قتل بازرگانان، عامل حمله مغولان
پس از عقد عهدنامه میان خوارزمشاه و چنگیز، جمع کثیری از بازرگانان مغول،۴۵۰ تا ۵۰۰ نفر، با مقدار هنگفتی کالای گرانبها از مغولستان به عزم ماوراءالنهر حرکت کردند و به شهر اترار رسیدند. حاکم قلعه اترار دستور داد بازرگانانی را که چنگیزخان به قلمرو خوارزمشاه گسیل داشته بود، دستگیر کنند. در میان آنان حتی چند تن از اهالی خوارزم نیز بودند. او پس از بازجویی از دستگیرشدگان از خوارزمشاه اجازت طلبید که بازرگانان را نابود سازد و اموال آنان را ضبط کند. زرینکوب در کتاب خود مینویسد: «تجار مغول را به اتهام جاسوسی در همانجا توقیف کرد، با اجازه سلطان که در آن هنگام در ولایت عراق بود و گزارش غایرخان را نشانه سوءنظر چنگیز تلقی کرد، آنها را به قتل رساند.
پس از عقد عهدنامه میان خوارزمشاه و چنگیز، جمع کثیری از بازرگانان مغول،۴۵۰ تا ۵۰۰ نفر، با مقدار هنگفتی کالای گرانبها از مغولستان به عزم ماوراءالنهر حرکت کردند و به شهر اترار رسیدند. حاکم قلعه اترار دستور داد بازرگانانی را که چنگیزخان به قلمرو خوارزمشاه گسیل داشته بود، دستگیر کنند. در میان آنان حتی چند تن از اهالی خوارزم نیز بودند. او پس از بازجویی از دستگیرشدگان از خوارزمشاه اجازت طلبید که بازرگانان را نابود سازد و اموال آنان را ضبط کند. زرینکوب در کتاب خود مینویسد: «تجار مغول را به اتهام جاسوسی در همانجا توقیف کرد، با اجازه سلطان که در آن هنگام در ولایت عراق بود و گزارش غایرخان را نشانه سوءنظر چنگیز تلقی کرد، آنها را به قتل رساند.»
جوزجانی در این باره مینویسد: والی اترار با کسب اجازه از خوارزمشاه ایلچیان را همراه تجار به طمع ثروت آنها به قتل رسانید. شبانکاره نیز مینویسد: «چون آن جماعت به ماوراءالنهر رسیدند ملک ماوراءالنهر طمع در مال ایشان کرد و با سلطان نمود که جمعی آمدند از مسلمانان و به حمایت کافران شدهاند در دین اسلام روا نیست که مسلمانان به حمایت کافران درآیند حکم آن چگونه است.» اما به روایت نسوی مولف کتاب نگارستان، غایرخان این گروه را به جرم جاسوسی دستگیر کرد و به سلطان نوشت: «جمعی از دشت قبچاق در لباس تجار به این سرحد آمدهاند و غرضشان نه سوداگری است، بل جاسوسی و خبربری است.» محمد خوارزمشاه بیتامل با این نیت سوء فرمانده خود موافقت کرد. تنها یکی از بازرگانان توانست جان سالم به در برده و سرگذشت همکارانش را در دربار خان مغول بازگو کند. انگیزه خوارزمشاه در این بدرفتاری تنها آزمندی نبود، بلکه میخواست از گسترش روابط بازرگانی با خان مغول جلوگیری کند، تا اسلحه و ساز و برگ به سپاهیان چنگیز نرسد، چون جاسوسان خوارزمشاه خبر داده بودند که مغولان سرگرم ساختن اسلحه هستند.
از اعزام این تجار به سرزمین خوارزمشاه چنگیز دو هدف داشت:۱- قصد تجارت داشت. ۲- قصدش به دست آوردن اطلاعات از اوضاع داخلی حکومت خوارزمشاهیان بود که بر سرجاده تجاری ابریشم قرار داشت؛ چنگیز خان شرق این جاده را تحت نظارت و استفاده مغولان درآورده بود؛ اما قسمت غرب آن که مبادلات تجاری مغولان را با خاورمیانه میسر میساخت، در شمال ایران واقع بود که با انجام مذاکره یا در نهایت جنگ باید مورد استفاده چنگیزخان قرار میگرفت. بنابراین دور از تصور نیست که چنگیز خان از اعزام این هیات هر دو هدف را داشت، یعنی هم بازکردن باب تجارت با ایران، هم اطلاع پیدا کردن از اوضاع این نواحی، به هر صورت چنگیزخان پس از اقدام سلطان محمد خوارزمشاه بهجای اینکه درصدد انتقام برآید، نماینده دیگری را به نشانه اعتراض نزد سلطان فرستاد و از او مجازات مسببین جنایت را خواست و بدو چنین پیام داد: «خط امان بهدست خود نبشتی و به ما فرستادی که هیچکس جماعت تجار را در ولایت متعرض نشود آنکه عذر کردی و آن عهد شکستی و شکستن عهد بد است و از سلطان مسلمان بدتر، اگر میگویی نیاخان بیامر و فرمان تو چنین کاری کرده است.
او را به من تسلیم کن تا جزای فعل او بدو دهم. تا بعد الیوم خون خلق ریخته نشود، ولایت و رعیت ساکن و آسوده باشند و الا حقیقت دان که حربی واقع خواهد بودن.» ابناثیر این خبر را به گونه دیگر نقل میکند: «در این هنگام نماینده چنگیزخان آمده بود تا سلطان را تهدید کند و به وی بگوید: شما یاران و بازرگانان مرا کشتید و دارایی مرا از ایشان گرفتید، آماده جنگ باشید که بهزودی با لشکری که یارای برابری با ایشان را ندارید با شما روبهرو خواهم شد. خوارزمشاه که این پیام را شنید دستور داد که او را بکشند و ریش همراهان او را بتراشند.» نسوی معتقد است: «امتناع از تحویل غایرخان را باید ناشی از حمایت و پشتیبانی غایرخان از سوی ترکان قنقلی بهویژه ترکان خاتون و ناچاری سلطان دانست.»
بنا به روایت ابناثیر: سلطان محمد خوارزمشاه همین که فرستادگان چنگیز را بهدست نماینده خود در اترار کشت جاسوسانی را بهسوی چنگیز فرستاد تا دریابند که او کیست و تا چه اندازه از ترکان با او همراه هستند و چه میخواهد انجام دهد این جاسوسان به راه افتادند و بیابان و کوههایی را که در راهشان بود درنوریدند تا خود را به او رساندند، گفتند: آنان به شمار درنمیآیند و در جنگ نیز از پایدارترین آفریدگان خدا هستند. شکست و گریز نمیدانند و اسلحهای را که مورد نیازشان است بهدست خود میسازند. «سلطان محمد که این اخبار را شنید از کشتن یاران ایشان و گرفتن اموالشان پشیمان شد و به اندیشه درآمد و شیخ شهابالدین خیوقی را برای مشورت نزد خویش فرا خواند» چنگیزخان در سال ۵۹۸ هـ جیحون را پشت سر گذاشت؛ با قشونی که «بارتولد» تعداد آن را نه کمتر از ۱۵۰ هزار و نه بیشتر از ۲۰۰ هزار میداند.
- بخشی از مقاله «بررسی روابط خوارزمشاهیان با مغولان» گردآورندگان: حسین ساسانیان - لیلا درخشانی
ارسال نظر