آلاسکای یخی چگونه به آمریکا فروخته شد
معامله طلایی
یاسمین لورشنر
ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی
دو شلیک پی در پی به نشانه خوشامدگویی در روز ۱۸ اکتبر ۱۸۶۷، سکوت را در بندر سیتکا شکست. یکصد سرباز روس و ۲۵۰ سرباز آمریکایی شانه به شانه یکدیگر در برابر کاخ فرمانداری صف کشیده بودند. هنگامی که پرچم روسیه پایین کشیده میشد در میانه راه به میله پرچم گیر کرد. به همین خاطر یک سرباز روس برای آزاد کردن پرچم، خود را از میله بالا کشید. سرباز، پرچم را آزاد کرد اما در همان لحظه باد شدیدی وزید و پرچم روسیه را مستقیما به سوی سرنیزههای سربازان روسیه انداخت.
یاسمین لورشنر
ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی
دو شلیک پی در پی به نشانه خوشامدگویی در روز ۱۸ اکتبر ۱۸۶۷، سکوت را در بندر سیتکا شکست. یکصد سرباز روس و ۲۵۰ سرباز آمریکایی شانه به شانه یکدیگر در برابر کاخ فرمانداری صف کشیده بودند. هنگامی که پرچم روسیه پایین کشیده میشد در میانه راه به میله پرچم گیر کرد. به همین خاطر یک سرباز روس برای آزاد کردن پرچم، خود را از میله بالا کشید. سرباز، پرچم را آزاد کرد اما در همان لحظه باد شدیدی وزید و پرچم روسیه را مستقیما به سوی سرنیزههای سربازان روسیه انداخت. نفس در سینه حاضران حبس شد و پرنسس «ماریا ماکسوتووا»، همسر آخرین فرماندار روس آلاسکا تقریبا غش کرد؛ زیرا از نظر افراد حاضر، این مساله میتوانست نشانهای از یک طالع نحس باشد.
بار دیگر دو شلیک پی در پی خوشامد، اما این بار پرچم ایالاتمتحده آمریکا بدون هیچگونه مشکلی بالا رفت و به اهتزاز درآمد. ناخدا آلکسی الکسیویچ با عجله تشریفات رسمی را بهجا آورده و این جمله را خطاب به همتای آمریکایی خود گفت: «ژنرال روسو، با اجازه اعلیحضرت تزار روسیه، مالکیت قلمرو آلاسکا را به ایالاتمتحده انتقال میدهم.» ژنرال لاول روسو نیز متقابلا از وی تشکر کرد و به این ترتیب قلمرو پهناور آلاسکا به صورت رسمی به مالکیت ایالاتمتحده آمریکا درآمد. نزدیک به 6 ماه پیش از آن روز، یعنی در ۳۰ مارس ۱۸۶۷ بود که نمایندگان دو کشور روسیه و آمریکا امضای خود را پای سندی گذاشتند که فروش آلاسکا از سوی روسیه به ایالاتمتحده آمریکا را تصدیق و تایید میکرد. پس از جنگ بسیار گران و پرهزینه کریمه بود که بودجه روسیه بهشدت دچار کسری شد و به همین خاطر تزار الکساندر دوم نیاز مبرمی به پول داشت.
آمریکاییها در مجموع 2/ 7 میلیون دلار بابت ایالت 5/ 1 میلیون متر مربعی آلاسکا به روسها پرداختند و به عبارت دیگر هر متر مربع از این ایالت برای آمریکا فقط و فقط 74/ 4 دلار آب خورد. با این حال حداقل در آن زمان کمتر آمریکایی فکر میکرد که این معامله ارزشش را داشته باشد؛ زیرا آنها به درستی میدانستند که آن «سکوت یخزده» یا «کنام خرسها» منطقهای بسیار دورافتاده است که نمیتوان به راحتی از قلمرو آن محافظت و دفاع کرد. افزون بر آن جمعیت این منطقه تنها از مردم بومی تشکیل میشد و آمریکاییها از مردم بومی خاطره خوشی نداشتند. امروز یعنی ۱۵۰ سال بعد از آغاز مالکیت رسمی آمریکا بر آلاسکا، مدتهاست که اشتباه مخالفان آن معامله و همینطور ارزشهای مادی ویژه آلاسکا بر همه ثابت شده است. برای درک این مساله کافی است بدانیم که رفاه امروز ایالاتمتحده تا اندازه زیادی مرهون منابع زیرزمینی آلاسکا است.
