نگاهی به شکلگیری مدارس جدید در دوره قاجار
انتظارات مشروطهخواهان
گسترش مدارس انتظار مشروطهخواهان و طالبان علم و دانش را برآورده نکرد. انتظار میرفت پیشرفت فرهنگ پس از انقلاب مشروطیت یک شبه ره صد ساله بپیماید، اما همچنانکه تاریخ گواهی میدهد درگیریهای پس از انقلاب و ایجاد شکاف بین مشروطهخواهان و مجلس و دولت و دخالتهای استعمارگران، کوشندگان را به خود مشغول داشت و پس از استقرار مشروطیت و وضع قوانین و نظامنامههای آموزشی بود که مدارس گسترش نسبی یافت؛ همین گسترش نیز در مقایسه با انتظاراتی که از انقلاب میرفت، رضایتبخش نبود و ریشه این عقبماندگیها را باید در علت یا علل دست نیافتن آزادیخواهان و مشروطهطلبان به خواستههایشان جستوجو کرد.
گسترش مدارس انتظار مشروطهخواهان و طالبان علم و دانش را برآورده نکرد. انتظار میرفت پیشرفت فرهنگ پس از انقلاب مشروطیت یک شبه ره صد ساله بپیماید، اما همچنانکه تاریخ گواهی میدهد درگیریهای پس از انقلاب و ایجاد شکاف بین مشروطهخواهان و مجلس و دولت و دخالتهای استعمارگران، کوشندگان را به خود مشغول داشت و پس از استقرار مشروطیت و وضع قوانین و نظامنامههای آموزشی بود که مدارس گسترش نسبی یافت؛ همین گسترش نیز در مقایسه با انتظاراتی که از انقلاب میرفت، رضایتبخش نبود و ریشه این عقبماندگیها را باید در علت یا علل دست نیافتن آزادیخواهان و مشروطهطلبان به خواستههایشان جستوجو کرد.
دولتآبادی انتظارهای خود را از انقلاب مشروطیت و توسعه مدارس و فرهنگ نو چنین بیان کرده است: «انجمنهای ملی اغلب به خیال توسعه مدارس میافتند، بیآنکه در نظر بگیرند که پیش از تهیه معلم و کتاب، زیان توسعه مدارس از سودش بیشتر است. انجمنهای ملی در هر انجمن یکی، دو کلاس درس یا زیاده، تشکیل میدهند و گمان میکنند چون کرایهخانه با انجمن است، مستخدم هم دارند و با خرج جزئی میتوانند یکی، دو معلم بگیرند و مدرسهای تاسیس کنند؛ غافل از اینکه آنها مدرسه نمیشوند و بهواسطه متفرقکردن شاگردان مدارس موجود که در مدت یازده سال با زحمات و خسارت بسیار دایر شده، دیگر آنها هم نمیتوانند خود را اداره کنند. بلی این کار شایسته بود در صورتی که مدارس انجمن مخصوص اکابر بیسواد میشد که خواندن و نوشتن فرابگیرند، نه برای اطفال. به هر حال، تاسیس مدارس انجمنی و توجه بیداران مملکت که حامیان معارف هستند، به کارهای مشروطیت و بازماندن آنها از رسیدگی به امور معارفی نقصان عظیمی به مدارس جدید میرساند.
