بختکی به نام کودتا

دنیای اقتصاد: مرکز آموزش و پژوهش‌های بین‌الملل وزارت خارجه در روز ششم شهریور ماه طی نشستی با حضور پژوهشگران، استادان دانشگاه، دانشجویان و کارمندان وزارت خارجه اقدام به برگزاری نشستی پیرامون اسناد تازه انتشار یافته آمریکا در رابطه با رویداد ۲۸ مرداد کرد. در این نشست سه رویکرد به وقایع ۲۸ مرداد مطرح شد. روز گذشته سخنرانی دکتر ملایی توانی در رابطه با پیامدهای پساکودتا منتشر شد، آنچه در ادامه می‌آید اظهارات مسعود کوهستانی‌نژاد، پژوهشگر تاریخ پیرامون وقایع ۲۸ مرداد است که از زاویه انتقادی جدیدی به این موضوع پرداخته است. هرچند که بحث او بسیار مناقشه برانگیز است.کوهستانی‌نژاد ضمن انتقاد از رویکرد جلسه که به نظر او از پیش تعیین شده و از پژوهشگران حاضر انتظار مشخصی در سخنرانی دارد، گفت: «فکر می‌کنم بیان مسائل کلی زیاد در اینجا موضوعیت نداشته باشد. من از کسانی که در مورد «کودتای ۲۸ مرداد» سخن می‌گویند و در رابطه با گفت‌وگو حول این موضوع سخن می‌گویند، تعجب می‌کنم. چه سندی تا به حال از «کودتا» منتشر شده است؟ کودتا در عرصه بین‌المللی تعریف مشخصی دارد که بار کردن آن بر آنچه در ۲۸ مرداد و حتی سه روز منتهی به آن یعنی از ۲۵ مرداد گذشت امکان‌پذیر نیست. زمانی‌که از اسناد هم صحبت می‌شود باید دقت کرد که هر کاغذ و نوشته‌ای را نمی‌توان سند دانست و سند نزد پژوهشگران دارای تعریف است، به عبارت دیگر از اظهارنظر هر کسی نمی‌توان سندسازی کرد.»

کودتا نبود

کوهستانی‌نژاد در ادامه به بیان رویکرد خود در رابطه با آنچه در افواه‌عمومی کودتا نامیده می‌شود پرداخت و افزود: «با توجه به مدارک موجود با قاطعیت می‌توان گفت آنچه در ۲۸ مرداد اتفاق افتاد کودتا نبود و اسنادی هم که وجود دارد این امر را تایید می‌کند. اینکه در هر موعد مردادی ما جست‌وجو کنیم و نظرات افراد دست چندم نظیر کاردار یک سفارتخانه را به‌عنوان مدرک قرار دهیم، چیزی را تغییر نمی‌دهد. باید روند وقایع را به دقت زیر نظر داشت تا روشن شود چه کسی مسبب نابودی مشروطیت در ایران بود. چه کسی مجلس را از بین برد و چه کسی به‌دنبال گرفتن اختیارات غیرقانونی مجلس را فلج کرد. باید دقت کرد سیاست در این دوره چه مفهومی داشت و چه سازوکاری را دنبال می‌کرد. از ۲۵ تا ۲۸ مرداد هرچه پیش آمد را فصل‌الخطاب تاریخ معاصر قرار می‌دهیم. این امر ابدا امکان‌پذیر نیست و بالاتر از آن مسخره می‌نماید. هر چند وقت یک‌بار جلسات و صحبت‌هایی از این دست تشکیل می‌شود که به تداوم یک بختک ۶۴ ساله در اذهان مردم می‌انجامد.

بختکی که مدت ۲۵ سال به‌عنوان قیام ملی در اذهان مردم جا انداخته می‌شد، درحالی که در مجموع در تهران که آن زمان یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر جمعیت داشت، در حدود ۷ تا ۱۰ هزار نفر در روز ۲۸ مرداد در خیابان‌ها حضور داشتند و رژیم پهلوی کوشید با برگزاری اجلاسیه و تبلیغات آن را یک قیام ملی جلوه دهد. بعد از سال ۵۷ هم روایت دیگری ارائه شد و حضور چند نظامی تغییر لباس‌یافته را که وسط جمعیت حضور داشتند و از بعد از ظهر جرات کردند از بین جمعیت خارج شوند و خود را نشان دهند به نام کودتا جلوه دادند، در حالی که عناصر نظامی چندانی را در این ماجرا نمی‌توان سراغ گرفت. هیچ‌یک از این روایت‌ها نمی‌تواند واقعیت ۲۸ مرداد را برای ما بازنمایی کند و بالاتر از آن ما هرگز نخواسته‌ایم واقعیت تاریخ را در مورد این ماجرا مورد بررسی قرار دهیم. اینکه از خارج به نخست‌وزیر منصوب شده کمک مالی شده، نشان‌دهنده کودتا نیست.

