نگاهی دیگر به تحصن مشروطهخواهان/ ۱۲۸۴ش. (بخش پایانی)
حمایت تجار و اصناف از مشروطه
پروانه گودرزی
انگیزه پیوستن صرافان به جمع تحصنکنندگان سفارت را از نامهای که به مظفرالدین شاه ارسال کردهاند، میتوان فهمید. آنها در این نامه متذکر شدند که «نزدیک سه سال است که صرافان براتهای دیوانی، به مبلغ هفتاد هزار تومان از کارکنان دیوان دریافت کردهاند اما هنوز پول آن وصول نشده، یکبار به امام جمعه عریضه نوشته اما فایدهای نداشت. خدمت اتابک شکایت بردند آن هم این قضیه را به بعد موکول کرد و مشکل اینجا بود که همین مبلغ را به بانک نزول داده. در حالیکه هنوز اصل پول را هم بدهکار بودند.
پروانه گودرزی
انگیزه پیوستن صرافان به جمع تحصنکنندگان سفارت را از نامهای که به مظفرالدین شاه ارسال کردهاند، میتوان فهمید. آنها در این نامه متذکر شدند که «نزدیک سه سال است که صرافان براتهای دیوانی، به مبلغ هفتاد هزار تومان از کارکنان دیوان دریافت کردهاند اما هنوز پول آن وصول نشده، یکبار به امام جمعه عریضه نوشته اما فایدهای نداشت. خدمت اتابک شکایت بردند آن هم این قضیه را به بعد موکول کرد و مشکل اینجا بود که همین مبلغ را به بانک نزول داده. در حالیکه هنوز اصل پول را هم بدهکار بودند. امید داشتند که علما مشکل آنها را حل کنند اما آنها هم به قم رفتند و صرافان تنها راه چاره را پناه بردن به سفارت انگلیس دیدند و این نامه را توسط شارژ دافر انگلیس به خدمت شاه تقدیم کردند به امید اینکه آنها را از طلبکاری بانکهای خارجی نجات بدهد.» (نهضت مشروطه براساس اسناد، (۱۳۷۰)، ص ۱۵۰) گروه سوم که قصابها باشند نیز به دلیل طلب از دولت تحصن در سفارت را انتخاب کردند، «صنف قصابخانه و از سایرین در سفارت متظلم هستند و میگویند که عینالدوله چقدر از ما پول گرفته و طلب دارند» صفایی، (بیتا)، ص۳۴۰. علاوه بر این سه صنف اکثر اصناف تهران هم به جمع تحصنکنندگان پیوستند از صنف نجار، کورهپز، آهنساز، پینهدوز گرفته تا صنف قهوهچی، سمسار، سلمانی، قناد و غیره همگی عدهای در باغ سفارت تحصن کرده بودند و«جلوی هر چادری از اصناف تابلویی آویزان کرده بودند که در آن شعری بود مثلا در جلو چادر کتابفروشها نوشته بود:
علم سیاسی است در کتاب الله چرا عمل نکنی لا اله الا الله
در جلو تابلو شیشهبرها نوشته بود:
ساقی ز مرحمت چو یکی جام پر کند اول نظر به سلسه شیشهبُر کند
در جلو چادر نجارها این بیت نوشته بود:
فخرم همین بس است ز اصناف محترم نجارم و ز نوح سخی ارث میرم
محیط مافی، (۱۳۶۳)، ص ۱۰۹.
وضعیت متحصنین از نظر نظم و تغذیه قابلتوجه بود وبه گفته براون، متحصنین در سفارت «به بهترین وجه از خود محافظت میکردند و با توجه به تعدادشان دردسر کمی داشتند. آشپزخانه و ترتیب تغذیه آنها منظم بود. به سرعت آشپزخانهای از خشت وگل در پشت اتاق نگهبان ساختند وهر روز صفی از پاتیلها دیده میشد، که به پخت و پز این گروه اختصاص داشت. غذاها توسط اصناف مختلف داده میشد و سه ساعت طول میکشید تا هر وعده غذا تقسیم و تناول شود. تقریبا تمام چادرها یک روضهخوان داشتند که جمعی از شنوندگان دایره وار به ذکر مصائب حسین از سوی روضهخوان گوش میدادندو گریه میکردند. تابلویی قابل تحسین بود.» براون(۱۳۷۶)، ۱۲۵-۱۲۶. در مورد چادرهای بر پا شده در باغ سفارت منابع تعداد مختلفی را ذکر کردهاند، از نظر کسروی تعداد چادرهای برپا شده در باغ سفارت «نزدیک پانصد خیمه برپا کرده بودند» کسروی، (۱۳۵۳)، ۱۱۰.
