اردوی آمادگی جنگ چالدران
۲۳ آوریل سال ۱۵۱۴ قشون عثمانی به سرکردگی سلطان سلیم یکم اردوی آمادگی خود را برپا کرد تا با همه امکانات به سوی ایران به حرکت درآید و دولت نوبنیاد ایران به رهبری شاه اسماعیل صفوی را که میرفت تا امپراتوری ساسانیان را احیا کند نابود سازد. چهار ماه پس از این تاریخ برخورد دو کشور در چالدران نزدیک خوی صورت گرفت. از جمله نتایج تاسفبرانگیز این جنگ جدایی بخشهایی از شمال غربی ایران از جمله همدان، آذربایجان و کردستان شامل مناطقی چون دیاربکر، مرعش و البستان از ایران بود.
چالدران به روایت مورخان دوره صفوی
بیشتر منابع تاریخی دوره صفویه از جنگ چالدران، دلایل وقوع آن و همچنین علل شکست شاه اسماعیل در این جنگ سخن گفتهاند و به نوعی به انعکاس این واقعه پرداختهاند.
۲۳ آوریل سال ۱۵۱۴ قشون عثمانی به سرکردگی سلطان سلیم یکم اردوی آمادگی خود را برپا کرد تا با همه امکانات به سوی ایران به حرکت درآید و دولت نوبنیاد ایران به رهبری شاه اسماعیل صفوی را که میرفت تا امپراتوری ساسانیان را احیا کند نابود سازد. چهار ماه پس از این تاریخ برخورد دو کشور در چالدران نزدیک خوی صورت گرفت. از جمله نتایج تاسفبرانگیز این جنگ جدایی بخشهایی از شمال غربی ایران از جمله همدان، آذربایجان و کردستان شامل مناطقی چون دیاربکر، مرعش و البستان از ایران بود.
چالدران به روایت مورخان دوره صفوی
بیشتر منابع تاریخی دوره صفویه از جنگ چالدران، دلایل وقوع آن و همچنین علل شکست شاه اسماعیل در این جنگ سخن گفتهاند و به نوعی به انعکاس این واقعه پرداختهاند. «احسن التواریخ» حسن روملو، «حبیبالسیر» خواندمیر، «لب التواریخ» عبداللطیف قزوینی، «تکملهالاخبار» عبدی بیگ شیرازی، «عالم آرای عباسی» اسکندربیگ منشی و «جواهر الاخبار» بوداق منشی قزوینی در زمره این آثارند. غیاثالدین خواجه همامالدین حسینی شیرازی ملقب به خواندمیر، در اثر معروف خود «حبیبالسیر» با اشاره به جنگ چالدران مینویسد: «در سال ۹۲۰ بهدنبال جنگ از سوی سلطان سلیم که به خلاف روش آبا و اجداد از جاده مستقیمه سلامت نفس تجاوز کرده بود و پذیرش آن توسط شاه اسماعیل در محل چالدران جنگی واقع شد. در این جنگ شاه اسماعیل ۱۲ هزار سوار و سلطان سلیم ۲۰۰هزار سپاه و ۱۲ هزار تفنگانداز و ارابههای جنگی داشت. سلطان سلیم در جنگ چالدران پیروز شد و تبریز را به تصرف درآورد.»
«لبالتواریخ» یکی دیگر از منابع تاریخی دوره صفوی است که در آن به توصیف وقایع جنگ چالدران میپردازد. یحیی بن عبداللطیف قزوینی، مولف این کتاب درباره جنگ چالدران مینویسد: «در بهار سال ۹۲۰ هجری قمری سلطان سلیم مخالفت و عصیان ظاهر کرد با جمیع عساکر روم به حدود آذربایجان آمد. جنگ چالدران روی داد و پنج هزار کس از طرفین کشته شدند. سلیم به تبریز آمد ولی بعد از دو هفته از خوف لشکر جرار صلاح در اقامت ندانسته به روم مراجعت کرده در آماسیه روم قشلاق میگیرد.» قزوینی در ادامه از آمدن شاهاسماعیل به تبریز و به اسارت بردن بدیعالزمان، پسر سلطان حسین بایقرا از سوی سلطان سلیم سخن میگوید.
اسکندربیگ منشی، نویسنده برجسته و مولف تاریخ دوره صفویه با عنوان «عالمآرای عباسی» که حدود یک قرن بعد از چالدران نوشته شده، این تفسیر تحسینانگیز را درباره شکست صفویه بیان میکند: «بدون شک خداوند اعلم مقدر فرموده بود که شاه اسماعیل در جنگ چالدران شکست بخورد زیرا اگر وی در این جنگ هم پیروز شده بود، این خطر وجود داشت که دین و ایمان قزلباشهای سادهلوح به قدرت شاه اسماعیل به چنان مرحلهای میرسید که از راه راست منحرف شده و گمانهای غلط میبردند.»
