خودآگاهی تجار در دوره مشروطه
موجی که اصفهانیها پدید آوردند
دکتر علیرضا رجایی
در دوران مشروطیت یک نوع آگاهی جمعی نسبت به مصائب کشور بهوجود آمد. هر طبقه به بیان دردها و مشکلات کشور از نگاه خود پرداخت. روشنفکران آزادیهای سیاسی و اجتماعی را دیدند و تجار بر وابستگی شدید اقتصادی کشور انگشت گذاشتند. وابستگی که اقتصاد کشور را رو به فروپاشی میبرد. در این میان بسیاری از روحانیان روشناندیش نیز به میدان آمده و سعی داشتند در حل کردن مشکلات و بیان دردها به همه طبقات کمک کنند.
در اصفهان توجه به مشکلات اقتصادی کشور در میان مبارزان مشروطیت بیش از سایر مناطق بود.
دکتر علیرضا رجایی
در دوران مشروطیت یک نوع آگاهی جمعی نسبت به مصائب کشور بهوجود آمد. هر طبقه به بیان دردها و مشکلات کشور از نگاه خود پرداخت. روشنفکران آزادیهای سیاسی و اجتماعی را دیدند و تجار بر وابستگی شدید اقتصادی کشور انگشت گذاشتند. وابستگی که اقتصاد کشور را رو به فروپاشی میبرد. در این میان بسیاری از روحانیان روشناندیش نیز به میدان آمده و سعی داشتند در حل کردن مشکلات و بیان دردها به همه طبقات کمک کنند.
در اصفهان توجه به مشکلات اقتصادی کشور در میان مبارزان مشروطیت بیش از سایر مناطق بود. در واقع شعار دوم مشروطیت اصفهان این بیت سعدی بود که:
کهن جامه خویش پیراستن
به از جامه عاریت خواستن
یک دلیل این امر آن بود که تشکلهای قوی از تجار روشن اندیش در این شهر ریشه داشتند، بهطوری که پیشتر شرکت اسلامیه و نیز شرکت مسعودیه به همین دلیل تشکیل شده بود. به تاریخ ۱۶ محرم ۱۳۲۵در اصفهان و با حضور ۱۲ نفر از تجار درجه اول شهر، «انجمن تجار» درمحل باغ حاج محمد حسین کازرونی شکل گرفت. روزنامه پس از ذکر خبر تشکیل این مجمع اظهار امیدواری کرده است که به واسطه آن «خیلی از مفاسد تجارتی و مملکتی ما اصلاح شود چنانچه در این روز مذاکرات مجلس همه از اقدام به امور نافعه و کوشش به لوازم ترقی مثل آوردن کارخانجات لازمه بود» (روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان، ش ۱۰، ۲۵ محرم ۱۳۲۵ق.) در همین جلسه نخست حاج محمد حسین کازرونی پیشنهاد کرد کارخانه کاغذسازی برپا کنند. سه روز بعد که این انجمن در تیمچه حاجی محمد ابراهیم ملکالتجار، تشکیل شد راجع به کارخانه کاغذسازی قرار گذاشتند. یک ماه بعد از آن تاریخ بزرگترین مجمع اقتصادی در اصفهان شکل گرفت. اینبار هم در باغ کازرونی «قریب دو هزار نفر از علما و تجار و کسبه و تمام سلسله جلیله صدریه ازدحام کرده بودند... در باب منسوجات و متاعهای ایرانی عزم و جزم خود را به عرض یکدیگر آوردند که لباسهای مسلمان غیرتمند باید از اقمشه اسلامیه باشد و همچنین اثاثالبیت و آلات کسب و متاعهای لازمه باید از مصنوعات ایران باشد.» (روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان، ش ۲۲، ۲۰ ربیعالثانی ۱۳۲۵) در همین جلسه حاج آقا نورالله سخنرانی بیان کرد به این قرار «ای سلسله تجار و فرقه کسبه! تا کی طلا و نقره خود را به بلاد خارجه میفرستید؟ و در عوض اقمشه زرد و سرخ آنها را زینت خود قرار میدهید؟ و ابدا متذکر نمیشوید که عواید و فواید خود را صرف ابنای وطن خود نمایید. الحق عجب است از غفلت ما که مدتهاست فریفته امتعه زرد و سرخ خارجه شده، مکنت خود را بهباد فنا دادهایم.
