قریب به میهمانخانه کهریزک کاروانسرایی با دکان بقالی دیده شد که پنج نفر قراسوران خاک تهران آنجا بودند با لباس‌های مندرس که به وصف نمی‌آید. اسب‌هاشان ‌طوری لاغر که قوه حرکت نداشتند. از آنها سوال شد که این چه حالتی است؟ گفتند ما ماخذ معیشتی نداریم به‌جز جیره و مواجب که به‌ ما نه جیره می‌رسد و نه مواجب. گفتیم چرا تفنگ ندارید؟ گفتند تفنگ‌ها نزد بقال گرو است! نه ما را می‌گذارند بر سر خانه خود رویم و نه نان و آب و نه علیق به ما می‌دهند، در این صورت چگونه می‌توانیم حافظ راه باشیم؟ باز گفتیم پس چگونه معیشت می‌کنید؟ گفتند اینجاها مرغابی و بعضی طیور دیگر هستند، حضرات فرنگی این‌جا به شکار آمده، ما آنها را خدمت می‌کنیم، آنها گاهی معیشت ما را متحمل می‌شوند. حاجی امین‌الضرب حاضر بود، به ایشان گفتند بنابراین خوب است دزدی کنید! یکی از آنها به رسم ترکان _که هر وقت فارسی می‌گویند ضمیر متکلم را به‌طور خطاب ادا می‌کنند_ گفت اگر دزدی کنیم پدرت را می‌سوزانند! همراهان همه خندیدند.

منبع: علی‌آبادنامه یا سفرنامه ذهابیه قم نوشته محمدکاظم‌خان‌کاشانی به کوشش جناب حسین مدرسی‌طباطبایی