نگاهی به سیر تکوین و تطور مامایی
شغلی که زنانه پنداشته شد
روند تدوین کتاب
پژوهشهای مربوط به این اثر حدود شش سال پیش انجام شد و در سال ۹۴ به چاپ رسید. من تلاش میکنم موضوع خود را در چند قسمت بیان کنم. نخست آنکه چرا به این موضوع پرداخته شد؟ دوم چه اهمیتها و دلایلی موجب تبدیل این پژوهش به کتاب شد؟ و در نهایت جمعبندی خلاصهای را عرض خواهم کرد. بیشتر این پژوهش مبتنی بر اسناد منتشرنشده آرشیوی است چراکه من در طول کار متوجه شدم که این یک موضوع ساده و روزمره است که اطلاعات چندانی در رابطه با آن وجود نداشت و حتی زمانیکه به مراکز اصلی متولی این حوزه مراجعه میکردم، متوجه شدم هیچگونه سوابقی از خود ندارند. حوزه تخصصی من تاریخ ایران در دوره معاصر با محوریت تاریخ اجتماعی دوره قاجار و پهلوی است و بنابراین کارهایی که انتخاب میکنم در همین راستا قرار دارد. تلنگری که موجب شد من در این زمینه پژوهشی را انجام دهم مربوط به دوره دانشجویی من در مقطع دکترا بود. با توجه به اینکه تز دکترای من در مورد «نهادها و موسسات تمدنی جدید با محوریت کارهای خیر و عامالمنفعه» بود، بیشتر در مباحث رفاهی و بهداشتی کار میکردم.
در طول کار متوجه شدم اتفاقی به لحاظ ساختاری در دوره پهلوی اول افتاده است که بیشترین بازخورد آن متوجه جامعه زنان و بهطور ویژه مادران و کودکان شده است. کار من با محوریتی که در رابطه با نهادها و موسسات داشت پیش رفت اما همواره این علامت سوال برای من باقی ماند که چه اتفاقی رخ داد که به این موضوع در رابطه با زنان توجه شده است؟ پشت صحنه آن چه بوده و در نهایت به چه سیاستهایی منتج شده است؟ نهایت در تز خود زیر عنوان چند مدخل به این موضوع اشاره کردم.
بعدها طی کارهای پژوهشی که انجام دادم بار دیگر سراغ این موضوع رفتم و دریافتم که چقدر در رابطه با آن پژوهشهای محدودی صورت گرفته است و اطلاعات اندکی حتی روی گوگل در این زمینه وجود دارد و تنها معدودی اطلاعات اولیه و بدون رفرنس در این زمینه وجود دارد. به این ترتیب من دریافتم که در حوزه تاریخ اجتماعی و بحث مشاغل و حرف این موضوع دارای اهمیت زیادی بود. بالطبع میدانستم که تحقیق در تاریخ معاصر ایران با تحولات تاریخ اجتماعی اگر مورد توجه قرار نگیرد میتواند یک کار سطحی باشد. همانگونه که اشاره کردم تاریخ اجتماعی در زمره حوزههای مطالعاتی تقریبا جدید بهشمار میرود و در ایران جدیدتر از غرب محسوب میشود. به این ترتیب موضوعی که من قصد پرداختن به آن را داشتم وابسته به توده مردم بود و در ظاهر یک موضوع کاملا عامی محسوب میشد. اما در طول تحقیقات خود به این نتیجه رسیدم که تحولات مدنظر من از همان طبقه فرادست و ایدئولوژیهای حکومتی نشات گرفته است.
باید ابتدا به این موضوع بپردازم که اصلا به چه دلیل حرفه مامایی به اعتقاد من دارای تحول بود. حرفه مامایی تحت تاثیر عوامل متعددی به شکل امروزی در مقایسه با آنچه به شکل سنتی در ایران بهعنوان قابلگی شناخته میشد، تغییر مفهوم داد. افزایش مرگومیر کودکان و مادران توجه دولتها را به خود جلب کرد و موجب شد که سیاستگذاریهای جدی در این رابطه داشته باشند و همانگونه که اشاره کردم بررسی روند این تغییرات و جستوجوی علل موثر در این تحولات از مباحث اصلی مطرح در این کتاب است که در خلال این مطالعه نقش و پایگاه اجتماعی این حرفه هم مدنظر من بوده است و من تنها به لحاظ تاریخی بهدنبال این سیاستها نبودم، بلکه قصد داشتم بفهمم این حرفه به لحاظ کاراکترهایی که در آن نقش آفرینی کردند چه سرنوشتی را پشت سر گذاشته است. ضمن اینکه مقایسهای هم بین نقاط قوت و ضعف قابلگی سنتی و مامایی مدرن و خلأهای موجود و همچنین راههایی که میتوان از این شرایط خارج شد نیز طرح کردهام تا موضوع جنبه کاربردی پیدا کند.
