7تیر به روایت ‌هاشمی

یکشنبه 7 تیر [1360] - 25 شعبان _ 28 ژوئن

.... بعدازظهر درجلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] شرکت کردم. بحث‌های مهمی در دستوربود. از بیمارستان قلب خواسته بودند، برای مشورت راجع به مسائل مربوط به معالجه آقای خامنه‌ای، کسی از مسوولان به آنجا برود. پس ازجلسه شورا، برای بررسی وضع آقای خامنه‌ای، اول شب به عیادت آقای خامنه‌ای رفتم؛ حالشان بهتر بود. در وضع محافظت و سایر مسائل بحث شد.

شب با احمدآقا خمینی در منزل قرار داشتم؛ به منزل آمدم. آقای موسوی خوئینی‌ها هم آمد. درباره [انتخابات] ریاست جمهوری بحث کردیم. از دفتر امام، آقای صانعی تلفن کرد و خبر داد که در دفتر حزب جمهوری اسلامی بمبی منفجر شده و عده‌ای شهید شده‌اند. وحشت کردیم؛ جلسه مشترک نمایندگان و مسوولان اجرایی حزب بود. در تلفن‌های بعدی اطلاع رسید که بمب در همان سالن، درحال سخنرانی آقای بهشتی، منفجر شده درحالی که نزدیک به یکصد نفر از افراد موثر مملکت حضور داشته‌اند؛ و ساختمان ویران شده و همگی زیر آوار رفته‌اند و مشغول بیرون آوردن شهدا و مجروحان هستند. با تلفن‌ خبرها در همه شهر منتشر شد. تا ساعت دو بعد از نصف شب بیدار ماندم و مرتب خبر می‌گرفتم. خبرها وحشتناک بود و حاکی از شهادت ده‌ها نفر و بالاخره خبر شهادت آقای دکتر بهشتی کمرم را شکست...

دوشنبه 8 تیر- 26 شعبان- 29 ژوئن

...خبر دادند که حادثه انفجار بمب می‌تواند به دست یکی از عوامل ضدانقلاب که در حزب نفوذ کرده، انجام شده باشد. او فعلا متواری است. ده دقیقه قبل از انفجار، به بهانه‌ای، از دفتر حزب به‌طور مرموز بیرون رفته است... مهندس موسوی آمد و جریان مفقودشدن «کلاهی» و احتمال عامل انفجار بودنش را مطرح کرد؛ به‌عنوان بستنی خریدن، قبل از انفجار فرار کرده است...