این در حالی است که در کتاب روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب تعداد «چادرها را یکصد و پنجاه و دو عدد ذکر کرده است.» تفرشی، (۱۳۵۱)، ص ۲۱. بدون شک خرج و مخارج این جمعیت عظیم که در باغ سفارت تحصن کردند و تعدادشان را اکثر منابع چهارده هزار نفر نوشتهاند کاری آسان نبود بهخصوص اینکه زنان این افراد، در بیرون از سفارت هم به نوعی محتاج قوت روزانه بودند و با بررسی منابع مشخص شده است که تمام خرج و مخارج این تحصنکنندگان به عهده بازرگانان ایرانی بوده است. نویسنده کتاب حیات یحیی در این مورد مینویسد: «خرج خوردنی و نوشیدنی این جمعیت از طرف یک کمپانی مجهول که دو نفر مباشر آن بهطور مشخص حاج محمدتقی و حاج محمدحسن معروف به بنکدار که از تاجران درجه سوم هستند به عهده دارند و طوری هزینهها را اداره میکنند که اگر بیست هزار نفر هم آنجا جمع میشدند باز میتوانستند از عهده مخارج آنها برآیند.» دولتآبادی، (۱۳۷۱)، ص ۷۲.
تجار مبلغ صد هزار تومان پول جمع کردند تا تحصنکنندگان تا هر زمانی که میخواهند در سفارت بمانند تا «روز پنجشنبه ۱۱ جمادیالاولی که پانزده روز بود مبلغ پانزده هزار تومان خرج کردند و در روز اول پنجاه تومان روز دوم صد تومان، روز سوم دویست تومان، روز چهارم پانصد تومان تا روز چهارشنبه که هزار و پانصد تومان خرج کردند.» تفرشی، (۱۳۵۱)، صص ۳۰-۲۹ متحصنان و گردانندگان آنها در پاسخ شارژ دافر (کاردار) سفارت انگلیس که سوال کرد، چه مدت میتوانید اینجا بمانید، «جواب دادند تا یکسال و آذوقه یکساله خودشان را نیز تهیه کرده بودند و اجرت شاگرد نجار و ... را که پشتوانه ندارند و در سفارت هستند حقوق آنها را نیز دستی میدهند» اسناد سیاسی ص ۳۵۸. این مطلب را سیاح نیز تایید میکند «به کسبه جزء بازار که عاجز بودند، پول برای معیشت داده و پول خرج میکردند. سیاح، (۲۵۳۶)، ص ۵۵۸. این مطلب در کتاب اسناد نیز به چشم میخورد. «بستیها از قرار روزی دو هزار تومان مخارج دارند که احتمال دارد علاوه بر این مخارج روزی دو هزار هم به طلاب وجه نقد میدهند که خرج عیال و اطفالشان کنند.» صفایی، (بیتا)، ۳۷۶ همگی این مطالب حکایت از نظم امور به دست تجار در داخل باغ سفارت دارد.
