نویسنده: شانون اونیل منبع: فارین پالیسی مترجم: احسان جعفری یک: کاهش مهاجرت مکزیکی‌ها به آمریکا تعداد افرادی که از مکزیک به آمریکا مهاجرت می‌کنند- رقم این افراد معادل با یک سوم افراد غیربومی در آمریکا است- برای نخستین بار در ابتدای سال 2005 رو به کاهش گذاشت.
این فرآیند، تا بحران مالی سال 2008 همچنان ادامه داشت. طبق بررسی‌های به عمل آمده، هم‌اکنون ما در برهه‌ای از زمان هستیم که برای نخستین بار در دهه‌های اخیر تعداد مکزیکی‌هایی که به آمریکا می‌آیند، مساوی با تعداد مکزیکی‌هایی هستند که آمریکا را ترک می‌کنند. رکود مالی آمریکا احتمالا می‌تواند مهم‌ترین دلیل کاهش تعداد مهاجرین باشد. در دهه 1970 مکزیک رشد جمعیتی انفجاری داشت، به طوری که به صورت میانگین هر زن مکزیکی 7 فرزند را به دنیا می‌آورد. امروزه این تعداد به 2 فرزند رسیده که تقریبا مساوی با تعداد فرزندانی است که یک زن آمریکایی‌الاصل به دنیا می‌آورد.
همچنین اوضاع اقتصادی مکزیک نیز با سرعت مناسبی رو به بهبودی است. رکود اقتصادی مکزیک که در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ سبب شد بسیاری از مکزیکی‌ها به امید یافتن شرایط بهتر کشور را ترک کنند، هم اکنون به پایان رسیده است. در حال حاضر با افزایش رشد اقتصادی، طبقه متوسط در مکزیک در حال تقویت شدن است. جمعیت طبقه متوسط مکزیک در حال حاضر ۶۰ میلیون نفر تخمین زده می‌شود. وکلا، حسابداران، صاحبان صنایع خرد و کارگران یقه سفید در این طبقه جای دارند. جهش اقتصادی اخیر امیدوارکننده بوده و مکزیکی‌ها را تشویق کرده تا در کشور خود بمانند. البته این مساله بدان معنی نیست که مهاجرت از مکزیک دیگر تمام شده باشد؛ چرا که ترکیب دو عامل افزایش دستمزدها در آمریکا و تقاضا برای نیروی کار، همچنان محرک اصلی مکزیکی‌ها برای مهاجرت به آمریکا است. همچنین گفتنی است که اصلاحاتی که در زمینه قانون مهاجرت آمریکا صورت گرفته، سبب شده تا عده بیشتری از مهاجران بتوانند در آمریکا بمانند.

دو: نیاز اقتصاد آمریکا به آسان‌سازی قوانین جذب مهاجر
ترکیب جمعیتی آمریکا در حال تغییر است. در فاصله ۱۹۴۰ تا ۱۹۶۰ نرخ رشد جمعیت آمریکا رو به افزایش گذاشت. اما این نسل اکنون در حال بازنشسته شدن هستند. طبق آمارهای جمعیتی، تا سال ۲۰۳۰، هر روز حدود ۱۰ هزار نفر از افراد این نسل بازنشسته می‌شوند. نسل جدید نیروی کار در آمریکا ۱۰ میلیون کمتر از نسل قبلی هستند، بنابراین مشاغل بسیاری خالی می‌شوند. کارشناسان سیاسی و اقتصادی اعلام کرده‌اند که اقتصاد آمریکا، نیاز به تعداد بیشتری از مهندسان، دکترها و نوابغ تکنولوژیک دارد. البته آمریکا تنها به افراد تحصیلکرده نیاز ندارد، بلکه به افرادی برای کارهایی مانند نظافت، نگهداری از بچه‌ها و سالمندان نیز احتیاج دارد. سطح تحصیلات آمریکایی‌ها در دهه‌های گذشته رو به افزایش گذاشته است. بسیاری از افراد نسل جدید دارای تحصیلات دانشگاهی هستند. به همین خاطر میلیون‌ها شغل یدی است که افراد تحصیلکرده حاضر به انجام دادن