فوران طلای سیاه از خاک مسجدسلیمان

محمد علاف‌پور

۱۰۸ سال از زمانی که برای نخستین بار نفت ایران در عمق ۳۳۸ متری سطح زمین از چاه شماره یک مسجد سلیمان در منطقه نفتون فوران کرد، می‌گذرد. به دنبال واگذاری امتیاز استخراج و بهره‌برداری از نفت به «ویلیام ناکس دارسی» ‌انگلیسی و پس از پنج سال جست‌وجو، کشورمان و البته خاورمیانه در پنجم خرداد ۱۲۸۷ خورشیدی مصادف با ۲۶ مه‌۱۹۰۱ میلادی گرمی طلای سیاه را لمس کرد. ماده سیاه رنگی که لقب طلای سیاه را به خود گرفت با گذشت سالیان سال و عبور از مراحل گذار تاریخی و تحولاتی که بر ایران زمین و منطقه خاورمیانه گذشت هرگز ذره‌ای از ارزش خود را از دست نداد و تاثیرش بر تحولات جوامع درگیر کاسته نشد و بلکه به نوبه خود قطار توسعه و پیشرفت ایران را که سالیانی چند در خواب عمیقی فرورفته بود به‌سرعت به حرکت درآورد و بار دیگر بر همگان اثبات شد که ایران و به‌خصوص جنوب مهد تولد و بارور شدن اولین‌ها در جهان و خاورمیانه است.

 

اکتشاف نفت در مسجدسلیمان این شهر را به اولین شهر نفتی ایران و پایتخت نفت در سرزمین کهن و باستانی ایران زمین و خاورمیانه بدل کرد تا این مهم، فصلی جدید و درخشان در جنوب و در راستای پیشرفت ایران باشد. نگاهی به تاریخچه اکتشاف نفت در ایران این اصل را به ذهن هر خواننده‌ای متبادر می‌سازد که ایران و به خصوص جنوب آن همواره مهد تحول و پیشرفت بوده و لقب «اولین»‌ها بحق برازنده آن است. ۲۵ سال پس از فوران نفت در قاره آمریکا، شرکتی تجاری در استان بوشهر امتیازنامه‌ای را از ناصرالدین شاه دریافت کرد که به نخستین امتیازنامه اکتشاف نفت «ایران» معروف شد؛ آلبرت هوتز هلندی با میانجی‌گری هموطن خود «هوتوم شیندل» که در آن موقع به‌عنوان مهندس معادن در وزارت معادن ایران کار می‌کرد و از وجود منابع سوخت زیرزمینی از قبیل قیر و زغال‌سنگ و نفت در این منطقه باخبر شد، به اکتشاف نفت در کشور پرداخت.

بعد از اخذ امتیاز کارکنان هوتز در نواحی «دالکی» مشغول کاوش و جست وجو شدند؛ با آغاز فعالیت اکتشاف، کارگزار بوشهر در تاریخ ۲۳ ربیع‌الثانی ۱۳۰۲ هجری قمری طی گزارشی به تهران نوشت: «از قراری که مذکور می‌شود معادن نفت واقعه قریب به قریه دالکی من مضافات بوشهر که بندگان جناب جلالت مآب اجل اکرم مخبرالدوله دام اقبال‌الله تعالی به کمپانی تجاری هلندی واگذار و مقرر فرموده‌اند بروند مشغول نفتگیری و روغن‌سازی بشوند. اکنون در بوشهر تجار مزبور مشغول فراهم آوردن اسباب کار عمله هستند که امروز و فردا عزیمت به صوب (طرف) مقصود نمایند.» گروه هلندی بلافاصله اهالی مجاور مناطق نفتی دالکی را به کار گرفتند، گرچه مقداری نفت روی زمین تراوش کرده بود، اما چاه‌هایی که حفر شده بود به نفت نرسیدند. عده‌ای به انتخاب مکان چاه‌ها خرده گرفتند اما با این حال پس از آنکه چاه‌هایی به عمق ۲۷۰ متر در دالکی و کمی کمتر از آن در «سالاخ» کنده شد، شرکت دست از فعالیت خود برداشت، زیرا در هیچ جا به نفت نرسید و سرانجام کار به انحلال شرکت در سال ۱۹۰۱ کشیده شد.

