برداشت ایرانیان از عدالت
به این منظور باید به هستها و بایدها توجه کرد. اهمیت بایدها از این زاویه است که نشان میدهد جامعه ایرانی چه چیز را طلب میکرد و من در بررسی بایدهای موجود در رسائل و روزنامههای دوران مشروطه به موضوع عدالت در جامعه ایران رسیدم. چرا که در تاریخ ما عدالت، یک عدالت افلاطونی به مفهوم «قرار گرفتن هرچیز در جای خود» است و حتی در دعوای میان مشروطهطلبها و مشروعهخواهها این امر قابل پیگیری است. یعنی در همان ابتدا آیتالله طباطبایی طی نامهای به مظفرالدینشاه اطمینان میدهد که قرار نیست جای او تغییر کند و هرکس باید در مسند خود قرار داشته باشد. این نگاه پیشینی به عدالت که در فقه، شرع و سنت ما نفوذ دارد، آن نظم سنتی مسلط را قابل فهم میکند. در ایران پردازش به عدالت به لحاظ فلسفی بسیار است ولی هنوز نمیدانیم منظور ما از عدالت چیست. واقعیت قضیه همان حرفی است که شیخ فضلالله در لوایح خود میگوید:
«از مشکلات مشروطه اصل مساوات است. محال است با اسلام حکم مساوات. حال ای برادر دینی تأمل کن در احکام اسلامی که چه مقدار تفاوت گذاشت بین موضوعات مکلفین در عبادت و معاملات و تجارات و سیاسات از بالغ و نابالغ، ممیز و غیرممیز، عاقل و مجنون، صحیح و مریض، مختار و مضطر، راضی و مکره، اصیل و وکیل و ولی، بنده و آزاد، پدر و پسر، زن و شوهر، غنی و فقیر، عالم و جاهل، شکاک و متیقن، مقلد و مجتهد، سید و عالم، مسلم و کافر و...»
این نگاه در تاریخ ایران تداوم داشته است... اما به نظر میرسد اگرچه این رویه افلاطونی در نگاه به عدالت وجود داشته ولی ما در شرایط خاص، بزنگاههای خاص و توسط افراد خاصی تصورات دگرگونهای از عدالت داشتهایم که به عدالت مدرن به منظور برابری افراد در حقوق و اهمیت سوژه انسانی در مقابل جایگاههای سنتی نزدیک میشویم. در رسائل آخوند خراسانی و مباحث موجود در تنزیهالامه نائینی و آثار زنجانی تا حدودی میتوان چنین برداشتهایی از عدالت را دنبال کرد. همچنین در میان افراد غیرروحانی مانند طالبوف و امینزاده نیز نوعی تکثر معنایی از عدالت وجود دارد. برای من در ادامه پژوهشی که دارم همین نگاههایی که فضای جدیدی را در نظم کهن میگشاید اهمیت دارد یعنی بررسی کنم که در کجا برداشت از عدالت در نزد متفکران ایرانی مبتنی بر نظم سنتی است و در کجا این نظم شکسته میشود. چراکه مشخصا از پس این شکست مفهوم مسلط بوده که ما حرکتهایی طولی را در تاریخ خود تجربه کردهایم. آنچه در تبارشناسی تاریخ ما دیده میشود، آن است که من این نظم را روی عدالت سوار کردهام، به این جهت که در مفاهیم مدرن عدالت سوژه اهمیت دارد و اگر عدالت دیده شود، میتوان وضعیت آزادی و دیگر مفاهیمی از این دست را نیز مورد واکاوی قرار داد.
ارسال نظر