حفظ آلمان با آرمانخواهی ویلسون
او در ۸ ژانویه ۱۹۱۸ درحالیکه جنگ هنوز در جریان بود، اعلامیه چهارده مادهای را درباره قرارداد صلح منتشر کرد تا جهان پس از جنگ را بر مبنای آن طرحریزی کند. این اعلامیه بر چند محور اصلی استوار بود که به اعتقاد ویلسون عمل به آن مانع از جنگهای آتی در سراسر دنیا میشد. مسائلی نظیر رفع محدودیتهای تجاری، جلوگیری از ایجاد اختلال در آزادی دریاها، تضمین کشتیرانی آزاد و بیقید و شرط، منع دیپلماسی پشتپرده، بازسازی اقتصاد اروپایی، ممنوعیت تولید تسلیحاتی که او عقیده داشت علت اصلی جنگ هستند، اعطای خود مختاری به تمامی کشورها، خودکفایی گروههای قومی اروپایی و آزادی حق تعیین سرنوشت از مهمترین مفاد این اعلامیه بودند. ماده چهارده اعلامیه ویلسون نیز خواستار تضمین امنیت دستهجمعی، استقلال سیاسی و تمامیت سرزمینی تمامی دولتهای کوچک و بزرگ با تاسیس «جامعه ملل» بود. ایدههای ویلسون به مخالفت ویلسون با فروپاشی آلمان انجامید و درجاییکه انگلستان و فرانسه تلاش داشتند، سرزمینهای آلمانی را هرچه بیشتر از آن کشور جدا کنند، ویلسون که منافعی در زمین اروپا نداشت، آن را نقض اصول اساسی عدالت و حقوقبشر میدانست و خواستار خودمختاری جمعیتهای بومی از یکسو و اعطای حق تعیین سرنوشت به همه ملتها از جمله آلمان بود.
بهنظر میرسید مفاد اعلامیه ویلسون آلمانیها را به روند مذاکرات صلح امیدوار نگهداشته بود و آنان را برای امضای این پیمان ترغیب میکرد اما در نهایت زمانیکه در ژوئن ۱۹۱۹ متن توافق آماده بود تا به امضای آلمان برسد، «فیلیپ شایدمان» صدراعظم جمهوری وایمار که از اعضای حزب سوسیالدموکرات آلمان بود، در نتیجه مخالفت حزبش با قرارداد از سمت خود استعفا کرد و «گوستاف آدولف باوئر» رهبر این حزب جانشین او شد. باوئر پذیرفت که در صورت حذف برخی از بندهای معاهده آن را امضا کند. در پاسخ به این درخواست متفقین به آلمان اخطار دادند که چارهای جز پذیرش این معاهده ندارد و ضربالاجلی ۲۴ ساعته به آلمان داده شد که در صورت عدم پذیرش قرارداد متفقین عملیات خود را برای حمله به این کشور آغاز خواهند کرد. باوئر که عملا چاره دیگری پیش روی خود متصور نبود، در ۲۳ ژوئن پذیرفت که هیاتی آلمانی را برای پذیرش نتیجه این مذاکرات روانه کند.
ارسال نظر