در همین زمان «مورگان» فرانسوی باستان‌شناس و زمین‌شناس که در جنوب غربی و غرب ایران برای دستیابی به آثار باستانی به کار حفاری مشغول بود با مشاهده وجود نفت در حوالی «مسجدسلیمان» و در محل «چاه سرخ» نزدیک زهاب عنوان کرد می‌توان از آن ناحیه نفت استخراج کرد. مشاهدات دمورگان راجع به نفت به‌صورت مقاله‌ای مفصل در مجله معادن، در پاریس منتشر شد. در پی درج این مقاله، «آنتوان کتابچی خان» رئیس و قانون‌نویس سابق گمرک ایران که برای انجام ماموریت به بروکسل اعزام شده و در مسافرت‌های خود به نقاط غرب ایران، آثار سطحی نفت را مشاهده کرده بود، از وجود منابع مهم نفت در ایران اطمینان پیدا کرد چمدان‌های خود را به مقصد پاریس بست تا با «سردروموند ولف» وزیر مختار سابق انگلیس در ایران راجع به معادن نفت ایران و امکان بهره‌برداری از آنها مذاکره کند. ولف هم که پیش‌تر اطلاعاتی از این مساله داشت فارغ از هرگونه نگاه اقتصادی برای مقابله با نفوذ روس‌ها در جنوب ایران، گرفتن امتیازی در این باره را مفید دانست.

کتابچی که بوى نفت به مشامش خورده بود در مرحله بعد با یک سرمایه‌دار خطرپذیر انگلیسى به نام «ویلیام ناکس دارسى» مذاکره کرد. دارسى از سرمایه‌داران مشهور و دیپلماتی بازنشسته بود که در تجهیز عوامل تولید و کسب سود، کارنامه درخشانى داشت. دارسی از سرمایه‌داران انگلیسی بود که در زمینه استخراج طلا در استرالیا فعالیت می‌کرد و به واسطه اقبال خوب و روحیه ریسک‌پذیری، به ثروت سرشاری دست پیدا کرده و به انگلیس بازگشته بود. وی پس از گفت‌وگو با «کتابچی خان» و «دراموندولف» وزیر مختار انگلیس در ایران مصمم شد اقبال خود را درباره سرمایه‌گذاری برای کشف نفت در جنوب ایران بیازماید. در همین حین، دارسی برای حصول اطمینان از وجود نفت در جنوب، دو مهندس زمین‌شناسی را روانه کشورمان کرد که گزارش این زمین‌شناسان وجود منابع نفتی در مناطق غرب و جنوب ایران را مورد تایید قرار داد. دارسی پس از کسب اطمینان، دو نفر از نمایندگان خود را به نام‌های «آلفرد ماریوت» و «ادوارد کرت» به ایران اعزام کرد، در این هنگام «سر آرتور‌هاردینگ» سفیر انگلیس در تهران نیز تلاش کرد در تحصیل امتیاز به دارسی کمک کند. وی با «علی‌اصغرخان امین‌السلطان» و «اتابک اعظم» صدر اعظم ایران به رایزنی پرداخت و از وی خواست با نظر موافق به پیشنهاد دارسی نگاه کنند. ‌هاردینگ همچنین برای اینکه اعطای امتیاز با مخالفت روس‌ها مواجه نشود پیشنهاد کرد پنج ایالت شمالی ایران در قلمرو امتیاز قرار نگیرند.

در نهایت «ماریوت»، نماینده دارسی، با کمک‌هاردینگ و با رایزنی و پرداخت رشوه به «امین‌السلطان» و دیگر درباریان موفق شد تا امتیاز مورد نظر را که به امتیاز دارسی معروف شد(۲۸ ماه مه ۱۹۰۱ و ۹صفر ۱۳۱۹) به توشیح «مظفرالدین شاه قاجار» برساند. امین‌السلطان، در این هنگام برای آنکه مخالفت روسیه، در پیشرفت مذاکرات مربوط به امتیاز مانع ایجاد نکند، از غیبت موقت منشی سفارت روسیه در تهران استفاده کرد و چون وزیرمختار روسیه، یعنی «آرگیروپلو» زبان فارسی نمی‌دانست، متن امتیاز را که با فارسی شکسته نوشته شده بود، برای سفارت روسیه فرستاد؛ از آنجا که سفارت از حقیقت ماجرا مطلع نشد واکنش نشان نداد، امین‌السلطان از فرصت استفاده کرد و امتیازنامه را به امضای شاه رساند.

