نگاهی به عامل داخلی گرانی نان در کردستان
هرچند که مردم غارتها و چپاولگریهای طوایف و اشرار، پیش از آمدن روسها را فراموش نکرده بودند، با وجود این حضور نظامیان روس در کردستان چنان مردم را در تنگنا قرار داده بود که آنها باور کرده بودند رفتن روسها به معنای پایان گرانی نان و گرسنگی خواهد بود. در این میان اعیان و مالکان ضمن فروش گندم به روسها و انگلیسها، آنها را تنها عامل کمبود غله و گرسنگی مردم معرفی و مردم نیز این موضوع را باور کرده بودند. از سویی اعیان گاه با آمدن میان مردم، با وعده برطرف کردن مشکل کمبود نان و باز کردن در انبارهای گندم برای چند ساعت، خود را به مثابه نجاتدهندگان رعیت نشان میدادند اما به محض خروج نیروهای روسیه از کردستان، اعیان و زمینداران بهعنوان دومین عامل گرانی نان به ناچار در مقابل مردم قرار گرفتند.
به نظر میرسد «مساله گرانی نان» تا (۱۲۹۶ه.ش) هنوز تمام طبقات و گروههای مردم را در برنگرفته بود و تا این زمان قربانیان اصلی این گرانی و گرسنگی بیشتر گداها، فقرا و ضعفای روستایی و شهری و همچنین اقلیتهایی چون یهودیان بودند. این افراد که قریب هزار تا دو هزار نفر میشدند در روز سهشنبه اول ربیعالثانی ۱۳۳۶ه.ق (۱۲۹۶ه.ش) به نشانه اعتراض جمع شدند. وقتی که اعیان و امنای شهر این جمعیت را مشاهده کردند، مبلغی پول جمع و سربازخانه را مرتب و فرش کردند و آنها را در آنجا سکونت دادند.
اما «مساله گرانی نان» امری گذرا نبود، بلکه روز به روز خانوادههای بیشتری را گرفتار میکرد. اعیان هم که قبلا با همکاری اعضای دموکرات و سوسیال دموکرات، گندم را خرواری سی تومان به نانوایی میدادند، از این کار امتناع کردند. همچنین معلوم نبود که گندم چگونه صرف میشود و بسیاری از مسوولان گندمها را به نفع خود حیف و میل میکردند. ظاهرا حاجی شیخ ابراهیم یکی از روسای حزب دموکرات که مسوول واگذاری گندم به نانواها بود، تنها نصف گندم مقرر شده را به نانواییها تحویل میداد. نانواها هم نصف آن را برای خود میفروختند و عملا نانی که به دست مردم میرسید ترکیبی از گندم، خاک و مواد دیگر بود. البته شیخ ابراهیم با همکاری نیروهای روس و عثمانی در کردستان قریب به دویست هزار تومان منفعت برد. در کل نقش سران حزب دموکرات در گرانی نان تنها مختص کردستان نبود و آنها در بیشتر نواحی ایران، خود عامل مهمی در این گرانیها بودند.
بر این اساس، با امتناع اعیان و مالکان از دادن گندم به نانواییها و احتکار آن و با وجود دستور وزارت مالیه به حکومت کردستان برای رفع مساله و گران شدن سنگک از ۳ به ۱۴ قران، مردم دیگر تحمل اوضاع برایشان دشوار شد. در نتیجه روز جمعه ۱۹ ربیعالثانی ۱۳۳۶ه.ق (۱۲۹۶ه.ش) برای تهیه نان به طرف خانههای اعیان از جمله آصف دیوان و مشیر دیوان هجوم بردند. از میان جمعیت چند تن از علما، کسبه و اصناف در طویله بست نشستند. در نتیجه آصف و مشیر دیوان قول دادند که نانواها را دایر و از طرف خود افرادی را برای نظارت بر کار آنها انتخاب کنند و قیمت یک نان سنگک را هشت قران کنند. البته پیش از این و در ۲ محرم ۱۳۳۶ه.ق (۱۲۹۶ه.ش) هم مجالسی برای حل این مساله برگزار و قرار شد چهار هزار خروار گندم از مالکان گرفته و به تدریج به نانواییها داده شود. هرچند همین مقدار هم برای تامین نان شهر کم بود اما بعضی از مالکان گندم را احتکار میکردند یا آن را بین رعایای خود تقسیم میکردند تا از تعرض مصون بمانند و به موقع خرواری صد و پنجاه تا دویست تومان بفروشند. البته در این مرحله دو پیشنهاد هم داده شد. اول اینکه ماموران صادق نظامی به همراه مامور حکومت گندمها را جمعآوری کرده و پس از تقسیم بین نانواییها مابقی را به نظامیان بدهند و دوم با دستور وزارت، تعدیات نظامیان کاهش پیدا کند و آنها پیش از هر چیز، اجازه تقسیم گندم بین نانواییها را بدهند.
