طرح تاسیس بانک ملی در نخستین دوره مجلس شورای ملی؛ ضرورتها و موانع (۱۳۲۶-۱۳۲۴هـ.ق)
نهادسازی و بانکداری
محمدتقی مختاری- محمد بیطرفان
انقلاب مشروطیت زمینههای شکلگیری نهادهای غربی را در ایران بهوجود آورد. با نگاه مختصر به اقدامات مجلس اول، زوایای پویایی نخستین لوایح مجلس مشخص میشود. استقلال سیستم مالی اقتصادی بهعنوان گلوگاه حیاتی کشور، در زمره نخستین درخواستهای نمایندگان مجلس بود. از دوره ناصری و پیدایی عصر امتیازات، پیوندی متقابل و ناگسستنی میان ابزارهای اقتصادی و سلطه سیاسی شکل گرفت. این جریان، موازنه قدرت را از دستان دولت خارج کرد و گفتمان سیاسی اقتصادی خاصی بهوجود آورد.
محمدتقی مختاری- محمد بیطرفان
انقلاب مشروطیت زمینههای شکلگیری نهادهای غربی را در ایران بهوجود آورد. با نگاه مختصر به اقدامات مجلس اول، زوایای پویایی نخستین لوایح مجلس مشخص میشود. استقلال سیستم مالی اقتصادی بهعنوان گلوگاه حیاتی کشور، در زمره نخستین درخواستهای نمایندگان مجلس بود. از دوره ناصری و پیدایی عصر امتیازات، پیوندی متقابل و ناگسستنی میان ابزارهای اقتصادی و سلطه سیاسی شکل گرفت. این جریان، موازنه قدرت را از دستان دولت خارج کرد و گفتمان سیاسی اقتصادی خاصی بهوجود آورد. سیطره دولتهای روس و انگلیس بر گمرکات شمال و جنوب، در کنار استفاده از سیاستهای پولی بانکهای استقراضی و شاهنشاهی، به رابطه معکوس میان رشد اقتصاد ملی در برابر حوزه نفوذ بیگانگان در کشور انجامید؛ به این معنا که با دخالت هر چه بیشتر کشورهای مزبور در سیاستهای تجاری و مالی، به همان سان حوزه اقتصادی کشور با انحطاط و رکود مواجه شد. این مساله در آستانه مشروطیت، وضعیت نابهنجاری در حوزههای سیاسی و اقتصادی کشور بهوجود آورده بود.
تجار نخستین مخالفان سلطه اقتصادی و سیاسی دولتهای روس و انگلیس و طراحان اقتصاد ملی با تکیه بر منافع جمعی در لوای تاسیس بانک ملی بودند و با توجه به اینکه در مجلس اول از قدرت بیشتری برخوردار بودند، به تنویر افکار عمومی و تحریک دیگر نمایندگان پرداختند. بنابراین، با پیدایی مشروطیت و شکلگیری مجلس ملی، نمایندگان با توجه به مساله اقتصاد ناوابسته و به تبع آن خروج از سلطه سیاسی، طرح جامع و فراگیری با عنوان بانک ملی پیشنهاد دادند که منظور از آن، انباشت سرمایه ملی و به تبع آن استقلال سیاسی بود. درباره پیشینه تحقیق باید اذعان کرد که پژوهش مستقل از منابع و اسناد متقن درباره ضرورتها و موانع شکلگیری بانک ملی صورت نپذیرفته است؛ کما اینکه کتب و مقالاتی هم به شکلگیری بانک ملی در دوره اول اشاره کردهاند. در پژوهش حاضر از منابع مختلف بهویژه روزنامهها، خاطرات و دستنوشتههای دوره مشروطیت، اسناد باقیمانده و... به نحو مطلوب بهره برده شده است. پرسشهای مقاله حاضر عبارتند از: ۱. ضرورتهای شکلگیری بانک ملی در اوان مشروطیت چه بود؟ ۲. چه موانع و عللی باعث شکست و ناکامی ایده بانک ملی شد؟
1. ضرورتهای تاسیس بانک ملی در ایران
مهمترین ضرورت تشکیل بانک ملی، استقلال نهاد اقتصادی و به تبع آن نهاد سیاسی کشور بود. حوزه نفوذ استعمارگران در شالودههای اقتصادی کشور، به ناگزیر توده مردم به خصوص صنف تجار و صراف را روبهروی آنان قرار داده بود. رویه پرداخت وامهای کلان از سوی بانکهای روس و انگلیس و گروکشی منابع اقتصادی کشور، از زمان ناصرالدین شاه آغاز شد و در دوره مظفری به انحطاط اقتصادی کشور انجامید. این جریان پیش از مشروطیت زمینههای مخالفت و اعتراض عمومی را در مناطق مختلف کشور بهوجود آورد. تجار و صرافها از اینکه اقتصاد کشور در کام اجنبی افتاده و سهم شهروند ایرانی در برابر این موسسه نوپا کاهش پیدا کرده است، به شدت معترض بودند، ولی این اعتراضها هیچ نتیجه مثبتی در پی نداشت.