سرخ و زردی که لایق مرد است/ اشک گلگون و چهره زرد است
در قرون گذشته چه قدر کارخانه نساجی دایر بوده، و گروه گروه از غزل و ندف و صبغ و نسج* منتفع میشدند که فعلا اثری از آنها باقی نیست. مگر ندیدید که چگونه بازار ریسمان را رشته، کسبوکار از هم گسیخت و بازار صباغان را که چگونه رنگ و رونق از کسب ایشان تمام شد و روزگار عیش ایشان سیاه شد و هکذا. کاسبی نیست مگر اینکه در واقع از عمال دول خارجه است. همانا به انتظار کساد و تعطیل سایر بازارها نشستهاید. والا همت خود را مبذول و مصروف آبادی وطن میداشتید. غرض آنکه از باب غیرت و حمیت باید مجدانه در ترتیب رواج اقمشه و امتعه اسلامیه بر سبیل اتحاد و اتفاق بکوشید تا عن قریب لباس غنا و عزت بپوشید و جام سعادت و راحت بنوشید. اگر گذشتهها را، به نظر عبرت، اسباب ویرانی ایران میبینید آینده را دریابید. تا ریشه در آب است امید ثمری هست.» (روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان، ش ۱۷، ۱۴ ربیعالاول ۱۳۲۵ق.)
چندی بعد رئیس انجمن شهر به اعضا توصیه کرد: «خوب است که اهل انجمن کلیه لباس داخله بپوشند» و کازرونی که نماینده تجار در آن انجمن بود گزارش داد «الحمدلله خیلی معمول شده است منسوجات ایرانیه و مردم کمال میل و رغبت دارند» (روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان، ش ۳۲، ۱ رجب ۱۳۲۵) پوشیدن لباس ایرانی به میان مدارس نیز کشیده شد. چنانکه شاگردان مدرسه معرفت و ایمانیه نیز ملبس به این لباس گردیدند. (روزنامه جهاد اکبر، ش ۲۳، ۴ رجب ۱۳۲۵) اما همه این شور و هیجان با وقوع مشکلات بعدی فروکش کرد. تحولات استبداد صغیر و سپس جنگ جهانی اول و ناامنیهای همراه آن، اوضاع صنایع باقی مانده اصفهان را بسیار پریشان کرد. به قدری که یک روزنامه محلی اصفهان در سال ۱۲۹۹ش نوشت: در طی مدت بیست سال اخیر چنان «ابواب صنایع معدوم » شد که «از هزار باب دکان چیتسازی بیش از پنج، شش باب و از سیصدباب دکان صباغی بیش از ۱۰ باب و از ۱۰ هزار دستگاه قالیبافی متجاوز از صد دستگاه وجود ندارد و سایر صنعتهای دیگر به کلی از بین رفته» (اختر مسعود، ش۱۰، ۱۶ فروردین ۱۲۹۹). اما چند ماه نگذشته بود که خبر آمد در این فضای یأسآور، جمعی از اصناف شهر یک «شرکت نساجی» با سرمایه یک هزار تومان برپا کرده و شگفت اینکه «همهگونه پارچههای ممتاز اعلا بافته، به قیمت خیلی مناسب میفروشند» (اختر مسعود، ش ۴۵، ۱۶ دی ۱۲۹۹). به نظر میآید این شرکت همان کاری را پیشگرفته است که شرکت اسلامیه انجام میداد.
