نگاهی به شکلگیری آموزش و پرورش در دنیا
مدرسه از کی شروع شد؟
ترجمه: مهرناز زاوه
با ظهور تدریجی تمدنهای پیچیدهتر در کناره رودخانههای مصر و بابل، انتقال مستقیم، فرد به فرد و نسل به نسل دانش بسیار پیچیدهتر شد. برای عمل کردن در جوامع پیچیده، انسان نیاز به راهی برای جمعآوری، ضبط و حفظ میراث فرهنگی خود داشت. بنابراین با افزایش تجارت، دولت و دین در حدود ۳۱۰۰ پیش از میلاد نوشتن را اختراع کردند.
از آنجا که تجربه مستقیم در زندگی روزمره نمیتوانست مهارتهایی نظیر خواندن و نوشتن را آموزش دهد، یک مکان اختصاصی برای یادگیری ساخته شد: مدرسه.
ترجمه: مهرناز زاوه
با ظهور تدریجی تمدنهای پیچیدهتر در کناره رودخانههای مصر و بابل، انتقال مستقیم، فرد به فرد و نسل به نسل دانش بسیار پیچیدهتر شد. برای عمل کردن در جوامع پیچیده، انسان نیاز به راهی برای جمعآوری، ضبط و حفظ میراث فرهنگی خود داشت. بنابراین با افزایش تجارت، دولت و دین در حدود ۳۱۰۰ پیش از میلاد نوشتن را اختراع کردند.
از آنجا که تجربه مستقیم در زندگی روزمره نمیتوانست مهارتهایی نظیر خواندن و نوشتن را آموزش دهد، یک مکان اختصاصی برای یادگیری ساخته شد: مدرسه. مدرسه با گروهی از بزرگسالان که بهعنوان معلم انتخاب شده بودند؛ کاتبان دادگاهها و راهبان معابد. اکثریت قریب به اتفاق بچهها بهصورت غیررسمی چیزی یاد میگرفتند و تعداد انگشتشماری تحصیلات رسمی دریافت میکردند. روش یادگیری حفظ کردن بود و انگیزه، ترس از تنبیه بدنی سخت و خشن. از اقوام قدیم خاورمیانه، یهودیان بیشتر از همه مصر بودند که همه بچهها آموزش ببینند. آنها مدارس ابتدایی را تاسیس کردند که در آن پسران ۶ تا ۱۳ ساله احتمالا خواندن و نوشتن و ریاضیات ابتدایی را میآموختند. در ۱۳ سالگی پسران باهوشتر میتوانستند تحصیلاتشان را ادامه دهند و استاد یا معلم بشوند. مفهوم آموزش برای یهودیان آنقدر حیاتی و مهم بود که در کنیسهها همانقدر که به عبادت میپرداختند، صرف آموزش هم میشدند.
یونان باستان
هدف تحصیل در یونان باستان آمادهسازی کودک برای فعالیتهای بزرگسالانه بهعنوان یک شهروند بود. ماهیت دولتشهرها تا حد زیادی متفاوت بود و این در مورد آموزشی که هر کدام مناسب میدیدند هم صدق میکرد. هدف آموزش در اسپارتا، دولتشهر نظامی و استبدادی، تولید شهروندان سرباز بود. از سوی دیگر در آتن، دولتشهر دموکراتیک، هدف آموزش شهروندان بود هم برای جنگ و هم برای صلح. پسران اسپارتایی باید در ۷ سالگی خانه را ترک میکردند و به گروههای انضباطی سفت و سخت تحت نظارت افسران میپیوستند. از ۷ تا ۱۸ سالگی آنها پیوسته تحت آموزشهای دشوار قرار میگرفتند. پابرهنه راه میرفتند، روی تختهای سفت میخوابیدند و در کلاسهای ژیمناستیک، دو، پرش، پرتاب دیسک، شنا و شکار شرکت میکردند. به همان نسبت تنبیه فیزیکی سختی را هم متحمل میشدند. در واقع به آنها آموزش داده میشد که به میزان دردی که میتوانند تحمل کنند افتخار کنند.
در ۱۸ سالگی پسران اسپارتایی دانشجوی نظامی میشدند و هنر جنگ را میآموختند. در ۲۰ سالگی به شبهنظامیان دولت ملحق میشدند و تا ۶۰ سالگی خدمت میکردند. در آتن شهروند ایدهآل کسی بود که هر دو هنر جنگ و صلح را میآموخت. به غیر از دو سال آموزش نظامی که در ۱۸ سالگی آغاز میشد، والدین میتوانستند در صورت تمایل فرزندشان را برای تحصیل به مدرسه بفرستند. مدارس خصوصی بود اما هزینه آن بهقدری پایین بود که حتی فقیرترین شهروندان هم میتوانستند حداقل چند سالی فرزندشان را به مدرسه بفرستند. از ۶ یا ۷ سالگی در کنار فعالیتهای فیزیکی نظیر ژیمناستیک، بوکس و کشتی آنها خواندن، نوشتن، آواز خواندن و بازیگری را یاد میگرفتند. اما ادبیات اصلیترین بخش تحصیل بود. اشعار حماسی یونان، ایلیاد و ادیسه هومر، بخش مهمی از زندگی مردم یونان محسوب میشد. همین که دانشآموزان خواندن و نوشتن را یاد میگرفتند، معلم بخشی از کتابهای هومر را به آنها میداد تا حفظ کنند و بعد آن را به نمایش دربیاورند.