آنها نیستند. تحلیلگران معتقدند که این تصور رایج که مهاجرت به وضعیت اشتغال مردم آمریکا لطمه می‌زند و سبب می‌شود مشاغلی را که باید توسط آنها پر شود دیگر افراد خارجی بگیرند، تصور غلطی است. تحقیقات صورت گرفته نشان می‌دهد که این پیش فرض درست نیست. تقریبا همه اقتصاددانان موافق مهاجرت از کشورهای دیگر به آمریکا هستند. از دید آنان مهاجرت در مجموع به رشد اقتصادی آمریکا کمک می‌کند. نزاع اصلی بر سر اصل مهاجرت نیست، بلکه بر سر این است که چگونه منافع ناشی از مهاجرت در بخش‌های مختلف اقتصادی توزیع می‌شود. هم اکنون تعداد مردان آمریکایی با تحصیلات پایین کم است و از طرف دیگر مشاغل بسیاری وجود دارند که تنها افرادی با تحصیلات کم حاضر به انجام آن هستند. تعداد زیادی از این مشاغل را مهاجرین پر می‌کنند. بنابراین اگر به دقت نگریسته شود بین آمریکایی‌ها و مهاجرین رقابت شغلی وجود ندارد و مهاجرین جانشین آمریکایی‌ها نمی‌شوند، بلکه مشاغلی را پر می‌کنند که آمریکایی‌ها تمایلی به انجام آنها ندارند. تحقیقات نشان داده است ایالت‌هایی که قوانین سفت و سختی علیه مهاجرت اتخاذ کرده‌اند، مانند آریزونا و آلاباما و کارولینای جنوبی، در زمینه نیروی کار و رونق اقتصادی محلی دچار مشکل شده‌اند. با بیرون کردن مهاجران نه تنها کارخانه‌ها با کمبود نیروی کار مواجه شده‌اند، بلکه مشاغلی مانند مغازه‌های خواربارفروشی، خشکشویی و مانند آن خالی مانده است. بر اساس تحقیقاتی که در دانشگاه آلاباما انجام شده، تولید ناخالص داخلی ایالت آلاباما در حال حاضر به ۱۱ میلیارد دلار کاهش پیدا کرده که این افول تولید ناخالص داخلی (حدود ۶ درصد) همزمان با اتخاذ سیاست‌های جدید ضد مهاجرتی در این ایالت بوده است.
تحقیقاتی که در ایالت‌های آریزونا و کالیفرنیا انجام شده نیز شاهدی بر این مدعاست که محدودیت بر مهاجرین سبب کاهش رونق اقتصادی شده است. بر‌اساس تحقیقاتی که موسسه «بروکینگز» در آمریکا انجام داده، محدودیت‌های مهاجرتی عملا باعث کاهش میزان اشتغال در اقتصاد محلی شده است. این قوانین جدید هم تولید را کاهش داده است و هم مصرف را. تحقیقات نشان داده است که اگر به مهاجران غیرقانونی مکزیکی اجازه داده شود تا به صورت قانونی در آمریکا فعالیت کنند این امر به نفع خود کارگران آمریکایی نیز هست. چون در حال حاضر مهاجرین غیرقانونی به سادگی می‌پذیرند که کارفرمایان آنها را با دستمزدهایی بسیار کم استخدام و بدون هیچ‌گونه بیمه‌ای استخدام کنند. این امر سبب می‌شود که کارفرمایان تمایلی به استخدام کارگران بومی نداشته باشند. در حالی که اگر اجازه داده شود کارگران مهاجر به صورت قانونی فعالیت کنند دیگر کارفرمایان نمی‌توانند از وضعیت آنان سوء‌استفاده کنند. در این شرایط کارفرما مجبور است حقوق کارگران را افزایش دهد. این افزایش دستمزد به صورت یکسان نصیب کارگران بومی و مهاجر می‌شود. پس منافع خود کارگران بومی اقتضای آن را دارد که محدودیت‌های مهاجرتی برداشته شوند.

سه: نمی‌توان «مرز»ها را مهر و موم کرد!
