خانه‌های ایرانی

«ایرانیان هرگز در کار ساخت بناهای باشکوه برای زندگی نبودند و در این کشور حتی قصرهایی از آن نوع که در اروپا و برخی از دیگر کشورها شاهد آن هستیم، یافت نمی‌شود. در ایران معمولا هنر معماری در بالاترین درجه خود صرف ساخت مساجد و بناهای مذهبی شده است. این امر الزاما به معنای عدم توسعه‌یافتگی فنون بنایی و ساخت‌وساز در تاریخ ایران در مقایسه با دیگر کشورها نیست، بلکه بیش از آن ناشی از نوعی دریافت فرهنگی از خانه به‌عنوان مکان زندگی بوده است.» ناپیر ملکم در کتاب خود «سفرنامه یزد (پنج سال در شهری ایرانی) با این مقدمه به رفتار ایرانیان در ساخت خانه‌ها اشاره کرده و نوشته است.

«خانه‌های نه چندان نوساز، همیشه تا حدی کلنگی به حساب می‌آیند. سقف‌های گلی به سهولت شکاف برمی‌دارند و گچ‌های آن با کوچک‌ترین تماسی کنده می‌شوند. قسمت‌های اساسی‌تر ساختمان به یک اندازه بی‌دوام‌اند. اما باید به‌خاطر داشت که هیچ یزدی به‌دنبال آن نیست که خانه‌اش برای ابد پا برجا بماند. موقعی که بنای ساختمان اصلی خانه آغاز می‌شود، حفره‌ای به شکل اتاقک برای تخلیه فاضلاب خانه در میان آن حفر می‌کنند که بزرگی عمق این حفره بستگی به طول عمر مورد توقع مالک برای خانه دارد و معمولا چهل تا پنجاه سال است. با پر شدن این گودال، مالکان ثروتمند به یک خانه جدید نقل مکان می‌کنند و خانه کهنه رفته‌رفته فرو می‌ریزد. برای یزدی خانه کهنه یعنی خانه بد و نامناسب و این عقیده بسیار اساسی و ریشه‌دار است، تا آنجا که به نظر می‌رسد یک یزدی حتی در باغ خود نیز درختان نورس را به آنهایی که به حداکثر بزرگی خود رسیده‌اند، ترجیح می‌دهد. فکر اینکه عمر طبیعی برای یک خانه مطلقا چیز بدی نیست [در بین یزدی‌ها رواج کامل دارد]، [و] هرگز به ذهن یک یزدی [غیر از این طرز فکر] خطور نکرده است و برای نبود عقیده‌ای نظیر این نزد ما، ‌باید شخصیت فرد یزدی را در نظر گرفت. ضمنا باید به یاد داشت که دو سوم بناهای یک شهر و سه چهارم بناهای یک روستای ایرانی، به دلایل متعدد همواره ویران است.»