گفتهها - ۲۸ مرداد ۹۶
«من در شب ۲۵ مرداد چهار دستگاه تانک در اختیار داشتم و عجیب اینکه آن شب رانندگان تانکها درخواست مرخصی کرده بودند! کودتاچیان نیز با چهار دستگاه زرهپوش و حدود یک گردان سرباز وارد عمل شده بودند. نیمه شب به من اطلاع دادند که نقل و انتقالهایی در جلو پادگان باغشاه دیده میشود. . . نیرویی که از باغشاه وارد خیابان کاخ شده بود، محاصره کردیم. خودم با جیپ، از کلانتری یک به طرف منزل دکتر مصدق حرکت کردم. نزدیک منزل نخستوزیر، سرهنگ نصیری را دیدم. چهار پنج افسر او را همراهی میکردند. از او سوال کردم: اینجا چه میکنید؟ جواب داد نامهای آوردهام.
«من در شب ۲۵ مرداد چهار دستگاه تانک در اختیار داشتم و عجیب اینکه آن شب رانندگان تانکها درخواست مرخصی کرده بودند! کودتاچیان نیز با چهار دستگاه زرهپوش و حدود یک گردان سرباز وارد عمل شده بودند. نیمه شب به من اطلاع دادند که نقل و انتقالهایی در جلو پادگان باغشاه دیده میشود...نیرویی که از باغشاه وارد خیابان کاخ شده بود، محاصره کردیم. خودم با جیپ، از کلانتری یک به طرف منزل دکتر مصدق حرکت کردم. نزدیک منزل نخستوزیر، سرهنگ نصیری را دیدم. چهار پنج افسر او را همراهی میکردند. از او سوال کردم: اینجا چه میکنید؟ جواب داد نامهای آوردهام. گفتم: نامه آوردن با این همه اسلحه و زرهپوش، آن هم این موقع شب؟ در مورد اسلحه و زرهپوش نتوانست جواب قانعکنندهای بدهد. در این موقع افسران همراه او بهتدریج پراکنده شدند و فرار کردند. ما نیز بلافاصله نصیری را تحت نظر گرفتیم... پس از ابلاغ بازداشت نصیری[از سوی ستاد ارتش]، همراهانش را خلع سلاح کردیم. او را نیز برای بازجویی به ستاد ارتش فرستادیم. نکته جالب دیگر حضور ذهن دکتر مصدق، در آن لحظات بعد از نیمه شب و در جریان آن درگیریهای عصبی بود. ایشان در اعلام رسید نامهای که نصیری آورده بود، روی همان پاکت نوشته بود «ساعت ۱ بامداد روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲.»
- خاطرات سرهنگ عزتالله ممتاز، فرمانده تیپ دوم کوهستانی و مسوول مراقبت و دفاع از خانه نخستوزیر، به نقل از کتاب «مصدق و نبرد قدرت، نوشته همایون کاتوزیان»
ارسال نظر