مدارسی که از وجوه دولتی به آنها کمک میشود، بهواسطه ضیق مالیه دولت و نرسیدن وجه به آنها همه مقروض و پریشان میشوند. نگارنده سعی میکند که ترتیب اساسی بهکار معارف داده شود و تصور میکند که مجلس شورای ملی بودجه وزارت معارف را زیاد خواهد کرد و خواهیم توانست دارالمعلمین و دارالمعلمات عالی و دارالمعلمینهای متوسطه و ابتدایی تاسیس کرد. معلم و کتاب تهیه دید و بالاخره تعلیمات ابتدایی را اجباری کرد. تصور میکند بهزودی شعبه وزارت معارف و اوقاف و فواید عام و مطبوعات که همه راجعبه وزارت معارف است به ولایات کشیده خواهد شد و مالیات بر مستغلات که وضع شود یا سهم معلومی از کل عایدات مملکتی به معارف اختصاص خواهد یافت که سالی چند کرور بودجه معارف بشود و از محل اوقاف، اوقافی که بشود به مصرف رسانید، سال به سال بر بودجه معارف افزوده میگردد و در سایه مشروطیت طفل یک شبه معارف ره صد ساله خواهد پیمود. چنانکه بسیاری از مطالب را چون مخبرالسلطنه وزیر علوم میشود، نگارنده به روی کاغذ میآورد و به او میگوید، بلکه عملی شود.
بدیهی است با اشتغال شبانهروزی نگارنده به کار مشروطه و حکومت ملی، کمتر میتوانم به مدارس سرکشی کنم و چون کارکنان مدارس گله میکنند که چرا کمتر به کار مدارس رسیدگی مینمایی جواب میدهم، مشغول تصحیح اساس معارف هستم و میدانم مدارس موجود بهصورتیکه دارد جانی نخواهد گرفت، باید از روی اساس صحیح بودجه کامل برای معارف تهیه کرد و لوازم توسعه مدارس را آماده ساخت و چرخ معارف را حفظ کرد تا نتیجه اقدامات ظاهر شود. افسوس که برای عملی شدن این تصورات هنوز موقع آن نرسیده است و امیدواریم بهزودی برسد...»
به هر طریق، پس از استقرار مشروطیت تقریبا هر سال امور معارف بیشتر توسعه مییافت و بر تعداد مدارس، چه از سوی مردم و چه از سوی دولت، افزوده میشد، اما این افزایش در مقایسه با نیاز کشور بسیار کم بود. در سال ۱۳۲۸ق/ ۱۹۱۰م بودجه وزارت معارف ۱۱۹۱۵۴۰ قران بود که از این مبلغ ۳۹۱۶۵۰ قران به مصرف دارالفنون و ۱۱۳۶۰۰ قران به مصرف مدرسه نظام و ۵۹۵۸۰ قران اعانه مدارس ملی و ۱۲۲۰۰۰ قران اعانه مدارس اروپایی و ۳۸۳۵۰ قران خرج تحصیلی شاگردان ایرانی در اروپا و ۲۷۵۰ قران اعانه مدارس ایرانی در خارجه بود. در سال بعد، یعنی ۱۳۲۹ق/ ۱۹۱۱م، این مبلغ به ۸۷۵۶۵۰ قران بالغ شد که از آن مبلغ ۲۲۶۸۸۰ قران خرج مدارس ابتدایی و ۴۳۶۴۶۰ قران خرج مدارس عالی و متوسطه میشد (مجله تعلیم و تربیت، س ۴، ص ۵۳۱). در سایر ولایات دولت مدارس موجود را اداره نمیکرد و اعانهای به آنها نمیداد.
دولت و مدارس جدید
نگاهی به تاریخ پیدایش و گسترش مدارس جدید در ایران نشان میدهد که حکومتگران و دولت پیش از انقلاب مشروطیت چندان توجهی به مدارس جدید نداشتند و اکثر مدارسی که از زمان مظفرالدین شاه به بعد در ایران تاسیس یافت، بهجز چند مدرسه، مانند دارالفنون تهران و مدرسه مظفری تبریز و مدرسه همایونی اصفهان، ازسوی فرهنگدوستان اداره میشد. پس از تاسیس انجمن معارف و شرکت رجال و دولتمردان در امر فرهنگ و تاسیس مدارس جدید کمکهایی از سوی حکومت و رجال به این مدارس انجام گرفت. پس از استقرار مشروطیت و تشکیل مجلس بود که رسما مساله آموزش و پرورش مورد توجه دولت قرار گرفت و اینبار نیز کشمکشهای سیاسی نگذاشت آنگونه که موردنظر فرهنگدوستان و آزادیخواهان بود، مجلس و دولت به مدارس برسند، ولی به هر حال توجه رسمی به فرهنگ و مدارس جدید از استقرار مشروطیت به بعد آغاز شد.