اما یک نکته جالب در ترکیب جمعیتی معترضان به گرانی نان در ربیعالثانی ۱۳۳۶ه.ق، (۱۲۹۶ه.ش) حضور طبقه علما، کسبه و اصناف بود. به نظر میرسد آنها دیگر توان خرید نانی را که روزانه چند قران ترقی میکرد، نداشتند. البته باید این نکته را هم در نظر داشت که مردم متوجه شده بودند اعیان و زمینداران، به ویژه آصف دیوان عامل مهمی در گرانی نان هستند. البته در این میان اخبار و گزارشهای رسیده از انبارهای گندم اعیان و گاه غارت آنها، بیشتر به یقین مردم در اینباره افزود. مثلا در صفر ۱۳۴۰ه.ق/ اکتبر ۱۹۲۱م (۱۳۰۰ه.ش)حاجی زمان خان بانهای طی دستبرد به ملک کاریزه متعلق به مشیر دیوان و آصف دیوان، چند هزار خروار گندم را به قیمت پوتی (واحد اندازهگیری وزن برابر ۱۶ کیلوگرم) دو، سه قران به حراج گذاشت.
در صفر ۱۳۳۶ (۱۲۹۶ه.ش) که قحطی بالا گرفت و نظامیان هم سختی کار آذوقه را احساس کردند، وارد نواحی اسفندآباد و ییلاق شدند که انبار گندم کردستان بود. در نتیجه برای رفع مشکل آذوقه یک کمیسیون دوازده نفری تشکیل شد و حل مشکل به دو صورت در دستور کار کمیسیون قرار گرفت. ۱) مالکان با وجود آنکه گندم در شهر خرواری هشتاد تومان بود، مجبور شدند به نانواییها خرواری سیتومان بفروشند و مردم هم که تا این زمان گندم را خرواری هفت، هشت تومان خریده بودند، حاضر نشدند، سیتومان بیشتر بدهند و این مساله خود لاینحل باقی مانده بود. ۲) اقداماتی برای محدود کردن نظامیان راجع به جمع کردن گندم و سایر ارزاق انجام شد که البته این هم مانند دفعات قبل به جایی نرسید. در نتیجه کمیسیون دوازده نفری در ملاقات با باراتف وی را راضی کردند که دو هزار خروار گندم اسفندآباد و ییلاق به نظامیان تعلق بگیرد و مابقی آن به شهر حمل شود. در همین زمان وزارت مالیه طی تلگرافی به اداره مالیه کردستان دستور داد تمام اجناس آن ولایت (کردستان) به مصرف اهالی برسد و با گرفتن اعانه از اغنیا، هرچه بیشتر وسایل رفاه فقرا فراهم شود.
در این میان آنچه مهم است اینکه اعیان و از جمله آصف دیوان و مشیر دیوان قول بازگشایی نانواییها را به مردم دادند. این نکته نشان میدهد که اساسا در این اوضاع و احوال، گندم نانواییها از طرف اداره ارزاق تامین نمیشد، زیرا گندمی وجود نداشت و اگر اینگونه بود، نانوایان نمیتوانستند از نبود گندم حرف بزنند، زیرا باید در مقابل اعتراضات مردم به اداره ارزاق و حکومت کردستان پاسخ میدادند. از سویی مردم هم مشخصا در این اوضاع و احوال میدانستند تنها اعیان میتوانند گندم نانواییها را تامین کنند و به نوعی اراده نانوایان در پی اراده اعیان بود. هرچند نمیتوان بهطور دقیق مشخص کرد که در گرانی نان کردستان کدام عامل نقش بیشتر و تاثیرگذارتری داشته است، با وجود این به نظر میرسد اعیان، مالکان و زمینداران از آنجاکه گندم را در اختیار داشتند، میتوانستند با تحویل دادن آن، تاثیر مستقیم و آنی بر گرانی داشته باشند.
ارسال نظر