روم باستان
تاثیر یونان بر روم در زمینه تحصیل تقریبا یک قرن پیش از فتح آن اتفاق افتاد. اگر نگوییم همه، اغلب پسران رومی در خانه آموزش میدیدند. اگر پدر خودش تحصیل کرده بود، پسر خواندن و نوشتن و قانون و تاریخ رومی را در کنار مهارتهای فیزیکی از او یاد میگرفت. عنصری که از سوی یونانیها به رومیها معرفی شد یادگیری کتاب بود. پسران و گاهی اوقات دختران در ۶ یا ۷ سالگی به مدرسه ابتدایی فرستاده میشدند و خواندن، نوشتن و شمردن را یاد میگرفتند. در ۱۲ یا ۱۳ سالگی در کلاسهای گرامر، دستور زبان و ادبیات لاتین یا یونانی یا هر دو را میآموختند. رومیها اگرچه در زمینه آموزش عمیقا تحتتاثیر یونان بودند، میتوان گفت کاملا شیوه متفاوتی داشتند. برای یونانیها هدف از تحصیلات، تربیت یک شهروند خوب بود و منظور از شهروند خوب یک فرد همهفنحریف بود. در روم هم هدف همین بود اما در آنجا منظور از شهروند خوب، یک سخنران تاثیرگذار بود. نتیجه اینکه آموزشهای غیرکاربردی یونانی نظیر علوم، فلسفه، موسیقی و ژیمناستیک در سیستم آموزشی روم جایی نداشت و بهجای آنها تاکید بر ادبیات و سخنوری بود. هنگامی که امپراتوری روم سقوط کرد، تحصیلات که در اصل برای آموزش سخنرانان برای مجلس سنای روم به کار میرفت به یک الگو برای اروپا تبدیل شد و تا قرن بیستم حکمفرما بود. رومیها همچنین میراث زبان خود را رها کردند و برای حدود هزار سال پس از سقوط امپراتوری، لاتین همچنان زبان مورد استفاده در تجارت، خدمات عمومی، آموزش و همچنین کلیسای کاتولیک روم بود.
قرون وسطی
در اوایل قرون وسطی نظام آموزشی مطنطن رومی از بین رفت. در بخشهایی از اروپای غربی، مدارس کلیسا، صومعه و کاخها به دست روحانیون اداره میشد. اکثر دانشآموزان اعضای فعلی یا آینده جامعه روحانیت بودند و برخی برای کارمند شدن آموزش میدیدند. برخلاف مدارس یونانی و رومی که افراد را برای زندگی این دنیا آماده میکرد، مدارس کلیسا به فکر آماده کردن آنها برای زندگی پس از مرگ از طریق تفکر درباره خدا در این دنیا بودند. آنها به دانشآموزان خواندن لاتین را یاد میدادند تا بتوانند نوشتههای پدران کلیسا را رونویسی و درنتیجه حفظ کنند. اصول اولیه ریاضی را یاد میدادند تا بتوانند تاریخ جشنهای مذهبی را محاسبه کنند و آواز خواندن را یاد میدادند تا بتوانند به خدمت در کلیسا دربیایند. قرون ۱۲ و ۱۳ به سمت پایان قرون وسطی شاهد افزایش دانشگاهها بود. در حدود سال ۱۲۰۰ برنامه تحصیلی دانشگاهها شامل چیزی بود که بعدها علوم مقدماتی نامیده شد و به دو بخش تقسیم میشد. اولی شامل دستور زبان، فن بیان و منطق و بخش پیشرفتهتر شامل ریاضیات، هندسه، موسیقی و نجوم بود. در قرن دوازدهم دیگر تحصیل زنان نادیده گرفته نمیشد، اگرچه تنها درصد کمی از دختران به مدرسه میرفتند.