اجرای امتیاز

چند ماه پس از امضای امتیازنامه، دارسی چند حفار لهستانی را با ریاست شخصی به نام «رینولدز» به ایران اعزام کرد. آنها در منطقه «چاه سرخ» در شمال «قصر شیرین» سرگرم کار شدند و در تابستان ۱۹۰۳ نخستین چاه در عمق ۵۰۷ متری به نفت رسید هرچند که نفت مختصری به دست آمد. چند ماه بعد چاه دوم نیز در عمق مشابهی، به نفت رسید اما باز هم محصول به دست آمده قابل‌توجه نبود. در این زمان مشخص شد به واسطه کم بودن میزان نفت منطقه و دور بودن آن از سواحل خلیج‌فارس (در حدود یک هزار کیلومتری)، ادامه کار در آنجا مقرون به صرفه نیست. دارسی به زودی متوجه شد سرمایه‌ها و وسایل او و FEC ممکن است نتواند کفاف تامین هزینه‌های سنگین حفاری در چنین سرزمین دورافتاده‌ای را بدهد. از این رو با «آلفونس روچیلد» فرانسوی برای سرمایه‌گذاری تماس گرفت. دولت بریتانیا وقتی از این تماس باخبر شد، به تکاپو افتاد تا امتیازنامه از دست انگلیس‌ها خارج نشود. «ارنست پرتیمن» وزیر دریاداری انگلستان، نامه‌ای به دارسی نوشت و از او خواست از فروش امتیازنامه منصرف شود. همچنین بر آن شد تا در محافل مالی شخصیت معتبری بیابد که قادر به جلب سرمایه‌گذاران ثروتمند باشد؛ «لرد استراچکونا» بنیان‌گذار راه‌آهن پاسیفیک در کانادا و بانک مونترال که در سال ۱۸۹۶ پست کمیسر عالی کانادا در لندن را به‌دست آورده بود، شخصیت مورد نظر پرتیمن بود. از این رو وزارت دریاداری انگلیس با کمک لرد استراچکونا شرکت نفت برمه را متقاعد کرد که به سرمایه‌گذاری دارسی کمک کند. در اوایل سال ۱۹۰۵ یک سندیکای امتیازات با سرمایه صد هزار لیره تشکیل شد که ۹۵ هزار لیره آن متعلق به شرکت نفت برمه و ۵ هزار لیره متعلق به لرد استراچکونا بود. به این ترتیب وزارت دریاداری موفق شد امتیاز دارسی را همچنان در دست انگلیس‌ها نگاه دارد.

سندیکا در سال ۱۹۰۶ با مشکل جدیدی مواجه شد؛ احساسات ضداستعماری که با لغو امتیاز تنباکو به‌طور موقت خاموش شده بود، حال به‌صورت مخالفت با رژیم استبدادی مظفرالدین شاه بار دیگر به خروش آمد و این بار سرسختانه تقاضای تدوین و اجرای قانون اساسی را داشت. سرانجام مظفرالدین شاه در بستر مرگ فرمان مشروطیت را امضا کرد و چند روز بعد درگذشت.در این میان روسیه و بریتانیا که نگران منافع خود در ایران بودند، رقابت دیرین را کنار گذاشتند و در ۳۱ اوت ۱۹۰۷ در سن‌پترزبورگ قراردادی امضا کردند و براساس آن نیمه شمالی ایران به منطقه نفوذ روسیه و نیمه‌جنوبی آن به منطقه نفوذ بریتانیا تقسیم شد و درست در همین روز امین‌السلطان، صدراعظم مقتدر ایران در تهران به قتل رسید.

به دور از هیاهوهای سیاسی آن روزها در تهران، کارکنان دارسی عملیات حفاری را در مسجدسلیمان آغاز کردند اما مردم ایران که دل‌‌مشغول مبارزه برای تاسیس یک دولت مشروطه بودند، کاری به بریتانیا و امتیاز نفت نداشتند و آن زمان هنوز نفت مساله‌‌شان نبود. برای محافظت کارکنان دارسی، دولت انگلیس یک گروه ۲۰نفری از سربازان هندی را به فرماندهی ستوان آرنولد ویلسون به منطقه اعزام کرد. در این میان تامین منابع مالی برای ادامه عملیات به‌صورت یک مشکل جدی درآمده بود. در اوایل سال ۱۹۰۸ کمپانی نفت برمه، یک بازرس را برای تحقیق درباره به صرفه بودن یا نبودن عملیات حفاری به ایران اعزام کرد. نظر بازرس این بود که ادامه عملیات بی‌فایده است، بی‌درنگ طی تلگرامی از لندن، به رینولدز دستور توقف کار و بازگشت به لندن داده شد. رینولدز با وجود دستور لندن، کار را ادامه داد و پس از مدت کوتاهی، یعنی در روز ۲۶ ماه مه سال ۱۹۰۸ برابر با ۵ خرداد ۱۲۸۷ شمسی در ساعت چهار صبح، مته حفاری در عمق ۱۱۸۰ پا به نفت رسید که به ارتفاع ۵۰ متر به بالا فوران کرد و سرانجام انگلیس با یک سرمایه‌گذاری ۴۰۰ هزار لیره‌ای، پس از هشت سال موفق به اکتشاف نفت در ایران شد. دارسی که هیچ‌گاه به ایران سفر نکرده بود به مناسبت دریافت این خبر طی یک مراسم باشکوه یک نیم تاج طلا به همسر خود هدیه داد.