درخواستهای تحصنکنندگان
در روزهای ابتدایی ورود به سفارت، افراد از موضع ترس و ناتوانی یکسری درخواستهایی از دولت داشتند که این درخواستها را توسط مستر گرانت داف شارژ دافر انگلیس به گوش دولت رساندند. درخواستهای آنها عبارت بود از «اول برگرداندن علمای مهاجر به تهران، دوم اطمینان به اینکه هیچکدام از افراد دستگیر و زندانی نکند. سوم آنکه ما در این مملکت بر جان و مال خودمان ایمن نیستیم پس امنیت در مملکت ایجاد شود. چهارم اینکه یک عدالتخانهای از تجار و علما و سایر اصناف برای رسیدن به شکایات تشکیل شود. پنجم اینکه قاتل دو سید را قصاص کنند. اما عینالدوله و وزیران به پایان کار فکر نمیکردند و به درخواستهای آنها جواب سر بالا دادند و عنوان کردند اول اینکه چند نفر آقایان به اختیار خود عازم عتبات شده و دیگران در شهر هستند وجود آنها لازم نیست دوم آنکه دولت کسی را بدون دلیل دستگیر نمیکند سوم اینکه مملکت در کمال امنیت است و چهارم آنکه سالهاست که عدالتخانه باز و به شکایات عارضین رسیدگی میکند و هیچ وقت در ایران رسم نبوده که از طبقه رعایا در این دیوان حضور داشته باشد پنجم آنکه کسی کشته نشده که قصاص آن لازم باشد.» کسروی، (۱۳۵۳)، صص ۱۱۲-۱۱۰ تلگراف رمز کاردار سفارت ایران در لندن، حکایت از این میکند که شاه و اطرافیان توجهی به درخواستهای متحصنین نشان ندادند، «مظفرالدین شاه، عینالدوله و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله وزیر امور خارجه حاضر و راضی به انجام درخواست پناهندگان نشدند و در گفتوگوی کاردار سفارت ایران با وزیر امور خارجه انگلیس و از نامههای سفارت انگلیس اینطور معلوم میشود که شاه و صدر اعظم و وزیر امور خارجه، تا آخرین فرصت کوشیدهاند سفارت را وادار به بیرون کردن پناهندگان سفارت کنند. (اسناد امور خارجه ص ۱۵۸)
اما با افزایش تعداد جمعیت حاضر در باغ سفارت و حمایت و پشتیبانی دولت انگلیس از حضور آنها تحصنکنندگان دل و جرات پیدا کرده و درخواستهای دیگری را مطرح کردند. «آنها ابتدا گفتند ما عدالتخانه میخواهیم کمکم آزادی طلبان موقع را مناسب دیده مقصود اصلی خود را آشکار و خواستن عدالتخانه را به مشروطهخواستن تبدیل کردند.» (مستوفی، (۱۳۶۰)، ص ۱۶۲). و طی درخواستی از شاه اینطور نوشتند «ما با وجود علاقهای که به شاه داریم اما بعضی از وزرای خائن با سوءتدبیر و قساوت و لجبازی طوری رفتار کرده است که رعیت را نسبت به دولت و شاه خود بدبین کرده است پس این اشخاص باید برکنار و تبعید شوند دوم اینکه به علت نبودن علما تمام امور دینی و شرعی ما معوق مانده پس دولت باید رضایت کامل آنها را به دست آورده و به تهران برگرداند. سوم قاتل دو نفر مقتول یعنی آقا سیدحسین و آقا سیدعبدالحمید باید مشخص و قصاص شوند. چهارم در این چند ماه تعدادی از اعیان مملکت و نویسندگان، تبعید شدهاند که لازم است آنها برگردانده شوند و در آخر اطمینان از اینکه در آینده جان و مال ما مورد تعرض قرار نگیرد. (نهضت مشروطه براساس اسناد، (۱۳۷۰)، صص ۱۴۷-۱۴۵) بعد از عنوان شدن این مطا لب ا ز طرف متحصنین سفارت انگلیس هم از آنها خواست که «مطالب را بنویسند، مهر کنند و تغییر عنوان و مطلب ندهند و ملزم شوند که به جایی دیگر نروند تا زمانی که این درخواستها اجابت شد و تعهد کتبی به سفارت دهند که اگر بدون اینکه به هدف خود برسند سفارت را ترک کردند اولا کلیه هزینه و غرامت سفارت را تا دوبرابر بدهند و ثانیا هرچه داشته باشند متعلق به دولت انگلیس باشند» (صفایی، (بیتا)، ص ۳۳۴). به این ترتیب، با گذشت زمان سطح خواستههای متحصنین ارتقا یافت و نهایتا به درخواست مشروطیت انجامید.
اقدامات دولت برای بازگرداندن متحصنین از سفارت
تحصن مردم در سفارت انگلیس بدون تردید چیزی نبود که دولت ایران را مجبور به واکنش نکند. بنابراین برای اینکه آن عدهای را که در باغ سفارت تجمع کرده بودند بیرون بکشند، اقدامات مختلفی انجام دادند از جمله وقتی که خبر «شورش تهران و پناهندگی مردم در سفارت انگلیس در مطبوعات اروپا منتشر شد بازتابهای مختلفی را به دنبال داشت. از این رو وزیر خارجه ایران ضمن ارسال تلگراف به نمایندگیهای سیاسی ایران در کشورهای دیگر چنین وانمود کرد که شورش تهران به خاطر تبعید چند فتنهجو بوده که رفع شده است، در عین حال خبر این تحصن را به کاردارایران در انگلیس، میرزا مهدی خان (مجدالسلطنه) اطلاع داد و خواست با وزیر امور خارجه انگلیس (سرادواردگری) دیدار کند و از او برای بیرون راندن مردم از سفارت کمک بخواهد که او هم در جواب گفت: با وجود اینکه بستنشستن برای سفارت موجب زحمت و خسارت است ولی بستنشینی در سفارتخانهها، در ایران مرسوم بوده و نمیتوان آنها را به زور بیرون کرد، بلکه دولت باید رضایت آنها را بهدست آورد تا آنها از سفارت خارج شوند.» (نهضت مشروطه براساس اسناد، (۱۳۷۰)، ص ۱۵۲).