برخی مورخان خارجی نیز از شرکت زنان ایرانی در جنگ چالدران سخن گفتهاند. کاترینو زنو ضمن توصیف جنگ چالدران مینویسد: «بانوان ایرانی همراه شوهرانشان مسلح به جنگ میروند و شریک سرنوشت ایشان میشوند و مانند مردان میجنگند.» به گزارش مورخان در نبرد چالدران جسد بسیاری از زنان ایرانی پیدا شد که به فرمان سلطان سلیم با تشریفات مخصوص نظامی به خاک سپرده شدند. این زنان دلیر، به گفته نویسندگان ترک با زره و خفتان و کلاهخود دوشادوش شوهرانشان در جنگ شرکت کرده و هلاک شده بودند. یکی از مورخان ایتالیایی به نام شاگردو در کتاب «تاریخ امپراتوری عثمانی» در این باره مینویسد: «در میان کشتگان اجساد زنان ایرانی پیدا شد که در لباس مردان به میدان جنگ آمده بودند تا در سرنوشت شوهران خود شریک و در افتخار نبرد سهیم باشند. سلیم بر جرات و دلیری و میهنپرستی ایشان آفرین گفت و فرمان داد با تشریفات نظامی آنان را به خاک سپارند.»
دلایل شکست چالدران به روایت یک ونیزی
کاترینو زنو، سفیر ونیز در دربار اوزون حسن در گزارشی درباره دلایل شکست صفویان در جنگ چالدران مینویسد: «سلطان سلیم با دیدن کشتار شروع به عقبنشینی و بازگشت کرد و در شرف فرار بود که سنان پاشا درست به موقع رسید، دستور داد توپخانه را به خط مقدم بیاورند و هم روی ینیچری و هم روی ایرانیان آتش گشود. اسبهای ایرانیان با شنیدن غرش آن ماشین جهنمی در دشت پراکنده و متفرق شدند و بهدلیل وحشتی که داشتند دیگر در اختیار سواران خود نبودند...با اطمینان گفته شده که درصورت فقدان توپخانه که باعث وحشت اسبهای ایرانیان شد که تاکنون چنان صدایی را نشنیده بودند، همه نیروهای سلطان تارومار شده و از دم شمشیر میگذشتند.» در اوایل سلطنت شاه اسماعیل اول و تشکیل سلسله صفوی، او توانست کردستان و شهرهای مقدس عراق را فتح کند و با تکیه بر تشیع اثنی عشری، به زودی جمع کثیری از مردم شیعه ساکن در سرزمینهای عثمانی را به سوی خود جلب کند. این اقدام جسورانه شاه اسماعیل، اگرچه خطرات فراوانی را در پی داشت اما سبب تحکیم وحدت سیاسی - مذهبی ایران شد و همین ویژگی از نظر سلاطین عثمانی به مراتب خطرناکتر از احیای ساختار نظامی ایران بود.
هنگامی که سلطان سلیم اول، پادشاه نیرومند و مشهور عثمانی به سلطنت رسید، ۴۰ هزار تن از شیعیان را به قتل رساند. او که خود را خلیفه مسلمانان میخواند، تصمیم به توسعه متصرفات خود گرفت و به قصد تصرف تبریز، پایتخت دولت نوبنیاد صفوی حرکت کرد و جنگ سختی میان او و سپاه شاه اسماعیل صفوی در منطقه چالدران در حوالی ماکو روی داد. در این جنگ که نخستین نبرد دولت صفوی با عثمانی بود، بر اثر کثرت سپاه عثمانی و مجهز بودن به تفنگ و توپخانه، لشکر ایران عقبنشینی کرد و تعداد زیادی از دو طرف کشته شدند. شاه اسماعیل تا حدود همدان عقب نشست و سلطان سلیم تبریز را اشغال کرد ولی به زودی بر اثر مقاومت ملی مجبور شد تبریز و آذربایجان را تخلیه کند. پس از بازگشت سلطان سلیم، شاهاسماعیل دیگر باره به آذربایجان و تبریز رفت و به تعمیر خرابیهای به جا مانده از لشکریان عثمانی پرداخت. میگویند پس از این واقعه، دیگر کسی شاه اسماعیل را خندان ندید.
- منبع: ایبنا و سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمه منوچهر امیری
ارسال نظر