فارس را باید در جریان مشروطه‌خواهی، در حوزه اصفهان به‌شمار آورد. این به معنای همسانی موضع‌گیری این دو شهر در مشروطه و تعاملی است که میان علمای آن وجود داشته است. به لحاظ پیشینه هر دو شهر اصفهان و شیراز نقش موثر و منحصری در واقعه رژی داشتند و بسیار فعال عمل کردند. در جنبش مشروطه نیز شیراز در کلیات با اصفهان هماهنگ بود. یک دلیل مهم آن این بود که در این منطقه نهاد روشنفکری پا نگرفت، چنانکه وضعیت تبریز را برای تاثیرپذیری از منطقه قفقاز نداشت. به همین دلیل این شهر در جریان مشروطه وضعیتی مشابه وضعیت اصفهان داشت و به نوعی متاثر از آن بود.

مخالفت‌ها در شیراز به‌دلیل ظلم و ستم شعاع‌السلطنه پسر مظفرالدین شاه آغاز شد و پس از آن متصل به جنبش مشروطه شده و ادامه یافت. درباره حضور روحانیون شیراز در مشروطه باید گفت، نامه مفصل آقانورالله به حاجی‌میرزا ابراهیم شریف شیرازی (محلاتی) مجتهد شهر در رابطه با ماهیت مشروطه، سبب شد تا این مجتهد طرفدار مشروطه شده و ندای دفاع از آن سر بدهد، حاجی ابراهیم از عاملان برجسته شهر بود که حرکت اعتراض‌آمیز این شهر را با همراهی جمعی از علما، علیه شعاع‌السلطنه در آستانه تحول مشروطه‌خواهی رهبری کرد.

این نامه که در ذی‌حجه سال ۱۳۲۴ه.ق نوشته شده، ضمن آنکه تاثیر اصفهان را بر مشروطه شیراز نشان می‌دهد، یکی از اسنادی است که تفسیر اصفهان را هم از مشروطه و انتظاراتی که از آن داشتند روشن می‌کند. سال‌ها پیش از مشروطه خطیبان معروف اصفهان، از جمله سید جمال واعظ و ملک‌المتکلمین، به شیراز رفته و در آنجا سخنرانی می‌کردند. بنابراین تعامل علمی میان دو شهر جریان داشت. البته شیراز از دو زاویه دیگر هم تغذیه فکر می‌شد که چه بسا مهم‌تر از اصفهان بود. نخست به‌دلیل همسایگی‌اش با خلیج‌فارس که از آن طریق مراودات علمی فراوانی با حوزه‌های فکری شبه‌قاره و نقاط دیگری که به نوعی به سواحل آن ختم می‌شد، داشت. آگاهیم که نشریاتی چون حبل‌المتین و اختر و ثریا در انعکاس اخبار فارس و گسترش فکری در آن موثر بودند. دیگر آنکه به هر روی علمای این شهر در رفت و آمد با عراق و به‌خصوص نجف و سامرا بودند و این شاگردی نوعی پیروی در مشی سیاسی را نیز در آنها پدید آورده بود.

منبع: رسول جعفریان، درک شهری از مشروطه، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، 1387.