پیدایش شهر و شهرنشینی در قرون وسطی
از قرون سوم و چهارم میلادی فروپاشی شهر و نظام اجتماعی شهری در امپراتوری روم بـه واسطه اضمحلال ساختار سیاسی، هرجومرج و بـیثبـاتی آغـاز شـد و بـا زوال اقتصـاد و تجارت آهنگی تند یافت؛ چنانکه در اواخر دوره امپراتوری روم زنـدگی شـهری در حـال افول بود و زندگی روستایی اهمیت بیشتری یافت. پـس از آن با فروپاشی امپراتوری روم و غلبه اقوام ژرمن، اکثر شهرهای قدیمی به یکباره از صحنه تاریخ اروپا محو شدند و سبک معیشت کشاورزی یا اقتصاد طبیعی رواج یافـت. بـه منزلـه نتیجه بلافصل این رویدادها شاهدیم که با وجود آنکه یک میلیون مهاجم بربر به اروپا وارد شدند، اما جمعیت کلی اروپا، که در سال ۲۰۰ میلادی حدود ۳۶ میلیون نفر بـود، در سـال ۶۰۰ میلادی به ۲۶ میلیون نفر رسید.
از قرون سوم و چهارم میلادی فروپاشی شهر و نظام اجتماعی شهری در امپراتوری روم بـه واسطه اضمحلال ساختار سیاسی، هرجومرج و بـیثبـاتی آغـاز شـد و بـا زوال اقتصـاد و تجارت آهنگی تند یافت؛ چنانکه در اواخر دوره امپراتوری روم زنـدگی شـهری در حـال افول بود و زندگی روستایی اهمیت بیشتری یافت. پـس از آن با فروپاشی امپراتوری روم و غلبه اقوام ژرمن، اکثر شهرهای قدیمی به یکباره از صحنه تاریخ اروپا محو شدند و سبک معیشت کشاورزی یا اقتصاد طبیعی رواج یافـت. بـه منزلـه نتیجه بلافصل این رویدادها شاهدیم که با وجود آنکه یک میلیون مهاجم بربر به اروپا وارد شدند، اما جمعیت کلی اروپا، که در سال 200 میلادی حدود 36 میلیون نفر بـود، در سـال 600 میلادی به 26 میلیون نفر رسید. همچنین طبق ارزیابیای بدبینانهتر از 44 میلیون به 22 میلیون نفر کاهش یافت.
از قرن یـازدهم بـه بعـد و بـهخصـوص از قـرن دوازدهـم شـهرها دوبـاره در حیـات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اروپا رشد یافتند و بهتدریج جایگاه برجستهای در این نظام بهدست آوردند. آنچه باعث شگفتی است برآمدن دوبـاره شـهرها از درون نظـام فئودالیسـم است، زیرا به اعتقاد اکثر محققان تضادی اساسی با یکدیگر داشتند. نخست باید به تعریفی از شهر دست یافت که مطابق با این مکان در قرون وسطی باشد. در واقع شهر باید معیارهای شهر بودن را دارا باشد. فرناند برودل، مورخ بزرگ مکتب آنال، در تعریف شهر میگوید: شهر تنها در مقایسه با شیوه زندگی فرودستتر از شیوه زندگی خودش یعنی روستا اسـت که خلعت شهر بر تن میکند، هیچ شهری بدون روستاهای وابسته به آن، بدون لفافهای از زندگی روستایی چسبیده به آن، شهر نخواهد بود. شهر پس از تاسیس همواره به سوی آن گرایش دارد که کنتـرل سیاسـی، مذهبی، اقتصادی و فعالیتهای پیشهوری را از روستا بگیرد و به خود اختصاص دهد. معیار دیگر جمعیت است که در بعد تاریخی مخاطرهآمیز اسـت چـون تا قبـل از عصـر مـدرن شهرهای اروپایی جمعیتی پایینتر از روستاهای امروزی داشتند. تا 1300 مـیلادی در اروپـا حدود 60 هزار شهر وجود داشت که کمتر از 100 شهر جمعیتی بالای 10 هزار نفر داشتند.
معیار دیگر تراکم جمعیت است که طبـق آن شـهر بایـد تـراکم جمعیـت بـالایی در مقایسه با روستا داشته باشد. از لحاظ شـیوه تولیـد اقتصـادی نیـز بایـد دارای کارکردهـای تجاری و صنعتی باشد که در قرون مورد نظر صنعت به معنی امروزی کـاربردی نداشـت. طبق تعریف فوق از شهر، باید بررسی کرد چگونه شهر با این خصوصیات متفاوت و متمایز با نظام فئودالیسم از درون آن سربرآورد و توانست به عرضانـدام بپـردازد؛ در حـالی کـه پیش از آن نظام شهری از هم پاشیده بود، اما هماکنون «شهر قرون وسطایی همانند جزایری غیرفئودالی از دریای فئودالیسم سر برآورد.» سالیان متمادی بررسی و تحقیق مورخان در زمینههای پیدایش شـهر در قـرون وسـطی تابع نظریات پیرن بود، که طبق الگوی نظری نظام سرمایهداری، دلیل رشد و ظهور شهرها را تابع شروع و از سرگیری تجارت اروپا با مدیترانه میدانست. طبـق ایـن عقیـده، شـهر و شهرنشینی پس از آن رو به زوال گذارد که اعراب مسلمان توانستند این منطقه را تصرف و اروپا را از تجارت با این منطقه محروم کنند. حال پـس از چنـدین قـرن دوبـاره اروپاییـان توانستند بر این ناحیه دست یابند و تجارت را احیا کنند و ایـن باعـث ظهـور کـانونهای تجاری و متعاقب آن تجمع افراد گرد آن و تلاش برای ساختوساز و نهایتا ظهور شـهر شد. در همین زمینه مورخی نظیر سیپولا از ظهور شهر نه به منزله روندی تکاملی در ادامه نظام فئودالیسم، بلکه به منزله انقلابی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی یاد میکند. این دسته از مورخان از این دوره با عنوان «انقلاب تجاری» یاد میکنند، اما از طرفی مورخان مارکسیست اصل را در تحـولات درونی نظام فئودالیسم، مخصوصا تغییر در شیوه تولید و روابط مبتنـی بـر آن میداننـد. در این میان محققانی مانند ژاک لگوف راهی میانه را میروند. به اعتقـاد وی ظهور شهر به منظور تکامل نظام فئودالیسم و در پی حمایت فئودالها پدیـد آمـد، امـا رشد آن پس از دو قرن باعث تضاد بین شهر و نظام فئودالیسم شـد. آنچه از تاریخ اروپای قرون وسطی برمیآید، ظاهرا نظـر میانـهروهـا بـه منطـق تحـولات نزدیکتر است. ارنست بریش تقابل، تضاد و تحول ایـن نگـاههای تاریخی را بـه خـوبی منعکس کرده است و از بسیاری از آثار محققان سه گروه مثالهایی آورده است.
