توسعه تعطیل شد!
پس از برنامه پنجم توسعه و کنارگذاشتن عقلانیت و بدنه کارشناسی، معدن مس سرچشمه را خانواده رضایی فعال میکند وقتی که ذخایر آن معلوم میشود، شاه آن را ملی اعلام میکند و از دست آنها درمیآورد، دانشگاه ملی ایران بهرغم تمایل صاحبان آن دولتی میشود. دولتیکردنها در این موارد را نباید به لحاظ مفهومی مثل ملیکردن نفت در سال ۱۳۲۹ دانست! آنها واقعا اقتدارگرایی شاه بود. او که احساس قدرتمندی میکرد همه برنامههای توسعه را کنار گذاشت. شاه پس از افزایش درآمد نفت احساس کرد همه چیز مهیا و در اختیار اوست و تفکرات او میتواند او را در تاریخ ایران نقشآفرین کند. به جای اینکه با عدم دخالت خود، ظرفیت ایجادشده را در اختیار کارشناسان و متخصصان دولت و مجلس بگذارد تا آنها متناسب با نیازهای کشور برنامهریزی کنند، خودش آن را در اختیار گرفت. «عبدالمجید مجیدی» در خاطراتش مینویسد: «من صبح میدیدم از طرف ایشان دستور آمده که برای دو واحد پتروشیمی بودجه گذاشته شود یا مثلا برای خریدهای نظامی سهمیلیارددلار بگذارید.»
مجیدی میگوید به هویدا زنگ زدم که ما چهکار کنیم؟ او میگوید هرچه دستور ایشان است انجام دهید، احتیاجی هم به بررسیهای اقتصادی ندارد! این نشان میدهد که آن رویکرد قبلی کاملا تعطیل شده بود! شاه در اموری دخالت میکرد که مطلقا در حیطه اختیارات و وظایف او نبود، اموری که باید دولت و مجلس با رویکرد به اصلاحات اقتصادی و برنامهریزی انجام میدادند تا استفاده بهینه از منابع ثروت ملی ممکن شود. شاید دولت و مجلس، میتوانستند بدون دخالت شاه و براساس تواناییها و مزیتهای نسبی کشور، یک برنامهریزی بلندمدت برای اداره کشور بدون اتکا به نفت را طراحی کنند و بستر یک اصلاحات بنیادی را فراهم آورند؛ اما با دخالتهای خودخواهانه و غیرکارشناسی شاه، اقتصاد کشور در شرایط سقوط قرار گرفت. در ادامه نیز شاه بهدلیل شرایط جهانی و فشار بینالمللی مجبور شد اندکی از فشارهای داخلی را کاهش دهد، ملت هم که مترصد فرصتی بود، طومار سلطنت را بست.
ارسال نظر