همین کاهش بار تخصصی موضوعات فلسفی در این آثار سبب شده بود که چنین آثاری خواننده بیشتر و تاثیر عمیقتری در جامعه آن زمان ایران داشته باشند؛ از جمله این داستانهای فلسفی میتوان به سرگذشت تلماک نوشته فنلون اشاره کرد که به زبان اصلی در مدارس فرنگی آن زمان تهران تدریس میشد و از کتابهای پرفروش در کتابفروشیهای تهران بود. ترجمه این اثر به زبان فارسی توسط میرزا علیاصغرخان ناظمالعلوم در سال ۱۲۶۶ ه.ش منتشر شد و میرزاآقاخان کرمانی نیز ترجمه دیگری از آن را به دست گرفت که البته ناتمام ماند.
ارسال نظر