شرحی خواندنی از جوامع ماقبل صنعتی
پاتریشیا کرون در کتاب «جامعههای ماقبل صنعتی: کالبدشکافی جهان پیشامدرن» نشان میدهد که اروپای غربی بیش از آنکه نمونه برجسته تمدنهای عصر ماقبل صنعتی باشد و همین برتری راهش را به مدرنیته گشوده باشد، به آن دلیل به مرکز بروز و ظهور مدرنیته تبدیل شد که با تمدنهای عصر قدیم تفاوت داشت و در واقع برخلاف قاعده و روال مرسوم سیر کرد. به نظر میآید بسیاری از منتقدان و خوانندگان کتاب به این نکته، چنانکه باید، توجه نکردهاند. هر کتابی که به جامعههای ماقبل صنعتی و گذار آنها به عصر صنعت بپردازد، باید به برآمدن مدرنیته و زمینههای آن نیز توجه کند.
پاتریشیا کرون در کتاب «جامعههای ماقبل صنعتی: کالبدشکافی جهان پیشامدرن» نشان میدهد که اروپای غربی بیش از آنکه نمونه برجسته تمدنهای عصر ماقبل صنعتی باشد و همین برتری راهش را به مدرنیته گشوده باشد، به آن دلیل به مرکز بروز و ظهور مدرنیته تبدیل شد که با تمدنهای عصر قدیم تفاوت داشت و در واقع برخلاف قاعده و روال مرسوم سیر کرد. به نظر میآید بسیاری از منتقدان و خوانندگان کتاب به این نکته، چنانکه باید، توجه نکردهاند. هر کتابی که به جامعههای ماقبل صنعتی و گذار آنها به عصر صنعت بپردازد، باید به برآمدن مدرنیته و زمینههای آن نیز توجه کند. پرداختن به این تحول به معنای اروپامحوری نیست. مولف کتاب حاضر نخواسته است برای اروپا هورا بکشد یا به این تحول رنگ و بویی قهرمانانه بدهد، اما ناچار بوده است زمینههای آن را در حد توان بکاود.
کرون مینویسد: «این کتاب بهویژه خارج از اروپای غربی و آمریکا میتوانست خوانندگان بیشتری داشته باشد، زیرا نمونهها و شواهدی که اساس بحث ما در این کتاب بودهاند، بیهیچ جانبداری یا ترجیحی، از مناطق گوناگون جهان ماقبل صنعتی برگرفته شدهاند. معمولا این نمونهها و شواهد به ندرت در کنار هم مبنای تجزیه و تحلیلی منسجم را شکل دادهاند. بیآنکه چنین بیندیشم که بخشی از جهان کهن در این تحلیل جایی ویژه دارد یا مهمتر است، برای فراهم آوردن نمونهها و شواهد مناسب به مناطق و دورههای مختلف توجه کردهام: کشورهای کره، ویتنام، اندونزی، برمه، تایلند، ژاپن، چین، هند، جهان اسلام، اروپا، یونان و روم و آمریکای پیش از کلمب. به این پرسش نیز توجه داشتهام که چرا مدرنیته در اروپا پدیدار شد.»
کتاب جامعههای ماقبل صنعتی، توصیفی جذاب و روشنگر از جهان پیشامدرن عرضه میکند. مولف در بخش نخست کتاب عناصر سازنده دنیای قدیم از قبیل اقتصاد، سیاست، دین، خانواده و... را در فصلهایی جداگانه بررسی میکند و در بخش دوم به این موضوع میپردازد که چگونه جهان سنتی وارد عصر جدید شد و تمدن صنعتی جای تمدن ماقبل صنعتی را گرفت. مولف در نگارش این کتاب از تاریخ، انسانشناسی و جامعهشناسی بهره میبرد و بیآنکه به سیر حوادث تاریخی یا توصیف شخصیتهای بزرگ بپردازد، به زندگی اجتماعی انسان توجه میکند. این کتاب بینشی تاریخی به ما میدهد تا بتوانیم به کمک آن مسائل دیروز و امروز انسان را بهتر درک کنیم.
در این کتاب نویسنده بر آن است که تصویری روشن از جامعههای ماقبل صنعتی ترسیم کند تا خواننده با سازوکارهای حاکم بر این جوامع آشنا شود و دریابد چه ویژگیها و محدودیتهایی موجب شده این جوامع به این حد همگون و شبیه به هم باشند. در این کتاب هیچیک از نهادهای متعلق به این گونه جوامع جداگانه بررسی نشده و مولف در پی تاریخنگاری هم نبوده است. سعی نویسنده بر آن بوده که به مخاطبان بگوید در مواجهه با این جامعهها و گذشتههای دور به جای آنکه در جستوجوی ساختارها و الگوهایی باشند که معمولا در حوزههای مطالعاتی خودشان با آنها سروکار دارند، انتظار رویارویی با چه ساختارها و الگوهایی را داشته باشند. به گفته مولف اثر، در این کتاب به برخی جنبههای بنیادین تمدن صنعتی اشاره شده تا پیامدهای ضمنی فقدان آنها را در عصر قدیم به خواننده نشان دهند.
ارسال نظر