کتابخانه شاهاسماعیل در تبریز
پس از این واقعه شاه اسماعیل در سال ۹۱۶ ه.ق. به هرات لشکر کشید و شیبانیخان را شکست داده و به هلاکت رساند. وی تعدادی از هنرمندان از جمله بهزاد، آقامیرک اصفهانی، حاجی محمد، قاسمعلی چهرهگشا، منصور (میرمصور) و فرزند او میر سیدعلی را با خود به تبریز آورد. به اینگونه، کتابخانه سلطنتی تبریز با آمیزهای از کتب نفیس دوره ترکمانان و تیموریان و نواحی دیگر شکل گرفت. شاهاسماعیل در ۲۷ جمادیالاول سال ۹۲۸ ه.ق طی فرمانی به نام بهزاد صادر و ریاست و کلانتری کتابخانه همایونی تبریز را به مسوولیت او سپرد. در حقیقت بهزاد نخستین رئیس کتابخانه همایونی صفویان برشمرده میشود. در این فرمان پس از مقدمهای مفصل که آکنده از اصطلاحات نگارگری و تذهیب و کلا کتابآرایی است، بهزاد را «مشمول الطاف خسروانه و الطاف پادشاهانه ساخته» و «منصب استیفاء و کلانتری مردم همایونی و کاتبان و نقاشان و مذهبان و جدولکشان و حلکاران و زرکوبان و لاجوردشویان و سایر جماعتی را که به امور مذکوره منسوب باشند، در ممالک محروسه» به او واگذار کرده است.
همچنین در این فرمان از امیران و وزیران و نواب درگاه و ایلچیان بارگاه و مباشران امور سلطانی و متصدیان مهام دیوانی بهطور اعم و اهالی کتابخانه همایونی و جماعت یادشده بهطور اخص، خواسته شده تا «استاد مشارالیه را مستوفی و متعهد کلانتری دانسته و کارهای کتابخانه را به استیفا و برآورد او رسانند و آنچه او برآورد کند، به مهر و ثبت که در باب ضبط و ربط امور کتابخانه همایونی گوید، عدول و تجاوز نکنند و آنچه از لوازم مذکور است، مخصوص به او شناسند.» از اینها گذشته، از خود بهزاد هم خواستهشده تا «صورت امانت و چهره دیانت را بر لوح خاطر و صفحه ضمیر منیر، مصور و مرتسم گرداند و طریق راستی پیشه کند و از میل و مداهنه (چاپلوسی) پرهیز کند و از جاده صدق و صواب منحرف نشود.» در این سند نیز همچون سند کلانتری، خواجه نصیرالدین محمد، تمامی هنرمندان مشغول در کتابخانه سلطنتی و کلا مشغول در امور اجرایی کتابخانه، تحت مسوولیت بهزاد قرار گرفته و از تمامی صاحبان امور لشکری و کشوری خواسته شده تا او را در کارهای مربوطه یاری دهند.
نکته جالبتوجه اینکه هم در سند متعلق به خواجه نصیرالدین محمد مذهب و هم در این سند، بر لزوم رعایت امانت و رعایت تقوا و دیانت در امور تاکید میشود؛ اینکه از جاده صدق و صواب خارج نشوند. طبیعی است که بخش هنری کتابخانه، مسوول کتابت و تذهیب تمامی فرامین و مناشیر (فرمانهای پادشاهی) سلطانیات، دیوانیات و گاهی نیز اخوانیات بوده است. افرادی که در این دایره مشغول کار میشدند، باید از افراد معتمد و موثق بوده باشند تا هیچگونه سوءاستفاده از اسباب و لوازم موجود در کتابخانه از جمله مهرهای شاهی و سلطنتی نکنند. از اینرو تقوا و صدق و صفا از صفاتی بود که روسای کتابخانه سلطنتی باید متحلی (آراسته شده) به آن باشند تا از جاده راستی و درستی خارج نشوند. چنان که در دوره شاهطهماسب چنین اتفاقی رخ داد. بعضی از کارکنان کتابخانه که از هنرمندان بودند، مانند «خواجه عبدالعزیز» از شاگردان بهزاد و کارکنان کتابخانه همایونی با «مولانا علیاصغر کاشی» پدر آقا رضا، مهر شاهی را تقلید کردند که به آن سبب به دستور شاه گوش و بینی آنها بریده شد.
از دوران ریاست بهزاد بر کتابخانه سلطنتی، تنها یک سند «عرضه داشت» باقی است که طی آن، بهزاد از شاه صفوی که ظاهرا باید شاهطهماسب بوده باشد، هزینههای تهیه مایحتاج «تاریخ حضرتشاهی» را عهدهدار بوده است. بهزاد در این سند از «ضعف بدن» صحبت میکند که نتوانسته بهموقع «به ملازمت نواب» برسد و برای گرفتن مبلغ مزبور «پروانه و نشان» درست کند. بعید بهنظر نمیرسد که شاهطهماسب، به سبب خست (فرومایگی، خساست) و زراندوزی ذاتی که داشته، در پرداخت مستمری و هزینههای کتابخانه تعمدا تعلل میورزید. به این دلیل، بهزاد وادار به نوشتن چنین «عرضه داشتی» شده است. شاید هم یکی از دلایل حمایت نکردن او از اصحاب کتابخانه، در سالهای پایانی سلطنت خود که از هم پاشیدگی امور کتابخانه را به ارمغان آورد، همین خست ذاتی او بوده باشد. به هر تقدیر، در سند کلانتری، بهزاد بر کتابخانه همایونی چیزی از روابط کتابداری و کتابخانه و جریان کار هنرمندان و مخصوصا آموزش آنها گفته نشده است.
ارسال نظر