درک روشنفکران مشروطه از حریت

محلاتی درباره مفهوم آزادی و حدود و ثغور آن در مشروطیت چنین می‌نویسد: «... مراد از حریت، آزادی نوع ملت است از قید رقیت استبداد پادشاه و فعال مایشاء بودن او و اعوانش در اموال و اعراض و نفوس مردم. لازمه رها شدن از قید این رقیت و خلاصی از ذل این اسارت، آزادی اقلام و مطلق حرکات و سکنات خلق است در جلب منافع عامه و دفع مضار نوعیه از عامه ملت و هرچه که موجب عمران مملکت اسلامیه و قوت نوع مسلمین شود، بدون اینکه با مذهب آنها منافرت و منافاتی داشته باشد... ملت ایران که مذهب آن مذهب پاک اسلام است، البته مفاد حریت مملکتی آن، آزادی از هرگونه ظلم و تعدی خواهد شد که در مذهب اسلام ظلم است، نه در مذهب بودا و مملکت ژاپن یا مذهب نصاری و مملکت اروپا» دیگر آنکه منظور از آزادی «خودسری مطلق و رهایی نوع خلق» نیست. منظور «آزادی عامه خلق است از هرگونه تحکم و بی‌حسابی و زورگویی، که هیچ شخص باقوتی که پادشاه باشد، نتواند به سبب قوه خود بر هیچ ضعیفی... تحکمی کند و این امر بی‌حساب را بر او تحمیل کند مگر که از روی قانونی باشد که در مملکت جاری و معمول است.»

براساس همین نوع تعبیر و تلقی از آزادی بود که در عصر مشروطه مطبوعات گاه تا آن اندازه آزاد می‌شدند که در انتقاد از دولت و شاه، همه چیز می‌نوشتند و گاه از تهمت و افترا هم دریغ نمی‌کردند. نمونه این نوع... را در روزنامه روح‌القدس به وضوح می‌توان دید. مدیر آن یعنی شیخ احمد روح‌القدس تربتی معروف به سلطان‌العلمای خراسانی، خود قربانی همان نوع «آزادی» شد و پس از به توپ بستن مجلس، با عده‌ای دیگر از مشروطه خواهان به دستور محمدعلی‌شاه زجرکش و کشته شد. از او به‌عنوان «شهید راه آزادی» و «یکی از قهرمانان ارزنده انقلاب مشروطه» یاد کرده‌اند و توجه نکرده‌اند که او بی‌محابا می‌نوشت و درک محدودی از آزادی داشت.

منبع: ماشاءالله آجودانی، «مشروطه ایرانی»، نشر اختران، ۱۳۸۶.