در زمان ناصرالدینشاه یک نفر وزیر علوم و تلگراف و معادن در هیات وزرا وجود داشت، ولی این وزیر کاری به گسترش مدارس نداشت. در سال ۱۲۷۲ق/ ۱۸۵۵م که نخستین وزارت علوم تشکیل یافت، علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه وزیر علوم شد. وی قبلا ریاست دارالفنون را بر عهده داشت. او بیش از آنچه به فرهنگ برسد کارش رسیدگی به تلگراف و دو مدرسه دارالفنون تهران و تبریز بود. نخستینبار که وزیر علوم برای مدارس برنامهای تنظیم کرد در سال ۱۳۲۳ق/ ۱۹۰۵م بود. در این سال علاءالملک وزیر علوم بود. در این نظامنامه نوع کتاب سالهای گوناگون مدارس تعیین شد، ولی باز مدیران مدارس در ایالات و ولایات گوناگون شخصا در برنامهها دخالت میکردند. پس از استقرار مشروطیت در ایران، وزیر علوم اهمیتی پیدا کرد و در کابینه علیاصغرخان اتابک، مخبرالسلطنه وزیر علوم شد ولی چندان توجهی به برنامه و گسترش مدارس نکرد (امید، ج ۱، ص ۱۴۴).
نخستینبار که مجلس شورای ملی نسبت به معارف توجه کرد و قوانینی وضع کرد در سال ۱۳۲۵ ق / ۱۹۰۷م بود. در همین سال بود که وزارت علوم و تلگراف و معادن تغییر یافت و وزارت معارف و علوم و اوقاف از تلگراف و معادن جدا شد. طبق ماده مصوبه ۱۵ میزان ۱۲۸۶ «تاسیس مدارس باید مطابق قانون وزارت معارف و علوم مقرر شود.» چون چنین قانون و نظامنامهای وضع نشد، تغییری در وضع مدارس حاصل نگشت. نخستین دستور مربوط به آموزش ابتدایی و متوسطه (سه سال متوسطه) بود که وزارت معارف آن را در سال ۱۳۲۷ق/ ۱۹۰۹م تدوین کرده بود. در ۲۷ شعبان ۱۳۲۸ق/ ۱۹۱۰ م مجلس شورای ملی ایران قانون اداری وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه را تصویب کرد و رسیدگی به امور تمام مدارس و تعلیمات مملکت به این وزارتخانه سپرده شد. در تاریخ ۲۶ رمضان ۱۳۲۹ ق/ ۱۹۱۱ م مجلس شورای ملی قانونی وضع کرد که به موجب آن وزارت معارف مکلف شد ۹مدرسه ابتدایی شش کلاسه به این قرار تاسیس کند.
پنج مدرسه در تهران، چهار مدرسه در مشهد و شیراز و تبریز و کرمان و برای هر یک از پنج مدرسه تهران ماهی دویست و پنجاه تومان و برای هر یک از مدارس شهرهای دیگر ماهی دویست تومان اعتبار داده شد، به این شرط که نصف محصلان رایگان و نصف دیگر شهریهای باشند و در سال اول و دوم سالانه شش تومان و در سال سوم و چهارم سالانه ۹ تومان و در سال پنجم و ششم سالانه دوازده تومان بپردازند و عده شاگردان در هر سال از سی تن تجاوز نکند (تعلیم و تربیت، س ۴، ص ۵۳۱). در قانون اداری وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه مصوبه ۲۸ شعبان المعظم ۱۳۲۸ ق، در ماده اول این مصوبه شعبههای ادارات مرکزی به این ترتیب بیان شده است: ۱- دایره وزارت مشتمل بر وزیر و کابینه وزیر؛ ۲- مدیر کل؛ ۳- اداره تعلیم عمومی؛ ۴- اداره معارف؛ ۵- اداره اوقاف؛ ۶- اداره تحقیقات؛ ۷- اداره تفتیش؛ ۸- اداره محاسبات؛ ۹- هیات شورای معارف.