رنسانس
ماهیت رنسانس که در قرن ۱۴ در ایتالیا آغاز شد و در قرون ۱۵ و ۱۶ به کشورهای اروپای شمالی رسید، انقلاب علیه محدودیت و آن-دنیایی بودن قرون وسطی بود. همراه با تغییر در نگرش نسبت به اهداف آموزشی در مدارس ابتدایی، اولین نشانههای مثبت ظاهر شد و آن فراهم آمدن فضای هیجانانگیز، دلپذیر و سرگرمکننده بود. اولین مدرسهای که از همه بیشتر به این ایدههای آرمانگرایانه رنسانس نزدیک بود در ۱۴۲۳ در مونتانای ایتالیا تاسیس شد که حتی اسمش نشاندهنده شکستن سنتهای قرون وسطایی بود: خانه شاد. کودکان از ۶ سالگی تا اواسط دهه دوم زندگیشان به مدرسه میرفتند. آنها تاریخ، فلسفه، ریاضیات، هندسه، موسیقی و نجوم میآموختند، اما اساس برنامه تحصیلی مطالعه ادبیات یونان و روم بود. فعالیتهای فیزیکی آنها هم شامل ورزش و بازی میشد.
اصلاحات
پروتستانها بر لزوم وجود تحصیلات فراگیر تاکید داشتند و مدارس ابتدایی بومی را در آلمان تاسیس کردند که بچههای فقیر میتوانستند در آن خواندن، نوشتن و مذهب را یاد بگیرند. این نوآوری تاثیر فراوانی بر شیوه تحصیل در دنیای غرب گذاشت.
قرن ۱۷ و ۱۸ اروپا
اکثر مدارس در قرن ۱۷ و ۱۸ در رکود به سر میبردند، معلمان بیکفایت بودند و قوانین بیرحمانه. دانشآموزان باید لغات و جملاتی را حفظ میکردند که اغلب معنیشان را نمیفهمیدند. در قرن ۱۷ مطالعه لاتین، دانشآموزان را بیش از پیش از زندگی واقعی دور کرد چون لاتین دیگر زبان تجارت یا مذهب نبود. با اینکه وضعیت عمومی آموزش منفعل بود، معلمان و فیلسوفان پیشرفته هم وجود داشتند. ایدههای آنها در مورد یادگیری در قرن بیستم به انقلاب آموزشی انجامید. یکی از این پیشگامان یوهان آموس کمینیوس بود. او معتقد بود که آموزش موثر باید بر ذات کودک صورت بگیرد؛ با مشاهده اشیای واقعی یا مدل و تصاویری از آنها. بر این اساس اولین و تا مدتها تنها کتاب مصور برای کودکان در دنیای غرب بیرون آمد که تا نزدیک به ۲۰۰ سال از سوی دانشآموزان استفاده میشد.
قرن ۱۸ ایالاتمتحده
همانطور که روح علم، تجاریسازی، سکولاریسم و فردگرایی در دنیای غرب به سرعت رشد میکرد، آموزش در مستعمرات در پی برطرف ساختن نیازهای دریانوردان، تجار، صنعتگران و مرزبانان بود. تاثیر این تحولات بر برنامه تحصیلی مدارس آمریکا بسیار سریعتر و گستردهتر از اروپا بود. آکادمی بنجامین فرانکلین که در ۱۷۵۱ شکل گرفت اولین مدرسه متوسطهای بود که به رقابت با مدارس لاتین پرداخت. آکادمی فرانکلین همچنان برنامههای انسانی-مذهبی را ارائه میداد اما با تدریس تاریخ، جغرافیا، حسابداری، هندسه، جبر، نقشهبرداری، زبانهای مدرن و نجوم به نیازهای زندگی روزمره افراد نزدیکتر شد. در اواسط قرن نوزدهم این ابتکار در برنامه تحصیلی، آموزش متوسطه آمریکایی را شکل داد.
قرن ۱۹ اروپا
در قرن نوزدهم روح ملیگرایی در اروپا شدت گرفت و اعتقاد به قدرت آموزش، آینده ملتها و افراد را شکل داد. کشورها نظام مدرسه ملی را راهاندازی کردند. فرانسه در دهه ۱۸۸۰ این کار را کرد و در دهه ۱۸۹۰ برخورد با زنان هم به مرور در حال تغییر بود. در نیمه دوم قرن نوزدهم فرانسه و آلمان مدارس متوسطه برای دختران را تاسیس کردند. بهطور کلی مدارس ابتدایی در قرن نوزدهم بسیار شبیه به قرون ۱۶، ۱۷ و ۱۸ بودند و بچهها تا ۱۱-۱۰ سالگی به مدرسه میرفتند و بعد از آن بچههای باهوشتر تحصیل را ادامه میدادند. جای تعجب نیست که مدرسه هاینریش پستالوزی در سوئیس توجه جهانیان را به خود جلب کرد. جایی که یک مدرسه واقعی برای بچههای واقعی بود. آنها میپریدند، بازی میکردند، میدویدند و اسامی و شمردن را با اشیای واقعی میآموختند. بچههای بزرگتر هم درسهای پیشرفتهتر مثل جغرافیا را با مشاهده واقعی در فضای پیرامون یاد میگرفتند. با متد پستالوزی معلم یک راهنما بود برای رشد طبیعی کودک.
ارسال نظر