در ابتدای سال ۱۳۰۰ش بنا به قول روزنامه محلی «صبح امید» به این سبب که صادرات ایران به روسیه، چین و اتریش که تنها خریداران اجناس ایرانی بودند، بسته شده و ایران ناچارا و انحصارا فقط از انگلیس کالا وارد میکرد، پس یکهتازی تجار انگلیسی و تحقیر ملی به اوج خود رسیده بود. همین امر تجار اصفهان را به جنبشی وادار کرد. هیات تجار اصفهان در تلگرافی در دلو (بهمن) ۱۳۰۰ به اتحادیه تجار تهران و مجلس شورا و چند روزنامه کشوری اعلام کردند از آنجا که سال گذشته هشتاد کرور کسر صادرات و واردات کشور بوده است، «اتحادیه تجار اصفهان یگانه علاج این کار را پوشیدن لباس وطنی دانسته» از ابتدای نوروز سال بعد از همه میخواهند آنها نیز از این خیال پیروی کنند. (نیل قاز، ۱۳۸۸: ۷۶۷) به این ترتیب اندیشه خودکفایی اقتصادی در میان تجار شهر به منصه ظهور نزدیک میشد. در سال بعد اتحادیه تجار اصفهان لباس نوروز را لباس ایرانی پوشیدند. آنها «با یکدیگر متحد شده و در ترک استعمال امتعه خارجی و تجارت آن با یکدیگر عهد و میثاق نمودند و حالیه چندی است که خانوادههای تجارتی از استعمال امتعه خارجی دوری جسته و نسبت به هرکسی که استعمال کند، اظهار نفرت میکنند» (صبح امید، ش ۱، ۱۸ فروردین ۱۳۰۱). جالب است که سیاست ارزانفروشی توسط شرکتهای خارجی دوباره کلید خورد و «کمپانی زیقلر» برای پارچههایش تومانی سه قران تخفیف اعلام کرد «معذالک از طرف عموم در خرید آنها رغبتی مشهود نشد» نکته مهمتر آنکه تجار سایر شهرها نیز وقتی این حرکت را از اصفهانیان دیدند با آنها همصدا شدند(صبح امید، ش ۱، ۱۸ فروردین ۱۳۰۱).
جنبشی که در اصفهان بهوجود آمد، به باقی شهرها نیز سرایت نمود. در سالهای ابتدایی قرن حاضر شمسی عدهای از تجار و دلسوزان اقتصادی در سراسر کشور به دور یک دیگر جمع شده و اقدامات مشترکی را در هر شهری به پیش بردند. صنف تجار به دلیل علایق و مطالبات مشخص و نیز نیازی که به داشتن تشکل در خود احساس میکردند، همواره آمادگی این را داشتند که دست بهدست هم داده و خواستهای را به پیش برند. در این دوره که به واسطه برقراری آرامش، هجوم کالاهای خارجی به کشور شدت یافته بود، این صنف برای جلوگیری از این جریان با یکدیگر متحد شده و مجامع اقتصادی زیادی در سراسر کشور تشکیل گردید. این تشکلها تحت عناوین «نهضت اقتصادی» یا «مجمع اقتصادی» نام گرفته بودند. اسناد زیادی از این تشکلها و تصمیمات و خواستههایشان باقی مانده است. (رک: مختاری اصفهانی، ۱۳۸۰) در تهران در خرداد ۱۳۰۴ میخوانیم «اخیرا عدهای از تجار که متجاوز از پنجاه نفر میباشند در تهران مجمعی موسوم به مجمع اقتصاد تاسیس نموده از این عده تجار قریب بیست نفر آنها از اتحادیه تجار میباشند که داخل این مجمع گردیدهاند و ازقرار معلوم سایر تجار و اصناف را نیز به عضویت مجمع میپذیرند. مقصود عمده این موسسه ترویج و تشویق امتعه وطنی و ترقی و توسعه آن در ایران میباشد» (ایران، ش ۱۸۳۱، ۷ خرداد ۱۳۰۴). متن اعلامیه «وطن در خطر است» همراه با اعلامیه پشتیبانی روحانیت آگاه و پیشرو اصفهان، حاجآقا نورالله نجفیاصفهانی، در آن دوره بسیار موثر بود. عصاره بیانیه اصناف اصفهان به این قرار است که قرار است ما حتیالامکان امتعه وطنی استفاده کرده و از دیگران نیز میخواهیم چنین کنند. گفتنی است توجه به دقایق این قطعنامه و نکاتی که در آن اشاره شده است، فضای فکری آن روزگار را بهخوبی نشان میدهد. توجه به تاریخ ملتهای گوناگون از جمله ملت فرانسه و ملت ژاپن در هر دو بیانیه دیده میشود.
