تلقی گفتمان مشروطه‌خواهی به مثابـه نظـم گفتمـانی نیازمنـد بازنمـایی فضـای سیاسـی، اجتماعی، اقتصادی و ایدئولوژیک ایران در عصـر قاجاریـه اسـت کـه بـراسـاس آن فرآیند «غیریت‌سازی» در سطح گفتمان‌های رقیـب بـه مقـدار زیـادی آشـکار می‌شـود. لاکلائـو و موف بر این عقیده‌اند که فروپاشی گفتمان‌های هژمونیک همان چیزی است که به آن عمل تحلیل گفتمان می‌گوییم. بر این اساس واژگـونی گفتمـان استبدادطلبی و حاکمیت پادشاهی مطلقه در جامعـه‌ای نابسـامان و فاقـد مقـررات و نهادهـای قانونی را می‌توان در فضای نظم گفتمانی مفصل‌بندی کرد و فرآیند تحلیـل گفتمـان را در مورد آن به‌کار گرفت.  سالیان طولانی حکومت قاجاریه در ایران به استناد شواهد و منـابع موثـق تـاریخی عصـر بیدادگری، ستم و فساد حکومتی، فقر و عقب‌ماندگی اقتصادی، جهل و ناآگـاهی و خرافـه‌پرستی، حاکمیت سلطه خارجی و هرج‌ومرج و ناامنی عمومی بود که تمامی این شـرایط بـا تکیه بر تفسیرهای خرافی و ارتجـاعی از دیـن در افکـار عمـومی و ذهـن سـوژه‌های انسـانی پیوسته وضعیت مقدر شده، قدرت طبیعی و مطابق عقل سلیم جلوه می‌نمود و به ایـن ترتیـب فرآیند انحطاط و عقب‌ماندگی اقتصادی، فرهنگی و سیاسـی را دامـن می‌زد.

نمونـه برخـی گزارش‌ها از ایران عصر قاجار بهتر از هر بیان دیگری شرایط و اوضاع زمانه و عوامـل زمینـه‌ساز گفتمان مشروطه‌خواهی را نشان می‌دهد. صاحب رساله مجدیه در وصف اوضاع آن دوران می‌نویسـد: «رسـم عـدل و انصـاف... در ایران متروک شده و به‌جای آن، آتش‌ها از ظلم و بدعت روشن اسـت و شـراره‌های ایـن آتش به مرتبه‌ای بالا گرفته که در همه‌جا پیداست و نزدیک است که هنگامه بزرگـی گـرم شود.»   بنا به گزارش حاج سیاح در سال ۱۲۶۳ ه.ش «اوضاع ظلم و تعدی و طمع بزرگـان و عشـرت‌طلبی پادشـاه روزبـه‌روز افزونـی می‌گیـرد. اسـاس مملکـت در تزلـزل اسـت، یعنـی همـت بزرگان تنها عیش و جمع مـال اسـت.

کسـی در فکـر آینـده مملکـت و رفـاه رعیـت نیست. آنچه زیاد می‌شود لقب است و فسق و فجور و تنبلی و نفوذ بیکـاران و مفـت‌خـوران و فرار رعایا و مظلومان به بلاد خارجه.»  احتشام‌السلطنه در توصیف چگونگی حکمرانی می‌نویسد: «شاه حق و قدرت داشت که براساس میل شخصی‌اش فرمان ضبط و مصادره اموال هرکس را که بخواهـد صـادر کنـد. مردمی که صبح صاحب همه چیزبودند ممکن بود شب هنگام بی‌آنکه بلایـی از آسـمان نازل شود دارایـی و ثـروت و آبـرو و حیثیـت خـود را از دسـت بدهنـد. هـیچ‌کـس در واقـع صاحب هیچ چیز نبود و هیچ‌گونه تامین و ضمانتی برای حفـظ ثـروت و حیثیـت و نـوامیس مردم وجود نداشت.» (احتشام‌السلطنه، ۱۳۶۷:۱۲۴)

- به نقل از مقاله‌ای به قلم حسن مدیر شانه چی، دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد و علی سلیمان‌پور، استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد