روایتی از نخستین بمباران تهران

صادقی با اشاره به اینکه مردم زیادی اطراف فرودگاه جمع شده بودند، ادامه می‌دهد: «وقتی به زحمت راهمان را از میان جمعیت باز کردیم، نیروهای نظامی و امنیتی که فرودگاه را در میان گرفته بودند، اجازه ورود به محوطه بمباران شده را به ما ندادند. بعد از مدتی که آنجا ایستاده بودیم، یکی از افسران نیروی هوایی از ما پرسید چرا وقتمان را آنجا تلف می‌کنیم و برای عکاسی به شهرک اکباتان نمی‌رویم که چند بمب هم آنجا افتاده است.» صادقی می‌افزاید: «به توصیه آن افسر، خودم را به شهرک اکباتان رساندم و دیدم که میگ‌های عراقی از بس که می‌ترسیده و عجله داشته‌اند، چند بمب خود را آنجا انداخته‌اند. وقتی آنجا رسیدم، زخمی‌ها را به بیمارستان منتقل کرده و نیروهای ارتش و کمیته انقلاب اسلامی حفاظت منطقه را برعهده گرفته بودند.»

او می‌گوید: «من خیلی سریع دوربین را به‌دست گرفتم و شروع به عکاسی کردم. بمب‌ها خوشبختانه در جایی از شهرک اکباتان افتاده بودند که کسی هنوز آنجا زندگی نمی‌کرد و تنها به چند ماشین آسیب رسانده بودند. عکس‌هایی که بعد از ظهر آن روز گرفتم، نخستین تصاویر من از جنگ بود که روی نگاتیو ثبت شدند.» سعید صادقی با اشاره به اینکه بر خلاف فرودگاه، در شهرک اکباتان معلوم نبود کدام نیروی نظامی یا انتظامی مسوول حفاظت از منطقه است، ادامه می‌دهد: «بعد از گرفتن چند عکس، افراد نیروهای کمیته انقلاب اسلامی که آنجا بودند، مانع کارم شدند و حتی می‌خواستند فیلم و دوربین مرا بگیرند که خوشبختانه با پافشاری من و بعد از کلی سوال و جواب، گذاشتند منطقه را ترک کنم.» این عکاس با یادآوری خاطراتش از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تاکید می‌کند: «هیچ‌کس آن روز فکر نمی‌کرد آتشی که صدام افروخته است، هشت سال طول بکشد و به طولانی‌ترین جنگ کلاسیک قرن بیستم تبدیل شود. من هم تصوری از اینکه تا مرداد ۱۳۶۷ همچنان روایتگر این نبرد خواهم بود، نداشتم.»

منبع: خبر آنلاین

30 (7)