قطعنامه اتحادیه اصناف اصفهان
«وطن در خطر است» به تاریخ ۱۱ آذرماه ۱۳۰۵
حس وطنپرستی که از نتایج حُب ذات است در وجود هر فردی موجود و همین حس است که وقتی در یک جامعه به سرحد کمال رسید آنها را به شاهراه سعادت و ترقی رهبری مینماید. هر گونه خطر و ضرر و مصیبت و زحمت که به یک ملتی متوجه شود، تنها عاملی که میتواند او را از مخاطرات فائق و مستولی گرداند و در مقابل مصائب قوی و مستقیم سازد، همان حس وطنپرستی است و بس. ملتی که واجد احساسات وطنپرستانه باشد با همه گونه وقایع و حوادث و پیشامدهای خطیر مقاومت کرده و هیچ واقعه و حادثهای، هر قدر هم خطرناک باشد، نمیتواند او را به زانو در آورد. ما از میان تمام وقایع تاریخی برای اثبات مدعای خود تنها به یک واقعه قناعت کرده و به نتیجه میپردازیم. در انقلاب فرانسه یک روز کار بر ملت به قدری سخت شد که مافوق آن متصور نبود. هرج و مرج به قسمی دامنه خود را وسعت داده بود که سارقان و قطاعالطریق از اطراف به شهر پاریس وارد شده، قحط و غلا به قدری شدت یافت که اهالی گوشت حیوانات میخوردند. چند دولت مقتدر برای محو آثار انقلاب عساکر خود را به خاک فرانسه تمرکز داده، در میانه همه این مخاطرات مهیب و طاقتفرسا، تنها چیزی که توانست ملت را نجات بخشد همان حس وطن پرستی بود که در اثر این دو کلمه کوچک «وطن در خطر است» که سرلوحه یکی از جراید ملی نوشته شده بود، طوری احساسات در دماغ و خون در عروق آنها به جوش آمد که خود را برای فداکاری در راه وطن حاضر کردند و به پشتیبانی همین احساسات از مراحل هولناک نجات یافتند.
پس از این مقدمات یک نظر عمیق به جامعه ایران و مخاطراتی که از هر طرف ما را احاطه کرده انداخته و در وضعیت خودمان قدری دقیق شویم. البته مرگ را روبهرو و مواجه خود خواهیم دید. چه مرگی؟ مرگ اقتصادی که سختترین و ننگینترین اقسام مرگ است. خواهید پرسید مرگ اقتصادی یعنی چه؟ و چرا این مرگ ننگین است؟ مرگ اقتصادی از گرسنگی مردن است و چه ننگی از این بالاتر که یک ملت ۶ هزار ساله که قبل از تمام ملل، متمدن و صاحب اعتبار بوده، در اثر تنبلی و لاقیدی در چنگال فقر جان بسپارد. ملت ایران در اثر غفلت متمادی و پیروی نکردن اصول تجدد، از علم و صنعت و ثروت و همه چیز عقب مانده و بالنتیجه برای تهیه همه نوع حوایج زندگی خود از غذا و لباس و مرکوب، محتاج به اجنبی است. در مقابل همه چیز بایستی پول بدهد. به عبارت دیگر همه چیز از بازار دنیا میخرد و هیچچیز به آنها نمیفروشد و دقت کنید اگر یک کاسب همه چیز را با پول بخرد و در مقابل هیچ نفروشد، آیا سرانجامش جز مرگ چیز دیگری خواهد بود؟ سوء احوال و بدبختی ملت ایران از مشاهده تعرفه گمرکی و فزونی اقلام واردات به خوبی واضح میشود و هیچ حسابی برای فلاکت آینده ما از این حساب روشنتر نیست. ما وقتی به حساب واردات و صادرات مملکتی مراجعه نماییم و به هم رفته، به ضمیمه وجوهی که به ثبت گمرک نمیآید از قبیل خرج مسافرین به خارجه و حقوق مستشاران و ... تقریبا سالی یک صد و چهل کرور کسر واردات داریم. بله یک صد و چهل کرور تومان. یعنی این مبلغ صادرات از واردات زیادتر است.
