گفتهها
درستش این است که پادشاه به تحصیلکردههای آمریکا اعتقادی نداشت به جز یک نفر که آن هم اردشیر زاهدی بود، تقریبا همه ما را عامل سیا میدانست. حتی به حسنعلی منصور که در آمریکا تحصیل نکرده بود بدگمان بود و آمریکایی خطابش میکرد. مثلا با وجود اینکه جمشید آموزگار را دوست داشت اما همان روز که خواستم او را بهعنوان معاون وزارت بهداری معرفی کنم گفت آمریکایی است. همین گمان پادشاه ۱۵ سال نخستوزیری آموزگار را عقب انداخت و آخر هم وقتی او را به آرزویش رساند که با آمدن کارتر روابط دو کشور پیچیده شده بود.
ارسال نظر