درگذشت واضع نظریه داده- ستانده

گروه تاریخ و اقتصاد: در پنجم فوریه سال ۱۹۹۹ واسیلی لئونتیف، اقتصاددان روسی تبار جهان را بدرود گفت. او استاد دانشگاه‌هاروارد و برنده نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۳ بود. این جایزه معتبر به‌خاطر تحلیل ریاضیاتی و ارائه شیوه «داده - ستانده» و کاربرد آن در مسائل مهم اقتصادی، به وی تعلق گرفت. لئونتیف در سال ۱۹۰۶ در سن‌پترزبورگ روسیه به دنیا آمد. پدرش پروفسور اقتصاد بود. لئونتیف در سال ۱۹۲۱ وارد دانشگاه لنینگراد شد و پس از مطالعه فلسفه، جامعه‌شناسی و نهایت اقتصاد در سال ۱۹۲۵ در رشته اقتصاد فارغ‌التحصیل شد. واسیلی لئونتیف برای ادامه تحصیل به خارج رفت و در دانشگاه برلین آلمان دکترای اقتصاد گرفت.

وی عضو موسسه اقتصاد جهانی دانشگاه کیل بود (۱۹۲۷-۱۹۳۰) و تحقیقات خود را در زمینه مشتق‌گیری آماری از منحنی‌های عرضه و تقاضا ادامه داد. لئونتیف در سال ۱۹۳۱ وارد اداره ملی تحقیقات اقتصادی نیویورک شد و یک سال بعد به گروه اقتصاد دانشگاه‌هاروارد پیوست. در سال ۱۹۳۱ تصمیم گرفت تا نظریه کاربردی تعادل عمومی را مطرح کند. در سال ۱۹۳۲ وی تحقیقات خود را برای گردآوری و تنظیم نخستین جداول داده‌ستانده اقتصاد آمریکا پی‌گرفت و در سال ۱۹۴۱ کتاب «ساختار اقتصاد آمریکا طی ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۹» را منتشر کرد. واسیلی لئونتیف در مراکز، موسسات، دانشگاه‌ها، ادارات و آکادمی‌های فراوانی عضویت داشت. ریاست انجمن اقتصادی آمریکا(۱۹۷۰)، ریاست جامعه اقتصاد سنجی آمریکا(۱۹۵۴)، عضویت در انجمن فلسفه آمریکا، عضویت در آکادمی علوم و فنون آمریکا، همکاری با موسسه بین‌المللی آمار، همکاری افتخاری با مرکز تحقیقات اقتصادی ژاپن و انجمن سلطنتی آمار لندن و مسوول همکارآکادمی بریتانیا (۱۹۷۰) وعضویت در موسسه انستیتوفرانسه (۱۹۶۸)، از مهم‌ترین فعالیت‌های تحقیقاتی او به‌شمار می‌آید. همچنین دانشگاه‌های متعددی در رشته‌های مختلف به وی نشان علمی برجسته یا دکترای افتخاری اعطا کردند. دریافت درجه عالی دانشگاه پیسا در سال ۱۹۵۳، دکترای افتخاری دانشگاه بروکسل در سال ۱۹۶۲ و دکترای دانشگاه یورک در سال ۱۹۶۷،دکترای افتخاری دانشگاه لوون ۱۹۷۱ و دکترای افتخاری دانشگاه پاریس (سوربن) ۱۹۷۲، از جمله افتخارات لئونتیف محسوب می‌شوند. تلاش او بر این بود که داده‌های کیفی اقتصاد را به داده‌های کمی و قابل دسترسی تبدیل کند. لئونتیف در گفت‌وگویی این چنین از سیر فکری خود یاد کرده است: دوران کارشناسی‌ام را در روسیه گذراندم و همانجا بود که مارکس را آموختم، اما من یک اقتصاددان مارکسیست ستیزه‌جو نیستم.

درواقع، در آن زمان توسعه تجزیه و تحلیل داده ستانده، عکس‌العملی نسبت به ضعف تحلیل عرضه و تقاضای کلاسیک- نئوکلاسیک بود. همیشه فکر می‌کردم این تحلیل به شکل جدی دارای نقاط گسست بوده است. احساس می‌کردم که نظریه تعادل عمومی نمی‌داند چگونه حقایق را یکپارچه سازد و من تحلیل داده - ستانده را کاملا عمدی و به منظور ارائه پیش زمینه‌های واقعی برای ثبت حقایق در قالب روشی نظام‌مند توسعه دادم که درنتیجه آن تشریح عملکرد این سیستم اقتصادی امکان‌پذیر خواهد بود... مارکس ریاضیدان خوبی نبود. او همیشه در ریاضیات دچار اشتباه می‌شد و تئوری ارزش نیروی کار او خیلی عقلانی نیست اما دراصل من ایده‌های مارکس را تفسیر می‌کنم و به مارکس علاقه‌مندم فقط به‌خاطر اینکه وی یک اقتصاددان کلاسیک است. احتمالا کنه عقاید او مرا تحت‌تاثیر قرار داده است. خیلی دشوار است که بگویید چه چیزی شما را تحت تاثیر قرار داده است. به‌عنوان یک اقتصاددان در دوره لیسانس فارغ‌التحصیل شدم. قبلا به شکل اصولی [نظریات] همه اقتصاددانان اوایل قرن هفدهم را مطالعه کرده بودم. فقط خواندم و خواندم، در نتیجه پیشینه خیلی خوبی درتاریخ عقاید اقتصادی داشتم واحساس می‌کنم که جایگاه علم رادرک کرده‌ام.... لئونتیف همچنین در نقد دیدگاه‌های کینز گفته است: دیدگاه من (به نظریات کینز) بسیار انتقادی بود چراکه کینز تئوری‌اش را برای توجیه عقاید سیاسی‌اش ارائه کرده است. کینز بیشتر سیاستمدار بود تا تحلیلگر. هرگز یک کینزین نشدم، گرچه تعدادی از اولین نقدها را به کینز نوشتم و اگر به کتاب‌شناسی‌ام رجوع کنید آنها را می‌بینید. اما تلاش کردم که نقد را به شکل اصولی انجام دهم، نه خیلی وجه سیاسی آن، بلکه فقط رویکرد او را که برای من خیلی عملگرایانه بود نقد کردم. لئونتیف علم اقتصاد را یک «علم اجتماعی» می‌دانست که باید آن را به‌صورت انضمامی در ارتباط با مقولات مربوط به هستی انسانی درک کرد و تعمیم داد.

منابع:

- کتاب «ساختار اقتصاد آمریکا طی 1919 تا 1929»

- گفت‌وگو با واسیلی لئونتیف، مجله اقتصادی، سال دوازدهم، شماره سوم، ترجمه: محمدرضا فرهادی‌پور و محمد نجارفیروزجایی