اگر ملت ایران زودتر از خواب بیدار نشده و این وضعیت چند سال طول بکشد جز ورشکستگی و افلاس و بالاخره مرگ ننگین ما، نصیب دیگری نمیتوانیم داشته باشیم. در میانه ملل دنیا هیچ ملتی به اندازه ما به حیات خود بیعلاقه و لاقید نیست. ملل دیگر برای رواج امتعه خود و حفظ و حمایت آنها چه وسایلی اتخاذ میکنند و ما بیخردان ابواب خانه خود را برای ورود امتعه بیمصرف دیگران گشوده و از عاقبت وخیم آن اندیشه نداریم. مگر نشنیدهایم که اجانب از چند فقره مالالتجاره ایران که به خارجه میرود مثل قالی و تریاک و تنباکو چه گمرکها و تحمیلات گزاف دریافت میکنند؟ اینها برای چیست؟ برای آن است که امتعه ما گران وارد شود و از مشتریان بکاهد و در نتیجه امتعه خودشان به فروش برسد. این است رویه آنها و این است رویه ما که مبالغ گزاف پول وطن خود را برای تهیه اسباب لوکس و اشیاء تجملی به جیب اجانب میریزیم و کسبه و صنعتگران وطن خود را تسلیم چنگال فقر و نیستی میسازیم. در صورتی که امروز تا درجهای امتعه ایران و مخصوصا منسوجات آن ترقی کرده و میتواند به خوبی رفع احتیاج جامعه را بنماید.
نظر به همین ملاحظات و نکات برای رفع مخاطره هولناکی که از عدم توازن صادرات و واردات به وطن و ملت ما متوجه شده و برای فقر و مسکنتی که سخت گریبان گیر جامعه شده و برای کسادی و بیرونقی بازار ایران و بالاخره برای نجات وطن مقدس از فقر اقتصادی ما اعضای اتحادیه اصناف اصفهان، در جلسه مورخه ۱۱ آذرماه ۱۳۰۵ به نام ترقی و تعالی ایران و حفظ شعایر اسلام، تصمیم قطعی نمودیم که من بعد حتیالمقدور از امتعه اجانب احتراز کرده و به آنچه در وطن مقدس خودمان تهیه میشود، قناعت نماییم و برای اجرای این تصمیم دین و شرافت و مقدسات ملی خود را گرو میگذاریم که مادام الحیات تخلف ننماییم و از سایر هموطنان و علاقهمندان به وطن مخصوصا اتحادیه محترم علمای اعلام و تجار ذوالاعزه و فلاحین و ...، متضرعانه تقاضا داریم که در این تصمیم وطنپرستانه، که آخرین علاج بدبختی و فلاکت جامعه است، با ما مساعدت فرموده و این نظریه را نصب العین قرار دهند که تا در سایه اتحاد و معاضدت برادرانه خود را از خطر فنا و اضمحلال حتمی که متوجه ما است نجات دهیم. در خاتمه این تصمیم خود را به برادران وطنی خود که در سایر بلاد هستند اعلام نموده و یقین داریم نالههای جان سوز ما در وطن به مسامع آنها رسیده و به گوش دل صدای موثر و تکان دهنده «وطن در خطر است» را استماع کرده و معتقدیم همین صدا آنها را از خواب گران بر انگیخته و یک دل و یک صدا با ما هم آواز خواهند شد. (اتحادیه اصناف اصفهان)
فهرست منابع:
اسناد سازمان اسناد ملی
روزنامه اختر مسعود
روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان
روزنامه ایران
روزنامه جهاد اکبر
روزنامه حبلالمتین کلکته
روزنامه صبح امید
مختاری اصفهان، رضا (۱۳۸۰) اسنادی از انجمنهای بلدی، تجار و اصناف (۱۳۲۰ ـ ۱۳۰۰) ۲ جلد، تهران سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
نیل قاز، مریم (۱۳۸۸) «معرفی اسنادی درخصوص تحولات صنعتی ایران در عصر مشروطه» پیام بهارستان، سال اول، شماره ۳، ص ۷۹۰- ۷۶۷
*غزل: پشمریسی- ندف: پنبهزنی- صبغ: رنگرزی- نسج: پارچهبافی.
ارسال نظر