بازپرس آدم مفلوک و بیچاره‌‌ای بود به اسم عبدالله نصیری که معلوم شد برادرزاده نعمت‌‌الله نصیری، رئیس شهربانی وقت و رئیس بعدی سازمان امنیت است... بعدازظهر ۲۰ آبان (۱۳۴۰) مرا به زندان موقت شهربانی بردند که نزدیک ساختمان اصلی شهربانی کشور بود و در اصل برای زندان ساخته نشده بود. زندان موقت متصل به زندان زنان بود و پنجره‌های آهنی زندان زنان از آن به‌خوبی دیده می‌‌شد. جیغ و دادو سروصدای زن‌های زندان مانع از یک لحظه استراحت می‌‌شد. پس از اینکه مرا به زندان بردند، دیدم عده دیگری هم آنجا هستند، از‌جمله نصرت‌‌الله منتصر، شهردار سابق تهران و سرتیپ روح‌‌الله نویسی، رئیس هیات‌مدیره شیلات شمال. زندانیان جمعا ۱۵ نفر بودند و همه به اتهام اختلاس و سوءاستفاده بازداشت شده بودند.

از کتاب خاطرات ابوالحسن ابتهاج