فرضیههای مطرح
من در این کار فرضیههایی طراحی کرده بودم که این تحول ناشی از آن مسائل بود. یکی بحث پزشکی مدرن و آشنایی با آن بود که بر پزشکی سنتی ایران تاثیر گذاشت و باورهای خرافی را به چالش کشید. این پزشکی کم و بیش از دوره قاجار شروع میشود و با سیاستهای ملی کردن طبابت در ایران دوره رضاشاه بهطور کامل امکان پیدا میکند که خودش را نشان دهد. مبحث دوم این بود که سیاستهای حکومت پهلوی اول بود که با عنوان «ایجاد ایران مدرن»، مباحث مختلفی را شامل میشود و در واقع شعار گذار از دوران سنتی به دوران جدید را با حضور یک نسل تازه نوید میدهد و آن را در برنامههای حکومتیاش قرار میدهد. بالطبع توجه به حرفه مامایی در اولویت قرار میگیرد یعنی اینکه نسل جدیدی که باید ایران را بسازد باید دارای کرامت و حرمت باشد و این امر از همان بدو جنین بودن نوزاد در نظر گرفته میشد، یعنی از زمان بارداری مادر، زایمان، مراقبتهای بعد از آن و دوران طفولیت و مراقبتهای آتی که باید صورت میگرفت تا این بچهها بهعنوان سربازان ایران مدرن وارد جامعه میشدند.
پیشینه پژوهش
همانگونه که اشاره کردم در مطالعههای اولیه زمانیکه من قصد انجام کار را داشتم، هیچ مطالعات قابلتوجهی در این زمینه وجود نداشت و عمدتا همان کارهایی بود که خودم پیشتر انجام داده بودم که امکان داشت در قالب پیشینه به آن اشاره کرد. از جمله مقالهای که در مجله «گنجینه اسناد» تحت عنوان «مروری اسنادی بر شغل مامایی در سیستم بهداری دوره رضا شاه» یا در زمان دانشجویی کاری را انجام داده بودم، تحت عنوان «شرایط اجتماعی موثر بر ایجاد و تکوین موسسات خیریه رفاهی بهداشتی ایران در دوره رضاشاه» در قسمت بهداشتی آن من بدون آنکه تعمدی داشته باشم بسیار به این موضوع پرداخته بودم. کار دیگری نیز انجام داده بودم به نام «بهداشت و اقدامات خیریه بهداشتی دوره رضاشاه» و همچنین من در همایشی در خارج از کشور شرکت کرده بودم که خروجی آن مجموعه مقالاتی شد و از سوی «انتشارات راتلج» به چاپ رسید. موضوع من در آنجا «چگونگی تولد نسل جدید، مامایی، نظام بهداشتی دوره رضاشاه» بود و این مجموعه مطالعات اولیه و پیشینه تحقیق من را شکل داد.
تاریخ مامایی در اروپا
در مطالعاتی که انجام شد، دستاوردهایی داشتم که به آنها اشاره میکنم. من در متن این پژوهش ابتدا به تعاریف مفاهیم بحث پرداختهام و بالاتر از همه «مامایی» را تعریف کردهام. «ماما فردی است که بهطور منظم در برنامه آموزشی شناخته شده در کشوری که در آن بهسر میبرد پذیرفته میشود و با موفقیت سلسله درسهای تعیین شده مامایی را به پایان میرساند و صلاحیت لازم را کسب میکند و بهطور قانونی پروانه انجام کار مامایی را اخذ میکند. همچنین ماما باید قادر به سرپرستی، مراقبت و توصیه به زنان باردار در دوران بارداری، زایمان و دوره بعد از آن باشد.» این تعاریفی که به دست میدهم عصاره تعاریفی است که بعد از تشکیل اولین کمیتههای مامایی، بهعنوان یک پروتکل جهانی پذیرفته میشود و ایران نیز به مرور با توجه به شرایط بومی خود اینها را برنامهریزی و سازماندهی میکند و تعاریفی به دست میدهد که در قالب آن شرح وظایف ماماها مشخص میشود.