پس از مشروطیت، مجلس با لایحه قرضه دولت مخالفت کرد و نخستین زمزمههای تاسیس بانک ملی در میان نمایندگان شنیده شد (هدایت، ص۱۴۴). سنخ این اعتراضها، نشاندهنده انزجار نمایندگان از کشورهای روس و انگلیس به دلیل گروکشی و چپاول اقتصاد ملی بود. در میانه این اعتراضها حمله روزنامهها به بانکهای شاهنشاهی و استقراضی شدت گرفت؛ حتی زمزمه تاسیس بانک آلمانی در ایران، هیاهوی بسیاری نزد اصحاب جراید به پا کرد. این جریان باعث شد تا در ضمن مخالفت با تاسیس بانک آلمانی، بسیاری از مضار بانکهای بیگانه در جراید به بوته نقد و بررسی سپرده شود.
نخستینبار روزنامه حبلالمتین تهران درباره اهداف آلمان در ایران و آسیای غربی دست به قلم برد. در مقاله روزنامه فوق، به نقش بانکهای روسیه و انگلیس در قبضه اقتصاد کشور اشاره شد. حبلالمتین هدف بانک آلمانی را تاراج باقیمانده ثروت ایران عنوان کرد و درباره ادعای بانک که به دنبال منافع دو طرفه تجاری بود، آورده است: «لکن گویا همه دول در اول این حرف را میزنند کمپانی هندوستان هم اول غیر از تجارت کاری نداشت» (روزنامه حبلالمتین تهران، ش۱۳، ص۲) و از این روش بهطور تلویحی به ادعای بانک خط بطلان میکشد. اما مهمترین قسمت این مقاله درج تلگراف روزنامه رویتر است که در آن آمده بود نماینده بانک آلمان نه با دولت ایران، بلکه با نمایندگان روس و انگلیس درباره اخذ امتیاز به گفتوگو پرداخته است. این جریان باعث شد حبلالمتین اعلام کند که «از مضمون تلگراف معلوم میشود صاحباختیار و مالک رقاب ایران، روس و انگلیس هستند» (همان جا).
حبلالمتین دگربار در شماره ۱۵ خود، هدف آلمان را «بهملاحظه پلتیک» و اصل کلی آن را تسخیر فضای حیاتی دانست و مساله تجارت را ظاهر کار معرفی کرد؛ چنان که برای صحت ادعای خود به تحلیل مباحث مالی آلمان در عثمانی و ممالک دیگر پرداخت. به اعتقاد نگارنده حبلالمتین «وضع ترقیات» بانک استقراضی و شاهنشاهی «مهیج و مشوق» آلمان بوده است. در ادامه، حبلالمتین بهصورت تلویحی منافعی را که بانکهای فوق در ایران بهدست آوردند و باعث شوق آلمان شد فهرست میکند. این روزنامه همچنین به حافظه کوتاهمدت ایرانیان یا همانا «مرض فراموشی» اشاره و به شدت از آن انتقاد میکند و در پایان با زیرکی فراوان میگوید «به صوت بلند میگویم تا ما از خود بانک نداشته باشیم، ممکن نیست دارای استقلال شویم... [و]بانک خارجی جز محنت به ملک ما نمیآورد و غیر از ذلت و مسکنت ارمغانی» ندارد (همان، ش۱۵، صص(۲-۳).
بعد از نگارش این مقالات از سوی روزنامه حبلالمتین، روزنامه ایران «ارگان رسمی دولت» در مقالهای بهعنوان «رفع شبهت»، دیدار نماینده بانک آلمان با نمایندگان روس و انگلیس پیش از رایزنی با دولت ایران را انکار و هرگونه سیادت دولت روس و انگلیس را بر دولت ایران رد کرد (روزنامه ایران، ش۴، صص۲-۳)؛ ولی در شماره ۳۶ روزنامه حبلالمتین شخصی با نام مستعار «ا.ب»، به شدت از رویه روزنامه ایران انتقاد میکند و در این زمینه میآورد «روزنامه ایران وظیفهاش ترویج افکار و تحسین اطواری است که از ادارات درباری به ظهور میرسد و برای همین کار هم تاسیس شده است.» بر این اساس نظر روزنامه ایران را درباره مسائل سیاسی صائب نمیداند (روزنامه حبلالمتین تهران، ش ۳۶، صص۱-۲).