محققان متعددی درباره شهر و شهرنشینی در قرون وسطی دست به بررسیهای مفصلی زدهاند که عمدتا بر تاثیر ظهور شهرها در تمدن مدرن غرب متمرکز شدهاند. از مهمترین این محققان که آثارشان به فارسی ترجمه شده لوئیز مامفورد است کـه بـا دو کتاب مـدنیت و جامعه مدنی در بستر تاریخ (1381) و فرهنگ شهرها (1385) در چند فصل حیات شهری در این دوره را برجسته کرده است. لئوناردو بنهولو نیز در کتابش با عنوان شهرهای قرون وسطی (1385) بیشتر بر مساله معماری در شهرهای قرون وسطی تاکید کرده است. در این میـان، هیچکدام از این آثار تحولات قدرت را بین شهر و روستا، درون فضای شهر، درون اصناف و بین اصناف و همچنین مساله تاثیر ایـن روابـط در فضـابندی داخلـی شـهر را بررسـی نکردهاند. در بررسی پیشرو سعی داریم این مقوله را تحقیق کنیم تا فهم کـاملی از منطـق این رویدادها بهدست آوریم. شهر به دلیل ماهیت تجاری، صنعتی و خدماتی تولیدکننده مواد خام و مواد غذایی نیسـت، پس باید بتواند مواد غذایی مورد نیاز خود را از روستاها تهیه کند و روستا نیز مواد غـذایی مازاد بر نیاز داشته باشد که به شهر تحویل دهد. در صورتی که نظام فئودالیسم طبق «اقتصاد طبیعی» در تولید مواد غذایی معیشتی رفتار میکرد، بنـابراین بایـد در خـود نظـام فئـودالی حرکتی در جهت افزایش تولید اضافی از قبل روی داده باشد. همچنین نظام فئـودالی بایـد افزایش جمعیتی در مقایسه با میزان نیروی کار برای کار روی زمین داشته باشـد تا اجـازه دهد عدهای از جمعیت درون شهر اسکان یابنـد. از ایـنرو، شـروع ایـن رونـد را بایـد از تحولات درونی نظام فئودالیسم پیگیری کنیم، نه امر تجارت. پژوهشگرانی که بـر نظریـه تجارت تاکید میکنند به منظور تعمیم محرکها و انگیزههای زمان حال بـه ادوار گذشـته و نیز متمایز نبودن دقیق بازارهای محلی، منطقهای و بینالمللی این نظریه را ساختهاند.
نوع تجارت در قرون وسطی تا قرون یازدهم و دوازدهم بـه خریـد و فـروش اجنـاس تجملی محدود بود که از مسافتهای دوردست وارد میشد و این نوع تجارت، با توجه به محدودیت خود و به دلیل مشتریان اندک که اکثرا فئودالها و درباریان شاهان بودنـد، قـادر به تحریک جامعه برای ایجاد شهر نبود. این بازرگانان عموما در بازارهـایی کـالای خـود را عرضه میکردند که سالی یکی دو بار برگزار میشد و به آن بازار مکاره میگفتنـد. تعـداد تجاری که در مسافتهای طولانی به حملونقل کالا مشغول بودند بسیار کم بود؛ بنـابراین تعداد زیادی از بازارهای مکاره در شهرهای گوناگون تعطیـل شـدند. تصویر این تجار سرگردان به منزله بانیان شهرهای قرون وسطایی «به مثابه بستن اسـب بـه پشت درشکه میماند.»آب و هوای اروپا از سال 750 تا 1250 میلادی به نسبت گذشته چند درجه گـرمتـر و خشکتر شد؛ بنابراین، وضعیت مناسبی برای کشاورزی بهوجود آمد که هم در بعد وسعت یافتن زمینهای زیرکشت و هم تولید نهایی محصول اثر گذاشت تا آنجـا کـه بـراسـاس اطلاعات و گزارشهای تاریخی تولید محصـولات کشـاورزی در فاصـله 1000 تا 1250 میلادی دو برابر شد. از طرفی عقـبنشـینی جنگـلهـای انبـوهی را شاهدیم که دیرزمانی سطح وسیعی از اروپای غربی را پوشانده بود. توسعه زمین کشاورزی از طریق عمل جنگلزدایی که دیرزمانی مشکل به نظر میرسید، ساده و آسان شد. از طرفی سطح خاک نیز براساس این تغییرات آب و هوایی از حالت سـفتی گذشـته خـارج شـد و راحتتر قابل شخم زدن بود.
بخشی از یک مقاله
ارسال نظر