«هربار که بیماری به تهران می‌آمد، اعلیحضرت پادشاه به‌جای ایستادن و اندیشیدن به تدبیر با سفر ملوکانه به دیاری دور، جان خویش و خویشان را از مهلکه نجات می‌داد. تهران می‌ماند و تهران‌نشینان در بند بیماری.» یوشیدا در سال ۱۸۸۰ از بی‌اطلاعی پزشکان ایرانی می‌نویسد: «در آن وقت در ایران هنوز درمان‌های قدیمی مرسوم بود. به کسانی که سردیشان کرده بود گرمی می‌دادند و به آنها که رطوبت مزاج داشتند خشکی می‌خوراندند. تنقیه از مهم‌ترین راه‌های درمان بود...» (سفرنامه یوشیدا، ۱۳۸۶، صص ۶۶-۶۸).وضع حفظ الصحه عمومی بسیار مغشوش بود (آدمیت و ناطق، ۱۳۵۶: ۲۵۹). طوری که شهرهای کشور حتی تهران، دارالخلافه نیز از شبکه آبرسانی سالم برخوردار نبودند، آب شرب مردم عموما از طریق مجاری و کانال‌هایی تهیه می‌شد که در سطح شهر می‌چرخید و در نتیجه بسیار آلوده می‌شد. فووریه می‌نویسد: «در محلات قدیمی و بازار، آب در وسط کوچه‌ها در جوی تنگ کم‌عمق سرپوشیده‌ای جاری است و هرچند قدمی سوراخ گشادی در آن ترتیب داده‌اند که هر خانه از آنجا آب می‌برد و اکثر اوقات اشیای آلوده خود را هم در آنجا می‌شویند به علاوه کثافات کوچه و راه هم از همان جا داخل آب می‌شود. با این وضع، حال آبی که مردم بدبخت محلات دور از مرکز تهران می‌نوشند، معلوم است که چیست» (فلور، ۱۳۸۶: ۲۳۰). دکتر بهرامی می‌نویسد: «باید اقرار کرد که کثافت و عدم مراعات قواعد حفظ الصحه به درجه زیادی وجود داشته است مجاری آب‌ها تمام آلوده به کثافات و یخچال‌های عمومی که در چند نقطه داخل شهر وجود داشت یک قسم مرداب‌های عمیق و متعفن بود» (بهرامی، ۱۳۴۴: ۴۷).جای بسی خوشحالی بود که مردم در آب نهرها و آب‌های جاری فقط نجاسات و کثافات « فضلات سگ و گربه و گاو و شتر و اسب و قاطر و الاغ و گوسفند و اطفال و انسان و آب‌های ماست گندیده و آب پنیر و هندوانه و خربزه گندیده و آب دیزی پزی و صابون پزی» بریزند (آدمیت و ناطق، ۱۳۵۶: ۲۷۳).