نقدهای دیگری نیز درباره اندیشه سیاسی و حوزه نفوذ بانک آلمانی در جراید نگاشته شد که در زمینه رد یا تایید نگاه نگارنده حبلالمتین به حوزه سیاسی آلمان بود؛ چنانکه میرزا حسینخان «منشی سفارت اتریش و مجارستان» کلیات نظر حبلالمتین را رد میکند. وی حضور آلمان در بازار تجاری ایران را مهم ارزیابی میکرد، و از لحاظ سیاسی آن را بهعنوان نیروی سوم در حفظ و بقای ایران موثر میدانست (همان، ش۳۰، صص۱-۳). البته درخصوص حضور بانک آلمان در ایران تحلیلهای مختلفی شده است و هر یک از دیدگاه خاصی به این مقوله نظر افکندهاند.
تاراج منابع پولی ایران به چند طریق
الف) نشر اسکناس: از زمانی که بانک شاهنشاهی امتیاز نشر اسکناس را اخذ کرد، به مرور زمان شاهد جمعآوری مسکوکات نقره و طلا از دست مردم هستیم (حاج سیاح، ص۵۰۸). بهطوری که بانک شاهنشاهی و «شعب آن در ایران کار ربودن طلاهاى این کشور را براى خارجه» تسهیل کرد (مستوفی، ص۴۵۴). بانک شاهی انگلستان در زمینه حجم و مقدار اسکناسهای جاری در کشور، زیر بار هیچگونه نظارت از طرف دولت ایران نمیرفت؛ به قول یک رساله انتقادی عصر قاجار هیچکس از «رفتار و تجارت و نقدیه» آن مطلع نبود (آدمیت و ناطق، ص۲۶۱). این جریان باعث اعتراضها و شکایات فراوانی در بین توده مردم و حتی دولت شد. بهعنوان مثال، عینالسلطنه در چند جا از «قحطی پول» سخن میگوید. جالب اینکه بانک زمانی به مردم وام میداد که جواهرات خویش را در بانک گرو میگذاشتند. حتی شخصی همچون عینالسلطنه هم مجبور به گرو گذاشتن جواهرآلات خود شد (عینالسلطنه، ج۱، صص۵۶۳-۵۶۲؛ همان، ج۳، ص۲۳۱۹).
ب)گروگذاری حقوق گمرکات شمال و جنوب و سهم تلگرافات و پستخانههای کشور: بدترین عملکرد دولت واگذاری گمرکات جنوب و شمال کشور در دست بیگانگان به بهانه وامهای دولتین بود. میرزا غلامحسین خان شیرازی با اشاره به دو قرض سنگین خارجی در دوره ناصری و مظفری بهطور تلویحی آن را عامل بدبختی ملت ایران قلمداد کرده است. وی با تکیه بر این نکته که هرکدام از این قروض بخشی از سیستم اقتصادی کشور را گروکشی میکرد، نتیجه آن را فشار بر گرده «ایرانیان بدبخت شاهپرست» میدانست (افضلالملک، صص۳۹۶-۳۹۵)؛ زیرا گذشته از آنکه منافع بسیاری را عاید روس و انگلیس کرد و مردم ایران را از آن محروم کرد، به مرور زمان باعث ورشکستگی تجار داخلی و بهتبع آن رکود اقتصادی کشور شد. دولتهای مزبور با ایجاد تسهیلات برای تجار خود، آشکارا تجار داخلی را ازعرصه رقابت خارج کردند و برخی را به تابعیت خود کشاندند. برای مثال در مکاتبات سیاسی بهطور آشکار آمده است که بانک استقراضی به عنوان شعبهای از وزارت دارایی روسیه (p:۶۸, Drage ) در پرداخت قرضه مالی به دولت ایران اهداف و منافع سیاسی را دنبال میکرد.