در نقطه مقابل اما روسها گاهگاه از آن معامله اظهار پشیمانی میکنند. در سال ۲۰۱۶ تابلویی در شبهجزیره کریمه نصب شد که این جمله را بر خود داشت: «ما کریمه را پس گرفتیم، شما هم باید آلاسکا را پس بگیرید.» جالب آنکه خواست بازپسگیری آلاسکا از آمریکا در ترانههای گروههای رپ طرفدار پوتین نیز جایگاه خاصی دارد؛ اما همه این تلاشها بیهوده است زیرا سرزمینی که از نظر روسها مقر شوالیهها و قهرمانان بوده، سالها پیش به مالکیت آمریکا درآمده و دولت وقت روسیه بر آن صحه گذاشته است. اما بر خلاف ادعاهای روسها سرزمین آلاسکا هرگز جایگاه شوالیهها نبوده و تا قبل از سال ۱۷۳۲ حتی یک کاشف یا مهاجم نیز به این سرزمین قدم نگذاشته است. در سال ۱۷۴۱ بود که تزار روسیه به دو دریانورد دانمارکی به نامهای ویتوس برینگ و آلکسی چیریکف ماموریت داد که این سرزمین یخی را سر و سامان دهند و البته در همان زمان شمار زیادی از اتباع روسیه به این سرزمین رفته و با کمک افراد محلی پوست و دندان نهنگ صادر میکردند و از محل درآمدهای آن روسیه نیز منتفع میشد.
به این ترتیب بود که این کلونی روس - آمریکایی و منطقه مسکونی نووارک هانگلسک یا همان «سیتکا»ی امروز که در سال ۱۸۰۴ تاسیس شد، به یکی از مراکز مهم تجاری بدل شد. در این منطقه علاوه بر استخوان و چربی و پوست نهنگ، پارچههای چینی و چای نیز خرید و فروش میشد و جالب آنکه یخ مصرفی ایالتهای جنوبی و گرم آمریکا هم (تا قبل از اختراع یخچال) از همین منطقه تامین میشد. رفته رفته جمعیت این منطقه افزایش یافت و این افزایش بهویژه پس از کشف معادن زغالسنگ رو به فزونی گذاشت و به این ترتیب بود که معادن و کارخانهها روز به روز بیشتر شد و کلونی روس - آمریکایی روز به روز رونق بیشتری گرفت. کنترل اقتصاد آن منطقه در اختیار شرکت تجاری روسی - آمریکایی (RAC) به رهبری الکساندر بارانف بود و این شرکت بیش از هزار درصد سود را در سابقه خود ثبت کرد. پس از بازنشستگی بارانف جانشین وی یعنی لودویگ فون هاگه مایستر با کمک همکاران نزدیک و گروهی از نظامیان به توسعه شرکت پرداخت؛ اما چیزی نگذشت که دستمزد کارکنان این شرکت کاهش یافت و درآمدهای آن روند نزولی به خود گرفت. ظاهرا همکاری با افراد محلی چندان نتیجه خوبی نداشت و در نهایت به غارت منابع زمینی و حیوانی منطقه منجر شد و هنگامی که تزار الکساندر دوم در سال ۱۸۶۶ ورشکست شد، همه میدانستند که آن کلونی نیز از نظر تجاری به پایان کار خود نزدیک میشود.
افزون بر آن طولانی بودن مسیرهای صادراتی نیز همان سود اندک را میبلعید و شخص تزار هر لحظه بیم آن را داشت که نیروهای بریتانیا از خاک کشور همسایه یعنی کانادا به نیروهای روسیه حمله ببرند و در این حالت روسها طعمهای سهلالوصول برای بریتانیاییها بودند. به همین خاطر روابط با همسایه جنوبی یعنی ایالاتمتحده بهبود یافت و مدتی بعد تزار سفیر خود یعنی ادوارد فون اشتوکل را برای مذاکرات در مورد فروش آلاسکا نزد ویلیام اچ. سوارد، وزیر خارجه وقت آمریکا اعزام کرد. روز ۳۰ مارس ۱۸۶۷ راس ساعت چهار صبح بود که قرارداد فروش آلاسکا پس از یک نشست طولانی به امضای طرفین رسید. پس از تصویب قرارداد در مجلس سنا در نهم آوریل همان سال و واگذاری رسمی در اکتبر ۱۸۶۷، باز هم چند ماهی طول کشید که مجلس نمایندگان آمریکا با رقم پرداختی به روسیه یعنی با همان 2/ 7 میلیون دلار موافقت کنند. با این حال مطبوعات و افکار عمومی آمریکا از این به اصطلاح معاملهای که توسط سوارد انجام گرفته بود چندان راضی نبودند. آنها بر این عقیده بودند که سوارد در قبال دلارهای باارزش آمریکا سرزمین پهناوری را خریده که به غیر از یخ چیز دیگری ندارد و نمیتوان آن را اداره کرد. در آن زمان تجارت خز نیز از رونق افتاده بود. در همان حال شایعاتی مبنی بر وجود معادن طلا در آلاسکا دهان به دهان میچرخید اما چه کسی میتوانست باور کند که در آن سرزمین یخی طلا وجود دارد؟ روزنامه «نیویورک ورلد» در شماره روز اول آوریل ۱۸۶۷ خود تیتر زد: «روسیه یک پرتقال گندیده به ما فروخته است.»