پیش‌فرض دیگری که در زمینه مهاجرت وجود دارد این است که ما تنها زمانی می‌توانیم اصلاحاتی را در قوانین مربوط به مهاجرین انجام دهیم که نظارتی جدی و سفت و سخت را بر مرزها اعمال کنیم تا جلوی ورود مهاجرین غیرقانونی را بگیریم. اما این امر نه ممکن است و نه مطلوب. در طول ۱۲ سال گذشته تعداد گشت‌هایی که در مرز فعالیت کرده تا از ورود مهاجرین غیرقانونی جلوگیری کنند دوبرابر شده است که باعث شده نیروی گشت مرزی تبدیل به یکی از پرتعدادترین بخش‌ها در اداره پلیس آمریکا شود. دولت فدرال برای کنترل مرزها در مقابل مهاجرین غیر‌قانونی بودجه‌ای ۱۸ میلیارد دلاری تصویب کرده است. این مساله را که دولت در مرز خود با مکزیک به طول ۷۰۰ مایل فنس کشیده یا تجهیزات الکترونیکی برای ثبت ورودهای غیرقانونی ایجاد شده‌اند را هم، به مجموع هزینه‌ها اضافه کنید. البته این اقدامات امنیتی سبب کاهش ورود مهاجرین غیرقانونی از طریق مرز شده است. در سال ۲۰۰۰ حدود یک میلیون و ۷۰۰ هزار فرد به خاطر ورود غیرقانونی به آمریکا دستگیر شده‌اند. در حالی که این آمار در سال ۲۰۱۲ به یک پنجم کاهش یافته است. اما سیاستمداران آمریکایی باید بدانند که نمی‌توان مرز را مهر و موم کرد. تنها می‌توان آن را مدیریت کرد. مخصوصا این که تجارت با مکزیک برای آمریکا بسیار مهم است. تخمین زده می‌شود که ۶ میلیون آمریکایی در بخش‌هایی که مربوط به تجارت با مکزیک است مشغول به کارند. روزانه در مرز بین آمریکا و مکزیک، قریب به ۴۰۰ هزار نفر جا به جا می‌شوند. تاکید صرف بر مساله مرز باعث می‌شود که دولتمردان از جنبه‌های دیگر مساله مهاجرت غیرقانونی غفلت کنند. حدود ۴۰ درصد از مهاجرین غیرقانونی ساکن آمریکا در ابتدا به صورت قانونی وارد کشور شده‌اند. اما پس از اتمام مهلت ویزای‌شان کشور را ترک نکرده‌اند. ایجاد محدودیت فیزیکی نمی‌تواند این گروه را از کشور خارج کند. پس صرف گسترش پلیس در مرزها مساله مهاجرت غیرقانونی را حل نمی‌کند.

چهار: چه باید کرد؟
در آخر اینکه استرداد مهاجرین غیرقانونی، تنها پاسخ به معضل مهاجرت نیست. در حالی که بسیاری از مهاجرین غیر‌قانونی صرفا برای پیدا کردن کار به این کشور مهاجرت می‌کنند، پس از مدتی زندگی در آمریکا تعلقات شخصی و خانوادگی پیدا می‌کنند. در حال حاضر پدر یا مادر چهار و نیم میلیون نفر از آمریکاییان متولد آمریکا، دارای اصالت مکزیکی هستند. در دوران اول ریاست‌جمهوری باراک اوباما چیزی حدود یک میلیون و چهار صد هزار مکزیکی به کشورشان برگردانده شدند. این امر برای بسیاری از آمریکایی‌ها به معنای از دست دادن همسر، والدین و فروپاشی خانواده بود. از سوی دیگر، استرداد مهاجرین، بسیار هزینه‌بر نیز هست. طبق تحقیقاتی که مرکز توسعه آمریکا انجام داده تخمین زده می‌شود که استرداد ۱۱ میلیون ساکن غیر‌قانونی در آمریکا در پنج سال، هر سال بالغ بر ۶۰ میلیارد دلار برای آمریکا هزینه در ‌بر‌داشته باشد. این هزینه همچنین باعث ضرر به شرکت‌ها و کارخانه‌هایی می‌شود که مهاجرین در آنها کار می‌کنند. اگر استرداد مهاجرین غیرقانونی راه حل مساله مهاجرت نیست، پس چه باید کرد؟ باراک اوباما به ضرورت اصلاحات در زمینه قوانین مربوط به مهاجرت اشاره کرده است. اصلاحاتی که سناتورهای جمهوریخواه مانند «مک‌کین» و «مارکو روبیو» نیز از آنها حمایت کرده‌اند. اصلاحاتی که در این زمینه قرار است صورت بگیرد می‌تواند بسیار موثر باشد. اقداماتی نظیر اعطای حق شهروندی به مهاجرینی که از گذشته در آمریکا بوده‌اند، اعطای ویزای مهمان یا کار به کارگران یقه آبی و سفید و اصلاح قوانین مربوط به استخدام مهاجرین. برای اجرایی شدن این قوانین دولت نیاز به همراهی و مشارکت سنا دارد. نتیجه آنکه همه ما می‌دانیم که مساله مهاجرت و نحوه برخورد با مهاجرین همواره در طول تاریخ آمریکا مناقشه‌برانگیز بوده است. در سال‌های ۱۹۲۰,۱۹۶۰ و ۱۹۸۶ اصلاحاتی در مساله قوانین مربوط به مهاجرت صورت گرفت و اگر سیاستمداران بتوانند این مساله را به خوبی کنترل و مدیریت کنند گام بلندی در جهت شکوفایی اقتصادی آمریکا برداشته‌اند.