رضاشاه طی ۹ ماه بعد، با انتقال ژاندارمری از وزارت داخله به وزارت جنگ، گماردن همکاران خود در دیویزیون قزاق به جای افسران سوئدی و انگلیسی و سرکوب شورش‌های موجود در ژاندارمری‌های تبریز و مشهد، قدرت خود را در ارتش مستحکم ساخت. در تبریز، سرگرد لاهوتی فرمانده ژاندارمری محلی و از شرکت‌کنندگان در کنفرانس ملل شرق در باکو- که تا حدودی کنفرانسی کمونیستی بود- نیروهای خود را جمع کرده و همراه با افراد باقی مانده از نهضت خیابانی به جنگ با حکومت مرکزی برخاسته بود.  اما قزاق‌های مجهز به سلاح‌های بهتر، وی را وادار کردند تا به شوروی فرار کند، جایی که بقیه عمر طولانی و درخشانش را به‌عنوان شاعر انقلابی فارس- تاجیک سپری کرد. در مشهد، کلنل محمدتقی پسیان، فرمانده تبریزی ژاندارمری، همراه با دموکرات‌های محلی که بیشتر آنها آذری بودند، کمیته انقلابی را تشکیل داد و با قوای ملی جداگانه و مخصوصی حکومت ایالتی خراسان را تاسیس کرد اما او در درگیری با طوایف کرد در جعفرآباد قوچان کشته شد و قزاق‌ها بلافاصله مشهد را دوباره به تصرف درآوردند.

همچنین رضاخان با سرکوب جنبش جنگل موفقیت نظامی خود را مستحکم‌تر کرد. وی با برقراری رابطه دوستانه با شوروی و فراهم ساختن زمینه عقب‌نشینی ارتش سرخ از کشور، گردآوری لشکری عظیم و برقراری رابطه با جناح تندرو و غیرمذهبی نهضت، جنگلی‌ها را شکست داد.  مبارزان مذهبی با پی بردن به اینکه شوروی‌ها طرفدار دولت مرکزی شده‌اند و نیز شنیدن شایعاتی مبنی بر توطئه رادیکال‌ها برای کشتن کوچک خان، واکنش‌های شدید و خشونت‌باری نشان دادند.  در آذرماه ۱۳۰۰، افراد خالو قربان به کمک قزاق‌ها که در آذربایجان با شورشیان کرد سمیتقو می‌جنگیدند، آمده بودند، طرفداران حیدرخان از گیلان گریخته بودند و سربریده میرزاکوچک‌خان در تهران به نمایش گذاشته شده بود تا برای همگان ثابت شود که جنبش جنگل یک بار و برای همیشه پایان یافته است.

در چهارسال بعدی، موقعیت نظامی-سیاسی رضاخان مستحکم‌تر شد. وی با ترکیب ۷ هزار قزاق و ۱۲ هزار ژاندارم، ارتش ۴۰ هزار نفری جدیدی مرکب از پنج لشکر تشکیل داد. رضاخان برای تامین هزینه این نیروی عظیم، درآمدهای حکومتی حاصل از زمین‌های دولتی و مالیات‌های غیرمستقیم را در اختیار گرفت. وی با این ارتش جدید یک رشته عملیات موفقیت‌آمیز علیه قبایل و طوایف شورشی انجام داد. در سال ۱۳۰۱، علیه کردهای آذربایجان غربی، شاهسون‌های آذربایجان شرقی و کهگیلویه‌ای‌های فارس، در سال ۱۳۰۲ علیه کردهای سنجابی کرمانشاه، در سال ۱۳۰۳ علیه بلوچ‌های جنوب شرقی و لرهای جنوب غربی و در ۱۳۰۳ علیه ترکمن‌های مازندران، کردهای خراسان و اعراب طرفدار شیخ خزعل در محمره. او در تهران نیز در جریان جابه‌جایی‌های پی‌درپی کابینه‌ها فعال بود تا اینکه آبان‌ماه ۱۳۰۲ به نخست‌وزیری رسید.

منبع: یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، نشر نی، ۱۳۸۹.