پس از قائم‌مقام وضع مالی ایران دچار بحران شد. روزبه‌روز از میزان عایدی کاسته، به خرج افزوده می‌شد. دامنه این عدم تعادل با بخشش‌ها و مستمری‌های گزاف و دادن «تیول و سیورغال» همچنان زیادتر می‌شد. کار به‌جایی کشید که در زمان میرزا آقاسی «هر سال دو کرور مخارج ایران بر مداخل آن زیادتی پیدا کرد.» پول نقد خزانه، خاص حقوق درباریان و افراد خاندان سلطنت و مستمری روحانیان بود و برای پرداخت مطالبات دیگران برات‌های بی‌اعتبار یا کم‌اعتبار در وجه حکام ولایات صادر می‌شد. حکمت صدور برات این بود که دولت طلبکاران را از سر خود باز کند. بنا به گفته شیل هرکس زور داشت همه وجه براتش وصول می‌شد، اگر بیچاره بود، یک شاهی هم به او نمی‌رسید و به‌طور کلی برات‌های دولتی به ماخذ ده تا بیست درصد بهای اصلی در ولایات خرید و فروش می‌شد. با برات‌های نکول شده‌ای که در دست مردم بود، قرض دولت برطرف شد و کسی هم به فکر چاره نبود. از آن گذشته مواجب سپاهی درست نمی‌رسید.

مثلا محمدحسن‌خان سردار ایروانی از همشهری‌های میرزا آقاسی که منصب امیرتومانی و حکومت عراق را داشت، همه ساله صورت لشکر را به تهران می‌فرستاد و مواجب آنان را می‌گرفت. اما به سربازان نم پس نمی‌داد و به زور از آنان قبض رسید دریافت می‌کرد. واتسون می‌نویسد: «سرهنگ‌هایی بودند که بدون داشتن ابو‌اب‌جمعی، مواجب و پوشاک سربازان را می‌گرفتند.» این عین سخن خود امیر است. کاردار انگلیس ضمن بررسی دوره چهارماهه اول زمامداری او می‌نویسد: «امیرنظام سخت مشغول اصلاح خطاکاری‌های دولت زمان محمدشاه است. امیر خودش نمونه‌ای چند از نادرستی‌های رایج را شمرد. از جمله اینکه سرهنگ‌ها حقوق فوج‌هایی را می‌گرفتند که اصلا وجود خارجی نداشتند، گارد خاص سلطنتی که در زمان فتحعلیشاه از ششصد سواره‌نظام کاردیده تشکیل شده بود، اخیرا عده آنان روی کاغذ چهار هزار نفر ثبت شده بود و به حقیقت بیش از سیصد نفر نبود.

در دستگاه دیوان جمع زیادی هستند که بدون آگاهی شاه مرحوم فرمان به نام آنان صادر شده و مواجب هنگفتی می‌گرفتند و عایدی دولت یکسره به جیب شخصی افراد می‌رفت. چنان آشفتگی در کار مالیه مملکت است که سال‌ها طول می‌کشد تا به نظم درآید.» از همه بدتر این بود که مالیات دولت به‌طور کامل وصول نمی‌شد و از برخی ایالت‌ها اصلا نمی‌رسید. در چنین وضع پریشانی امیرکبیر به اصلاح مالیه پرداخت. واتسون می‌نویسد: «شاید هیچ متخصص مالی هیچ‌وقت گرفتار وضع ناهنجاری نشده بود که میرزا‌تقی‌خان با آن مواجه شد.» دولت مبلغ عظیمی قرض داشت و بنابر اظهار خود امیر به استیونس، فقط سیصد و چهل هزار تومان پول در خزانه مملکت موجود بود. میرزا‌تقی‌خان گفته بود: جعبه محتوی قطعه‌های الماس که بهای آنها هشتصد هزار تومان بوده است، حال بیش از صدهزارتومان الماس در آن یافت نشد.

منبع: فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، خوارزمی، ۱۳۵۳.