از طرف دیگر، دولت سعی میکرد با افرادی که در باغ سفارت تحصن کرده بودند نیز ملاقات و آنها را از ادامه این کار منصرف کند. «از طرف دولت حاج میرزا حسنخان محتشم السلطنه رئیس وزارت خارجه به سفارتخانه رفت و دستخطی از شاه به نزد آنها برد تا آن را بخواند. اما هیچ کس حاضر نشد با او ملاقات کند و فقط یک نفر به نزد او آمده و گفت ما شکایتهای خود را توسط شارژ دافر گفتهایم اگر جوابی دارید به او بگویید او این جواب را به ما خواهد رسانید. بعد شاه جمعی از تجار معروف را به دربار خود فراخواند و با حالت خشمناکی عنوان کرد که این اراذل و اشخاص ورشکسته بیسر و پا کیاند که به سفارتخانه رفتهاند و امینالضرب در جواب گفت ما هر چه داریم از دولت است و جان و مال ما متعلق به پادشاه است. با این سخن شاه آرام شده و از آنها میخواهد که به سفارتخانه بروند و جمعیت را از آنجا متفرق کنند ولی آنها وقتی به سفارتخانه میروند هیچکدام از روسای متحصنان با آنها وارد مذاکره نمیشود در نتیجه آنها بدون اینکه موفق شوند با کسی صحبتی کنند به نزد عینالدوله رفتند و خبر شکست خود را به او اعلام کردند. (دولتآبادی، (۱۳۷۱)، ص ۷۵-۷۴ )«در نهایت برای شاه دو راه باقی ماند یا مقاومت عناصر ناراضی را با اعمال زور وخشونت سرکوب کند یا سریع یکسری اصلاحات را در کشور ایجاد کند و از آنجا که در پادگان تهران هم تعداد افراد و هم تجهیزات نظامی آن کم بود راه دوم را انتخاب کرد و در تاریخ ۷ جمادی الثانی ۱۳۲۴ ق عینالدوله را مجبور به استعفا کرد.» بشیری، (۱۳۶۷)، ص ۱۷. اما بعد از استعفای عینالدوله، «متحصنان جواب دادند ما به وعدههای دولت اطمینان نداریم و قبول نمیکنیم مگر اینکه دولت انگلستان ضمانت کند و اطمینان کامل بدهد. مستر گرانت داف به مردم اطلاع داد که دولت انگلستان هرگز ممکن نیست ضمانت کند، اما من شخصا این اطمینان را میدهم که دستخطهای شاه اجرا شود. ولی روسا به واسطه مبهم بودن دستخطهای شاه به هیچوجه قانع نشدند و آنچه بر در و دیوار بود همه را پاره و لگدکوب کردند پس از صدور فرمانی از طرف شاه مبنی بر تاسیس مجلس مبعوثان و انتخاب نمایندگان مردم در آن مجلس، متحصنین با کمال رضایت آن را پذیرفتند. (کتاب آبی، (۱۳۶۳)، صص ۱۱-۱۰).
بعد از اطلاع از صدور فرمان شاه مبنی بر تشکیل مجلس و تنظیم نظامنامه «به بستیهای سفارت انگلیس پیغام ترک تحصن دادند روز نوزدهم جمادیالثانی بسیاری از پناهندگان از سفارت انگلیس خارج شدند و بازارها باز شدند ولی ۳۶۰ نفر از متحصنان در سفارت ماندند و گفتند تا سفارت انگلیس اجرای دستخط شاه را ضمانت نکند و آقایان علما از قم مراجعت ننمایند سفارت را ترک نخواهند کرد و (اسناد امور خارجه ص ۱۷۴) و در روز ۲۳ جمادیالثانی آقایان از قم مراجعه و بعد از استقبال گرمی که از طرف مردم از آنها شد به طرف سفارت انگلیس رفته و از باقیمانده پناهندگان دیدن کرده و آنها راوادار به ترک تحصن کردند. وقتی به اهداف خود رسیدند به این صورت تحصنکنندگان در باغ سفارت بعد از گذشت تقریبا یکماه از آنجا خارج شدند.