و ازجمله وظایف وزیر آمده است:
۱) اجرای قوانین موضوعه در ترویج معارف و تصحیح امور اوقاف؛
۲) تهیه اسباب تحصیلات ابتدایی مجانی اجباری و تعمیم تحصیلات متوسطه و عالی؛
۳) ترتیب شعب ادارات وزارتخانه درایالات و ولایات.
ماده چهارم این مصوبه وظایف اداره تعلیم عمومی را چنین تعیین کرده است:
۱) مراقبت در امور تعلیمات ابتداییه و متوسطه؛
۲) کسب اطلاع از دوران [دَوَران؟] مدارس مرکزی و بلوکی و ایالات و ولایات؛
۳) ترتیب راپورتهای لازمه در تنظیمات مقتضیه و پیشرفت تعلیمات در مکاتب و مدارس و ترتیب لوایح در تشریح نواقص و انتشار آنها در روزنامهجات؛
۴) احصای مکاتب و مدارس مملکت و احصای شاگردان در طبقات ثلاثه؛
۵) مدارک معلمین از برای فنون و علوم و تدریس در مدارس؛
۶) ترتیب کلاسهای درسی برای اکابر؛
۷) تهیه وسایل برای پیشرفت کار مکاتب و طبع (چاپ) کتب؛
۸) ایجاد مدارس مجانی برای ایتام؛
۹) ایجاد مدارس شبانهروزی برای شاگردان خارج و داخل که بخواهند در مرکز تحصیل کرده باشند.
ماده پنجم- وظایف اداره معارف:
۱) مراقبت در امور عالیه و فرستادن شاگرد به خارجه؛
۲) تشکیل کتابخانه و مجموعههای علمی و تاریخی؛
۳) تاسیس موزههای تاریخی و علمی و صنعتی.
...
وظایف دیگر این اداره بیشتر در همین زمینهها است.
ماده هشتم- وظایف اداره تفتیش:
۱) تفتیش در مدارس ابتداییه و متوسطه و عالیه و ملاحظه نظافت و حفظ صحت آنها؛
۲) تفتیش در اجرای نظامنامهها، محاسبات و ...
۳) تقدیم راپورتهای هفتگی، ماهانه و سالانه از اوضاع مدارس و اوقاف و پیشرفت کار تعلیمات و کتب رایجه در مکاتب و کیفیت امور سایر ادارات وزارتخانه.
ماده دهم- وظایف هیات مشاوره:
۱) حل غوامض امور معارف؛
۲) تسویه اختلافات بین مکاتب و مدارس؛
۳) رد و قبول تالیفات معینه برای مدارس و مکاتب؛
۴) مشورت درتدارک نواقص تعلیمات و لوازم تحصیلات ثلاثه از وجوه اعانه و ... و ترجیح بعضی تدارکات به مقتضیات حال؛
۵) تعیین مصرف وجوه فوقالعاده که به رسم هدیه و اعانه میرسد؛
۶) معاونت فکری به وزیر در هر نوع مساله و مشکلی که به این هیات رجوع شود.
ماده یازدهم- برای ایفا به وظایف مذکور علاوه بر ادارات مرکزی در ایالات و ولایات نیز شعبهها بر حسب لزوم تاسیس میشود.
قانون اساسی وزارت معارف، در دهم ذیقعده سال ۱۳۲۹ ق تصویب شد و براساس این قانون یکی از وظایف مهم وزارت معارف گسترش مدارس بود.
منبع: مدارس جدید در دوره قاجاریه، اقبال قاسمیپویا، نشر مرکز دانشگاهی، 1377، صص 252-246
ارسال نظر