در متون پانزده قرن پیش از میلاد مسیح یکی از خدایان مصری به نام «سِخِن» نگهبان زنان باردار و درحال زایمان بود. این امر نشان از اهمیت این شغل در تاریخ بشری دارد. در قرن دوم بعد از میلاد یک پزشک رومی به نام «سورانوس» مطالعاتی در رابطه با زایمان و مامایی داشته و شروع به تعلیم این امر میکند. وی اولین کسی است که در تاریخ بشر بستر آموزشی مامایی را فراهم کرده است. از دید او قابلهها باید ویژگیهای جسمی و اخلاقی مختلفی داشته باشند و جالب آنکه وی دارای کتابی مصور است که حتی اگر ماماها در حضور او نبودند، امکان آموزش فراهم بود. در قرون چهار و پنج بعد از میلاد و با قدرت گرفتن کلیسا قابلگی بسیار دوران بدی را پشت سر میگذارد و از پیشرفت باز میماند. در حقیقت این حرفه نیز تابع قوانین کلیسا میشود. نگاه کلیسایی بسیار نسبت به زن و حرفه مامایی منفی است. در این دوره حضور مرد به هنگام زایمان ممنوع بود و برهنگی زن امری بسیار قبیح شمرده میشد.
این وضعیت تا قرن شانزدهم ادامه داشت و زنها در مناطق مختلف مسیحینشین روزگار بسیار سختی را سپری میکردند تا آنکه در این زمان یک جراح فرانسوی به نام «آمبرواز» اساس مامایی نوین را پایهگذاری میکند و نوآوریهایی را در این راستا پدید میآورد. از جمله میگوید: «اگر نمای جنین بهصورت عرضی باشد میتوان با دست و از روی شکم چرخش خارجی انجام داد و با عوض کردن وضعیت جنین زایمان را بهصورت طبیعی انجام داد.» مشکلی که در گذشته بهعنوان «رستمزایی» یا «سزارین» تبعات زیادی برای زنان داشت. کارهای این شخص باعث شد که پزشکان و جراحان دیگر نیز بتوانند کار مامایی را انجام دهند و در جایی که ماماهای سنتی کم میآوردند، پزشکان با توجه به توانایی که در امر جراحی داشتند میتوانستند کار را انجام دهند. به این ترتیب عمر مادر و حفظ نوزاد نسبت به گذشته بهبود یافت. همچنین این شخص اولین مدرسه مامایی را دایر میکند و در آن به تدریس رسمی میپردازد. حدود یک قرن بعد در قرن هفدهم با کشف گردش خون توسط ویلیام هاروی، گردش خون جنین مفهوم پیدا میکند و توضیح میدهد که خون جنین با خون مادرش آمیخته نمیشود و این امر کشف بزرگی در علم بود. به این ترتیب مشخص میشود که علت مرگ زنان در موقع حمل ناآگاهی ماماها از نحوه گردش خون و از دست رفتن خون بوده است. درحالیکه چون ماماها به این موارد آگاهی نداشتند و محیط زایمان نیز معمولا آلوده بود، بسیاری از زنان هنگام وضع حمل از دست میرفتند.
برای اولین بار در همان قرن هفدهم در زمان لویی شانزدهم یک جراح دعوت میشود که در زمان زایمان یکی از معشوقههای لویی شانزدهم حضور داشته باشد. چون این زن برای لویی اهمیت داشت، با تمام قوانین کلیسایی مقابله میکند و این فرصت را به یک مرد میدهد که در هنگام زایمان حضور پیدا کند. بعد از این اقدام به رغم مخالفت کلیسا زایمان با حضور پزشکان در میان درباریان رواج پیدا میکند. اما این کار تنها در دربار که قدرت مقابله با کلیسا را داشت امری معمول بود و با وجود چنین پیشرفتی در میان درباریان تا سالها بعد در تمام اروپا این ماماهای بیسواد بودند که همچنان امور مربوط به زایمان را در دست داشتند. در واقع این پزشکان بودند که تلاش میکردند مامایی را بهعنوان یک علم مطرح کنند. با تلاش آنان رشته جدیدی ایجاد میشود به نام «ژینکلوژی» که دانش وظایف اعضای زنانه بود.