عده‌ای با کودتا خواندن این اتفاق می‌کوشند خود را پشت مجموعه‌ای از توجیهات پنهان کنند تا اصل موضوع آشکار نشود. چگونه ممکن است تا غروب روز۲۷ مرداد سرتاسر تهران زیر پای گروه‌های سیاسی چپ بود بعد در مدت ۱۲ ساعت تمام تحولات جهان خلقت در این کشور تغییر پیدا کرد، نظریات تغییر کرد، نهادها دگرگون شدند و گفتمان‌ها عوض شدند؟! تا کی قرار است بر طبل نفرت و مرگ بکوبیم؟ اگر بنا بر چنین رویکردی باشد، مدارکی در دست هست که از یک‌سال و نیم قبل از این اتفاق همه از وقوع کودتا سخن می‌گفتند و مردم عادی بر سر هر کوی و برزن از آن حرف می‌زدند.»

مشروطه‌طلبی یا دولت‌گرایی

این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: «این رویکردی که تاکنون به این ماجرا وجود داشته، صحیح نیست. باید دید اندیشه مجلس در کجا از بین رفت؟ به‌خاطر داریم که مشروطیت براساس مجلس پایه‌گذاری شد. آنچه روی داد محصول سه یا چهار روز منتهی به ۲۸ مرداد نبود بلکه کسانی‌که از روز نخست شروع به تخریب مجلس کردند و کارآیی و کارآمدی آن را سلب کردند، باعث نابودی اندیشه مشروطه شدند. این همان مجلسی بود که اندیشه ملی کردن صنعت نفت را پیش برد و بانی بسیاری دیگر از تحولات اساسی این دوره شد. اینکه مدت ۲۵ سال این روز را قیام ملی تبلیغ می‌کردند خوانشی جهت‌دار است که از زاویه آن تحولات را به‌گونه‌ای دیگر در اذهان جای‌گذاری می‌کنند. اطلاعاتی که امروزه گفته می‌شود براساس اسناد به دست آمده است، چیزهای عجیب و نویافته‌ای نیست که کسی از آن مطلع نبوده باشد و حتی در همان زمان نیز مردم در رابطه با آن بحث و اظهارنظر می‌کردند. این امر قابل انکار نیست که مجموعه این وقایع تحولی عظیم در ایران بود ولی این تحول بیش از آنکه برپایه اراده خارجی باشد، بر تحولات و اختلافات داخلی استوار بود و براساس دو نوع نگرش اصلی که در آن زمان در کشور وجود داشت، شکل گرفته بود. یک نگرش مشروطه‌طلبی بود که دوران افول خود را از زمان رضاشاه آغاز کرده بود و نگرش دیگر دولت‌گرایی و اقتدارگرایی بود که با پوشش دولت صالح خود را مطرح می‌کرد. این دو نگرش با یکدیگر درگیر شدند. اگر در این چارچوب نگاه کنیم تفاوتی نمی‌کند که در راس دولت صالح چه کسی باشد، دکتر مصدق یا دیگری، چیزی که در اینجا اصل است «دولت» است.»

نابودی اندیشه مشروطیت

آنچه در ۲۸ مرداد روی داد تحولی بود که از مدت‌ها قبل شروع شده بود و در این روز به پایان رسید ولی خود تحول چندان مهم نیست. اصل آن است که در این دو سال اندیشه مشروطه از میان رفت. زمانی‌که از اندیشه مشروطه سخن می‌گوییم ،اندیشه مجلس و اعتماد به رای و نمایندگان مردم بود که در این زمان نادیده گرفته شد. رای به دولت مصدق را چه کسی داد؟ جز نمایندگان مجلس؟ رای به اختیارات دکتر مصدق را چه کسی داد؟ غیر از نمایندگان مجلس؟ چه نهادی در وقایع تیر ۱۳۳۱ از دکتر مصدق برای بازگشتن به قدرت بعد از استعفا از نخست‌وزیری دفاع کرد؟ مگر همین مجلس نبود که بعد از حمله به منزل دکتر مصدق در اسفند ۱۳۳۱ از او حمایت کرد؟ چه کسی این نهاد را نابود کرد؟ محصول این نابودی سیطره اندیشه دولت‌سالاری به جای مشروطیت بود. پول نفت را هم در این دوره دولت براساس قانون دولتی شدن نفت دریافت می‌کرد و به مرور در حال حرکت به سوی حاکمیت کامل دولت می‌رفت.