نتیجه
در مورد تحصن مشروطهخواهان در سفارت انگلیس دو نظر وجود دارد عدهای به کلی آن را مذموم میشمارند و میگویند چرا به یک دولت اجنبی پناهنده شدند اما عدهای آن را وسیلهای دانستند برای رساندن حرف مشروطهخواهان به گوش شاه، اما هر چه بود نتیجه آن شد که خبر در اقصا نقاط جهان منتشر شد و دولت ایران را مجبور به واکنش کرد و تمام سعی خود را به کار برد، تا به هر نحوی که شده آنها را از سفارت خارج کند. آنها در مرحله اول از دولت انگلیس خواستند که به سفارتخانه خود در ایران اجازه ورود افراد را ندهد که آنها در جواب گفتند که تحصن در ایران امری عادی است و با این حرف خود را وارد جریان مشروطهخواهی مردمی ایران کردند و در مرحله دوم دست به دامان تجار بزرگ شدند و از آنها خواستند که واسطه بین شاه و متحصنین شده و آنها را وادار کنند برگردند که اینجا هم شکست خوردند چون کسی حاضر به ملاقات با آنها نشد اما موافقت انگلیس بدون شک باید همراه با اهدافی سیاسی باشد کما اینکه قبلا آمادگی لازم برای پذیرش جمعیت را داشت و از ورود آنها استقبال کرد ودر آگاهی رساندن به متحصنین و وساطت بین آنها و دربار و هدایت خواستههایشان نقش موثری ایفا کرد.
منابع
۱- براون، ادوارد، (۱۳۷۶)، انقلاب مشروطیت ایران، مهری قزوینی، تهران، کویر.
۲- پولاک، یاکوب ادوارد، (۱۳۶۸)، ایران و ایرانیان، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران، خوارزمی
۳- تفرشی، (۱۳۵۱)، روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب ایران، به کوشش ایرج افشار، تهران، امیرکبیر
۴-جعفریان، رسول (۱۳۶۵)، دخالت روس و انگلیس در واقعه مشروطه، قم، بینا
۵- خالصی، عباس، (۱۳۶۶)، تاریخچه بست و بستنشینی، تهران، علمی
۶- خانیکوف، نیکولای و لادیمیرو ویچ، (۱۳۷۵)، سفرنامه خانیکوف، اقدس یغمایی، ابوالقاسم بیگناه، مشهد، آستان قدس رضوی.
۷- دولتآبادی، یحیی، (۱۳۷۱)، تاریخ یحیی ج ۲، تهران، عطار
۸- سیاح (۲۵۳۶)، خاطرات حاج سیاح، به کوشش حمید سیاح، به تصمیم سیفاله گلکار، تهران، امیرکبیر.
۹-صفایی، ابراهیم، (بی تا)، اسناد سیاسی دوران قاجار، بیتا، بینا.
۱۰- کاتوزیان، (۱۳۷۹)، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار
۱۱-کسروی، احمد، (۱۳۵۳)، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیر کبیر.
۱۲- کرمانی، ناظم الاسلام (۱۳۷۹)، تاریخ بیداری ایرانیان، ج ۳، تهران، امیرکبیر
۱۳- محیط مافی، هاشم، (۱۳۶۳)، مقدمات مشروطه، به کوشش مجید تفرشی، جواد جان فدا، تهران، فردوسی
۱۴- مستوفی، عبداله (۱۳۶۰)، شرح زندگانی من، ج ۲، بیجا، بینا.
۱۵- (۱۳۷۰)، نهضت مشروطه براساس اسناد وزارت امور خارجه، تهران، واحد نشر اسناد بینالمللی دفتر مطالعات سیاسی
۱۷- وزارت امور خارجه انگلیس، (۱۳۶۳)، کتاب آبی، ج ۱، تهران، نو.
۱۸-وزارت امور خارجه روسیه، (۱۳۶۷)، کتاب نارنجی، ج ۱، نشر نور
ارسال نظر