به این ترتیب بنا بر این کشفهای تازه و راهاندازی این رشته جدید، اولین درمانگاه مراقبتهای پرتال در حوزه زنان در سال ۱۹۱۱ در بوستون آمریکا تاسیس میشود. به فاصله یک سال بعد در سیدنی و دو سال بعد از آن در ادینبورو درمانگاهی برای مراقبتهای پیش از زایمان تاسیس میشود. کمی قبل از این امر ماماهایی که در این فاصله تحت آموزش قرار گرفته بودند و تحصیلکرده محسوب میشدند، یک کمیته نود نفره را تشکیل میدادند که هدفشان بالابردن معلومات ماماها و ارتقای وضعیت اجتماعی آنها بود. از نتایج تشکیل این کمیته تصویب قانون مامایی در سال ۱۹۰۲ میلادی برای نخستین بار در دنیا است که از طرف دولت انگلستان به تصویب میرسد و در سال ۱۹۰۳ به بعد به اجرا گذاشته میشود. این شمایی از پیشینه تاریخ مامایی در اروپا بود که از وضعیت نامناسب این جمعیت و زنانی که با آنها در ارتباط بودند تا به رسمیت شناخته شدن این حرفه و اجرایی شدن قوانینی که براساس آن یک ماما میتواند به وظایف خود عمل کند را شامل میشد.
اهمیت و اولویت موضوع
اهمیت این موضوع و ضرورتی که این کار را برای من مفهومدار کرد را میتوانم در سه موضوع خلاصه کنم؛ اول خلأ مطالعات تاریخ اجتماعی، دوم فقدان مطالب تاریخی و تحلیلی در مورد موضوع کتاب و سوم کاربردی بودن اطلاعات حاضر برای ارتقای فرهنگ بهداشت، درمان و سلامت عمومی مادران و نوزادان. امری که پس از سالها سرمایهگذاری و تحقیقات تبدیل به یک بروشور یا برنامهای میشود که از سوی گروههای بهداشتی و درمانی و حتی شهرداری مورد توجه قرار میگیرد و برای من جالب است که در اسناد و مدارکی که روی آنها کار میکردم، حدود ۸۰ سال پیش مشابه این راه را رفته بودند و بروشورهای مشابهی تهیه شده بود. عدم آگاهی ما از گذشته موجب تکرار مکررات و صرف هزینههای اضافه شده بود. درحالیکه میتوانستیم خلأهای کاری و نقایص را با مرور بر گذشته برطرف کنیم و با تجربهای که از آن زمان داشتیم، سوار بر آن تجربه کار بهتری را ارائه کنیم.
در این کتاب کوشیدم نقش حکومتها و سیاستهای آنها را در توجه به حرفه مامایی شناسایی کنم. دوم آنکه تحلیلی داشته باشم از چالشهای میان مامایی سنتی و مدرن یا به عبارتی نزاع بین قابلهها و ماماها که در نوع خود داستان جالبی بود که تنها توانستم شمایی از آن را در کتاب منعکس کنم و این کار میتواند در قالب چند کتاب اسنادی مستقل منتشر شود. هدف دیگر من در تدوین این کتاب آن بود که شیوه ورود مردان را به حرفه زنانه مامایی بررسی و در قالب آن بتوانم واکنشهای اجتماعی به این موضوع را تحلیل کنم. در عین حال بررسی کنم نگرشهای رایج جامعه ایران در مورد این حرفه چگونه بوده است؟ ما بهطور سنتی قابلهها را میشناسیم ولی در مقطعی ماما درحال جایگزین شدن قابلهها با ابزار و رفتار مختلف بود. بازخورد این موضوع در جامعه و روایتهای جالبی که وجود دارد در مورد اینکه چطور خانوادهها به مراجعه زنان خود به بیمارستانهای زنانه و ماماها تن میدهند، درحالیکه در آن زمان بهطور سنتی یک قابله در زمان زایمان حاضر میشد و خیلی راحت ممکن بود مادر یا نوزاد از دست برود و با یک عبارت ساده «آل برد» همه چیز تمام میشد.
ارسال نظر