بانکهای روس و انگلیس حضور سیاسی و نظامی در گمرکات را حق خود میدانستند. بهعنوان نمونه، پس از آنکه بانک شاهنشاهی گمرکات بوشهر را ضبط کرد، دولت انگلیس «پنجاه نفر سرباز انگلیسى و دو عراده توپ در بوشهر نگاه داشت که محض نگاهدارى و حفظ حقوقات گمرکى» لازم میدانست؛ این عمل باعث شکایتهای فراوان تجار شد (عینالسلطنه، ج۲، ص۱۳۲۳). زمانی هم که گمرکات بوشهر از دست انگلیس خارج شد، عینالسلطنه میآورد «در حقیقت بوشهر را دولت ایران مجددامالک»شد (همان، ص۱۳۵۱). سر آخر اینکه به گفته دانشپور به نقل از جریده مظفر (که در دوره پهلوی منتشر میشد)بانک شاهنشاهی انگلستان و بانک استقراضی روس، «زیانآورتر و خسرانآمیزتر»ین نهادهای غربی بودند که جامعه و دولت ایران را به انحطاط کشیدند چراکه این موسسهها با ایجاد «فساد در طبقه حاکمه مملکت»، تشویق و ترغیب «اولیای امور» به رشوهگیری در لباس وام، ممانعت و جلوگیری از پیشرفتهای اقتصادی و ایجاد موسسات مالی، هرچه بیشتر ایران را در کام انحطاط فرو بردند (دانشپور، ص۷).
با این تفاسیر، مهمترین انگیزه از درج سلسله اخبار و مقالات، نشان دادن حوزه نفوذ بیگانگان بر منابع اقتصادی کشور و بهتبع آن حوزه نفوذ سیاسی آنان برای توده مردم بود. از اینرو، اهداف اصلی تاسیس بانک ملی چنین آورده شده است: الف) رهایی ایران از «چنگال»، «دستبرد»، «قید مرهونیت» اجانب و نفوذ سیاسی ناشی از آن (روزنامه حبلالمتین تهران، ش۷۵، ص۲؛ روزنامه صبح صادق، ش۹۰، صص۱-۲؛ گروته، ص۲۳۸)، ب) «دوام و استقلال» مملکت و رفع «بیچارگی و اضمحلال» ملت (روزنامه حبلالمتین تهران، ش۱۷۲، صص۱-۳؛ روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان، ش۶، ص۲)، ج) گردش مالی پولهای دفن شده (مجلس، ش۸، ص۴) و انباشت سرمایه در دستان دولت که باعث رفع «احتیاجات» ملت، ترقی «تجارت»، کشیدن «راهآهن»، احداث «کارخانجات»، ترویج «زراعت» و کشف «معادن» میشد (روزنامه صبح صادق، ش۶۰، ص۱؛ همان، ش۱۵۰، صص۱-۲؛ روزنامه مجلس، ش۸، ص۲، ۴). تمامی این مولفههای یاد شده، لزوم تاسیس «بانکملی» به مثابه «شالوده ترقی ایران» را تبیین میکرد (روزنامه جهاد اکبر، ش۲۹، صص۱-۳) و با تشکیل نشدن آن به قول حبلالمتین کلکته «محال اندر محال است که بتوانیم حفظ مشروعیت خود را» بهدست آوریم (روزنامه حبلالمتین کلکته، ش۲، ص۷).
برشماری اهداف فوق در میانه سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۶ق، ضرورت تاسیس بانک ملی را آشکار کرد. نمایندگان و روشنفکران برای ترقی این اندیشه توده مردم را تشویق و ترغیب کردند (فریدالملک، ص۳۷). بنابراین مردم نیز در وهله نخست، شور و اشتیاق زیادی نشان دادند؛ تا جاییکه زنان النگوها و گوشوارههای خود را به حراج گذاشتند (روزنامه تمدن، ش۱۲، ص۴؛ روزنامه خورشید، ش۱۰، ص۱؛ روزنامه بشارت، ش۵، ص۲)؛ طلاب حوزههای علمیه کتابهای خود را فروختند (روزنامه آزاد، ش۳، ص۴؛ روزنامه مجلس، ش۷، ص۱)؛ شاگردان دبستانی پول توجیبی خود را که مبلغ ناچیزی میشد اهدا کردند (همان، ص۱؛ رایس، صص۱۵۱-۱۵۲)؛ این فداکاری «طبقات ضعفا» و «طائفه نسوان»، دیگر ملل عالم را به حیرت انداخت (روزنامه تمدن، ش۶۳، صص۲-۳).
مجله پژوهشهای علوم تاریخی، مقاله 8، دوره 6، شماره 1، تابستان و پاییز 1393، بخشی از یک تحقیق
ارسال نظر