از نظر آمریکاییها، آلاسکا سرزمینی بسیار دورافتاده، یخزده و کاملا لمیزرع بود و هیچکس حاضر نبود که در این سرزمین اقامت کند؛ اما هنگامی که اولین طلاها در آلاسکا یافت شد، این وضعیت کاملا تغییر کرد. شمار بالایی از آمریکاییهای خسته از بحران اقتصادی در سال ۱۸۶۹ به اصطلاح بوی طلاهای کلوندایک را حس کرده و بلافاصله دچار تب طلا شده و از طریق شمال خود را به آلاسکا و کانادا رساندند تا شاید سهمی از طلای این سرزمینها را از آن خود کنند و به این ترتیب سی سال پس از آن معامله پرحرف و حدیث بود که آلاسکا بیش از آن پولی که به روسیه پرداخته شد، نصیب آمریکاییها کرد. پس از کشف و استخراج طلا بود که دپارتمان آلاسکا تاسیس شد و دولت محلی آن شکل گرفت و در سال ۱۹۱۲ یک کرسی از کنگره به نماینده این حوزه تعلق گرفت. در سال ۱۹۴۶ آلاسکا رسما بهعنوان بخشی از خاک ایالاتمتحده آمریکا پذیرفته شد و تازه سیزده سال بعد یعنی در سوم ژانویه ۱۹۵۹ این بزرگترین درونبوم جهان بهعنوان چهل و نهمین ایالت آمریکا به رسمیت شناخته شد.
کوتاه زمانی پس از آن بود که این ایالت جدید بر ارزش خود بیش از پیش افزود. در روز ۱۸ فوریه ۱۹۶۸ تلاشها نتیجه داد و بالاخره اولین چاه نفت آلاسکا در خلیج پرادهو به ثبت رسید. ذخایر نفت این ایالت ۲۵ میلیارد بشکه تخمین زده میشود و از این نظر بزرگترین حوزه نفتی در آمریکای شمالی و یکی از بزرگترین بیست حوزه نفتی جهان بهشمار میآید. این طلای سیاه بود که موج جدید ماجراجویان را راهی آلاسکا کرد و صد البته خزانههای آمریکا را نیز از طلا و پول لبریز کرد؛ اما این بار بر خلاف دوران تب طلا که منجر به آسیبهای جدی به محیطزیست و مرگ بسیاری از مردم بومی شده بود، هرگونه فعالیت روی منابع آلاسکا تحت شرایطی خاص و معین انجام میگرفت. بر این اساس فعالیتهای تجاری در این ایالت نباید منجر به از بین رفتن منابع ماهی قزلآلا و امثالهم بشود و دولتهای واشنگتن از سالهای دهه هفتاد همواره این شروط را سختتر کردهاند.
این قوانین جدید به اندازهای سختگیرانه است که گاه عملیات احداث لوله انتقال نفت تنها به این خاطر که شاید خواب زمستانی یک خرس را مختل کند تعطیل میشود. کار و فعالیت در بسیاری از بخشهای این ایالت مقررات سختگیرانه و ویژهای دارد و لولههای نفتی در منطقه مهاجرخیز کاریبوس حتما باید از زیر زمین عبور کنند. هزینه احداث نزدیک به ۱۳۰۰ کیلومتر خط لوله نفتی از ۹۰۰ میلیون دلار در آغاز کار به رقم عجیب هشت میلیارد دلار رسیده است؛ اما اهمیت این خط لوله طولانی از نظر فنی با عملیات قطار بین قارهای و سفر به ماه تقریبا برابری میکند. افرادی که در تاسیسات این خط لوله کار میکردند هر لحظه باید خطر انجماد در سرمای زیر چهل درجه را به جان میخریدند و در قبال این کار، دستمزدی ناچیز دریافت میکردند. پس از آنکه ذخایر نفتی آلاسکا در سالهای اخیر بهشدت رو به کاهش گذاشت، شرکت نفتی اسپانیایی رپسول در آغاز مارس ۲۰۱۷ یک منبع عظیم 2/ 1 میلیارد بشکهای کشف کرد؛ اما باراک اوباما رئیسجمهوری پیشین آمریکا به دلایل زیستمحیطی پروژه احداث خط لوله در این شمالیترین ایالت را متوقف کرد. اما اینک جانشین اوباما یعنی دونالد ترامپ شدیدا به نفع استفاده از نفت بهعنوان منبع انرژی تبلیغ میکند. ترامپ بر این باور است که آن ایالتی که روزگاری به قیمت اندک 2/ 7 میلیون دلار خریده شد باید بازهم سودی سرشار نصیب آمریکا کند، حتی اگر این کار به قیمت آسیب به محیطزیست تمام شود.
منبع: اشپیگل / تاریخ ایرانی
ارسال نظر