نخستین روزهای شرکت نفت و مسائل کارگران
در پایان سال ۱۲۸۸، همچنان که عملیات حفاری شرکت نفت گسترش مییافت، خط لوله انتقال، کار گذاشته شد و پالایشگاه نفت آبادان شروع به تولید کرد. صنعت نو، نیروی کار به سرعت در حال رشد را در خود جای داد. در طول یک سال، شمار کارگران ایرانی در عملیات میدانی به ۴۵۷ نفر، برای خطوط لولهگذاری به ۷۷۰ نفر و در آبادان به ۵۹۰ نفر رسید. . . عمله استخدام شده، رفتهرفته با سبک زندگی جدید صنعتی خو گرفت. برخی از آنان دسته جدیدی از نیروی کار را تشکیل دادند که بهعنوان «سرکار» شناخته میشدند. سرکارها از «سرکارگرها» یا فورمنها (foremen) متمایز بودند.
در پایان سال ۱۲۸۸، همچنان که عملیات حفاری شرکت نفت گسترش مییافت، خط لوله انتقال، کار گذاشته شد و پالایشگاه نفت آبادان شروع به تولید کرد. صنعت نو، نیروی کار به سرعت در حال رشد را در خود جای داد. در طول یک سال، شمار کارگران ایرانی در عملیات میدانی به ۴۵۷ نفر، برای خطوط لولهگذاری به ۷۷۰ نفر و در آبادان به ۵۹۰ نفر رسید... عمله استخدام شده، رفتهرفته با سبک زندگی جدید صنعتی خو گرفت. برخی از آنان دسته جدیدی از نیروی کار را تشکیل دادند که بهعنوان «سرکار» شناخته میشدند. سرکارها از «سرکارگرها» یا فورمنها (foremen) متمایز بودند. دومی شاخهای از نیروی کار را نمایندگی میکرد که در روزهای آغازین شرکت نفت ایران و انگلیس مختص کارگران ماهر اروپایی یا هندی بود. در میان دیگر نقشها، سرکار، نیروی کار لازم برای شرکت را نیز تامین میکرد. اگر در نخستین روزهای کاوش نفت، «خان» بود که از طریق مذاکره با شرکت نفت، تامینکننده اصلی نیروی کار شرکت بود، حالا دیگر، سرکارها بودند که نهتنها بر کارآیی نیروهای استخدامی جدید نظارت میکردند، بلکه مسوولیت استخدام کارگران جدید را هم بر دوش داشتند و به ازای هر استخدام جدید مبلغی پاداش نیز دریافت میکردند. به این سان، در نخستین سالهای شکلگیری صنعت نفت در ایران، کارکرد میانجیگرانه سرکار، تنها فراخواندن افراد برای نیروی کار جدید در صنعت رو به گسترش نبود، بلکه تضمین ماندگاریشان نیز بود. ماموریتی دوگانه: سرکار هم استخدامکننده بود، هم ناظم.
عمل استخدام نخست توسط خان بختیاری و سپس سرکار تا آغاز پالایشگاه آبادان که ساختش از پاییز ۱۲۸۸ شروع شده بود، ادامه یافت؛ در بهار ۱۲۹۱ نخستین بخش نفت خام پالایش شد. با گسترش فعالیتهای شرکت نفت ایران و انگلیس و خصوصا ساختمان پالایشگاه آبادان، شرکت تصمیم به گسترش حوزه فعالیتهایش گرفت. به زودی دفتر کار تازهای در محوطه پالایشگاه آبادان تاسیس شد و یکی از وظایف مهم این دفتر، تلاش برای ساماندهی اشتغال با پایان بخشیدن به کار فصلی، به سود اشتغال دائمی بود. تاکید بر این سیاست استخدامی، روابط اجتماعی میان کارگران را شکلی تازه بخشید. با آموزش نسلی نو برای کار در صنعت نفت، تاثیر این سیاست به فراسوی کارگاهها رفت و فرهنگ جدیدی را در فضای عمومی شهرهای نفتی ایران شکل داد.
با گسترش عملیاتهای حفاری و ساخت جادههای دسترسی و خطوط لوله برای انتقال نفت به خلیجفارس، به تدریج جماعتی در محل، اقامت یافت و مساله سلامت و اسکان پیش آمد؛ نجاران اصفهانی و آهنگران شوشتری و دزفولی، بهطور منظم مشغول بهکار شدند. مهاجرت انسانی به مسجدسلیمان، چه به نیت جستوجوی حرفهای در صنعت نفت و چه جهت خدمترسانی به کارکنان این صنعت، مرزهای شهرهای نوآباد را توسعه داد. میدان نفتیای که در سال ۱۲۸۹بالغ بر ۵۲۳ کارمند و کارگر را در خود جای داده بود، رفتهرفته به شهر شرکتیای توسعه پیدا کرد که اینک با نام مسجدسلیمان شناخته میشد و به سال ۱۳۰۰، جمعیتی بالغ بر ۱۷ هزار نفر داشت. در حالی که شرکت نفت ایران و انگلیس به کارکنان اروپایی خود اقامت در خانههای ییلاقی آجری و به کارکنان هندی سکنی در خانههای سازمانی بزرگ را ارائه داده بود؛ اعضای ایرانی باید در پناهگاههایی که از چوب یا بامبو ساخته شده بود که به سستی بههم وصل و با برگهای نخل مسقف شده بودند، زندگی میکردند. تنها در دوره پس از جنگجهانی اول بود که شرکت نفت ایران و انگلیس نخستین پروژه مسکن برای کارگران ایرانی را آغاز کرد.
برای ایجاد انگیزهای بیشتر جهت نگهداشتن کارگران، شرکت نفت، مراقبتهای اولیه پزشکی رایگان را برای کارگران و خانوادههایشان در مسجدسلیمان انجام داد. اقدامات دیگری نیز جهت مطلوب ساختن کار در شرکت نفت انجام شد، از جمله فراهم کردن بازار محلی که کارگران میتوانستند با صرف دستمزدشان غذا، لباس، تنباکو و کالاهای تزیینی بخرند. نخستین بازار از این نوع در مسجدسلیمان برپا شد. مهاجران شوشتری نخستین دستفروشان این بازار بودند. آنان همچنین مهاجران پیشگامی بودند که در حومه نخستین چاه نفت، اجتماعی را تشکیل دادند. محلهشان «کلگه» نامیده میشد. بهزودی محلههایی از پناهگاههای مسقف شده با برگهای نخل توسط کارگران تازه استخدام شده شکل گرفت. محلههایی چون «سرکوره» یا «مال کریم». به هر حال، وقتی که مهاجران جدید از سرتاسر ایران، برای پیوستن به شرکت نفت بالنده و روبه رشد میآمدند، خطوط جداکننده قومی- اقلیمی در مقابل گسترش شهر نمیتوانست مقاومت کند. رفتهرفته همه مسجدسلیمانی بودند و هویتهای اقلیمی پیشین اگرچه محو نمیشد، اما به سایه میرفت.
- به نقل از مقاله «زایش طبقه کارگر در صنعت نفت ایران»، نوشته تورج اتابکی، ترجمه: آرش اسدی
ارسال نظر