اینک باید طرح مناسبی برای ایجاد یک کمپانی کارآمد با تامین مالی کافی تدوین می‌شد تا بتواند عملیات را به‌طور کامل پوشش دهد. پس از ماه‌ها مذاکره میان لرد استراچکونا، دارسی، کمپانی نفت برمه، بانکداران، تکنیسین‌ها و وکلای دعاوی، سرانجام چارچوب طرح تشکیل کمپانی نفت انگلیس و ایران (APOC) تدوین شد. اما پیش از تشکیل چنین شرکتی، حقوق دارسی که دارنده امتیاز بود و بخش بزرگی از سرمایه شخصی خود را در این راه گذاشته بود باید جبران می‌شد. از این‌رو در اواخر مارس ۱۹۰۹ قراردادی میان دارسی و گروه برمه به امضا رسید که به موجب آن وی موافقت کرد در برابر مبلغ ۲۰۳.۰۶۷ لیره و ۱۶ شلینگ و ۶ پنس وجه نقد و ۱۷۰ هزار سهم از سهام عادی کاملا تادیه شده آن گروه، امتیازنامه‌های خود را به همراه تمام حقوق و سهام خویش در قراردادهای مختلف مربوط به آن بفروشد. هرچند آنها نمی‌توانستند بدون موافقت دولت ایران امتیازنامه را به طرفی دیگر انتقال دهند اما یافتن راه حلی برای این مشکل چندان دشوار نبود، چون کتابچی، کمیسر عالی نفت از سوی دولت ایران، شریک خود دارسی بود. برای جلب موافقت کتابچی در انتقال امتیازنامه، دارسی از مجموع ۱۷۰ هزار سهم خود در گروه برمه ۱۱ هزار و ۹۰۰ سهم را به وی منتقل کرد و کار به انجام رسید و به این ترتیب در ۱۴ آوریل سال ۱۹۰۹ کمپانی نفت انگلیس و ایران با سرمایه ۲ میلیون لیره استرلینگ تشکیل شد (نفت برمه ۵۷۰ هزار سهم، سندیکای امتیازات ۴۰۰ هزار سهم، استراچکونا ۳۰ هزار سهم). در هیات‌مدیره هفت ‌نفره کمپانی علاوه بر لرد استراچکونا که به سمت ریاست تعیین شده بود، دارسی و سر جان کارگیل نیز عضویت داشتند. کارگیل نقش فعالی در مذاکرات با وزارت دریاداری برای تشکیل APOC برعهده داشت. از کشف نفت تا تشکیل APOC ایران درگیر مبارزات استقرار مشروطیت بود و ناآرامی‌های پایتخت به نواحی جنوبی ایران کشیده نشده بود. کمپانی نفت برنامه کشیدن لوله‌ای به آبادان در دهانه شمالی خلیج‌فارس را پیش می‌برد و قرار بود تصفیه‌خانه‌ای در آنجا به راه اندازد.

جنوب در جنگ‌های جهانی

چرچیل (وزیر وقت دریاداری بریتانیا) در ۱۷ ژوئیه سال ۱۹۱۳ در مجلس عوام به ایراد نطقی پرداخت که در آن به اهمیت تامین سوخت کشتی‌های نیروی دریایی این کشور اشاره شد. وی در این نطق اعلام کرد: «نیاز مملکت به نفت به قدری است که این سوخت باید با قیمتی ثابت برای کشتی‌ها تهیه شود. نیروی دریایی باید به غیر از گام‌های مهم و موثری که برای تهیه این سوخت برمی‌دارد، برای تهیه آن، تبدیل به یک خریدار مُصّر شود و به زور هم که شده اقدام به تهیه نفت کند. وی در این نطق تاریخی خود می‌افزاید: «تهیه نفت نیروی دریایی باید تا آنجا که امکان دارد از منابع تحت سلطه انگلیس یا تحت نفوذ آن انجام شود.» به دنبال همین اظهارنظر بود که نیروی دریایی انگلستان درست یک ماه بعد از نطق چرچیل تصمیم گرفت هیاتی را برای بررسی اراضی نفت‌خیز شرکت نفت ایران و انگلیس و تاسیسات آن به جنوب بفرستد. این هیات مرکب از دریادار«ای.جی.و.اسلید»، «پروفسور جان کرمن»، «دکتر پاسکو» از دایره زمین‌شناسی هند و «مسترجی.سی.کلارک» از نیروی دریایی بود. اعضای این هیات در اواخر اکتبر ۱۹۱۳ میلادی به ایران رسیدند و از آبادان، خرمشهر، مسجدسلیمان، اهواز (جایی که حفاری در حال پیشرفت بود)، نفت سفید (نفت شهر فعلی)، جزیره قشم و سایر نواحی خلیج‌فارس دیدن کردند و در ۲۵ژانویه ۱۹۱۴ میلادی به انگلستان برگشتند.