اهمیت اختلافات داخلی

در سخن گفتن از ۲۸ مرداد، همه این تحولات و چارچوب‌ها نادیده گرفته می‌شود و مبدل به یک دعوای حیدری و نعمتی میان مصدق و کاشانی می‌شود. بی‌آنکه حقیقتا با گفتمان جریان‌های حاکم آشنایی داشته باشیم و آن را درک کنیم. ما مجموعه این عوامل را نادیده می‌گیریم و از دخالت آمریکا حرف می‌زنیم. مگر می‌شود، به این سرعت در یک کشور از تغییرات فکری سخن بگوییم. دکتر مصدق از نظر من بسیار انسان محترم و یکی از رجال ملی و بزرگ ایران بود، ولی همان‌گونه که بزرگ بود خطایی هم که مرتکب شد بزرگ بود. آنچه در ۲۸ مرداد روی‌داد، حاصل مسائل داخلی و جهانی بود و البته که خارجیان در آن دخالت داشتند، ولی در چه تحولی از زمان حضور نیروهای خارجی در ایران می‌توان گفت خارجیان دخالت نداشتند؟ چطور زمانی‌که در سال ۱۲۹۹مصدق قرار است والی فارس در جنوب ایران باشد، منطقه‌ای که تحت نفوذ کامل انگلیسی‌ها است هیچ دخالت خارجی نبوده است اما زمانی‌که در سال ۱۳۳۲ از نخست‌وزیری برکنار می‌شد، دست خارجی در کار است؟ به هر حال این دخالت‌ها همیشه وجود داشت و آنها همیشه در پی منافع خود بودند، ولی این امر با استفاده از وقایع و تحولات داخلی امکان‌پذیر شد. بحث کردن از اسناد به نظر من دقت علمی بالاتری را می‌طلبد و اینکه ما هرچه می‌خواهیم بگوییم را در قالب چیزی به نام سند مطرح کنیم و روایت‌های دیگر را به حاشیه ببریم، غلط است.

اسنادی که سند نیست

در مجموع آنچه از ترجمه اسناد تازه منتشر شده دریافتم این است که هیچ چیز جدیدی نیست جز هیاهویی که هر سال به بهانه‌ای جدید بار دیگر مطرح می‌شود. کاش یک‌بار به درستی بحث می‌شد که چه اتفاقی افتاد که مردمی که در سالگرد واقعه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و در یک‌سال بعد از آن یعنی سال ۱۳۳۲ گرد هم آمدند، چرا هیچ‌کدام در ۲۸ مرداد از خانه‌های خود خارج نشدند؟ چرا در روز ۲۸ مرداد که آن را کودتا می‌دانید و جمعیت حاضر در صحنه را به منطقه خاصی از تهران نسبت می‌دهید، با هیچ مخالفتی روبه‌رو نشدند؟ تنها گزارش از درگیری با این افراد تعداد کمی هستند که جلوی بازار با آنها درگیر شدند ولی در جای دیگری گزارشی از مخالفت با این جمعیت نیست. اینها پرسش‌های حقیقی ۲۸ مرداد است. چرا نتایج و دستاوردهای دولتی که در اوایل سال ۱۳۳۲ همه قبول داشتند و در مرداد هیچ‌کس از آن دفاع نکرد را بررسی نکنیم؟ بنابراین همانند گذشته این مدارک منتشر شده بیش از هرچیز اظهارنظر است و نمی‌توان آنها را سند نامید. چگونه ما گفته‌های پژوهشگری را که حتی فارسی سخن گفتن را هم نمی‌داند و باید برای دستیابی به داده‌هایش از دیگران استفاده کند و رعایت بدیهی‌ترین مقتضیات پژوهش را نیز نمی‌کند به‌عنوان مرجع و منبع در نظر می‌گیریم؟ لازم است نگاهی دقیق‌تر به وقایع منتهی به ۲۸ مرداد انداخت و با رویکرد انتقادی آنها را مورد بازخوانی قرار داد.