جهانی شدن و مزایای تجارت
جهانی شدن موجب یکپارچگی فزاینده اقتصادهای جهان میشود، از سطح ملی تا بسیاری از سطوح محلی، تجارت جهانی کالاها و خدمات را توسعه داده و باعث جابهجایی اطلاعات، تکنولوژی، افراد و سرمایهگذاری میشود. این مقاله هزینه ـ فایده جهانیسازی را در ایالات متحده و دیگر کشورها بررسی میکند.
مترجم: پروین گودرزی
جهانی شدن موجب یکپارچگی فزاینده اقتصادهای جهان میشود، از سطح ملی تا بسیاری از سطوح محلی، تجارت جهانی کالاها و خدمات را توسعه داده و باعث جابهجایی اطلاعات، تکنولوژی، افراد و سرمایهگذاری میشود. این مقاله هزینه ـ فایده جهانیسازی را در ایالات متحده و دیگر کشورها بررسی میکند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، تجارت بینالمللی به وسیله توافق بین کشورها در مورد قوانین مربوط به تجارت بینالملل تحت عنوان موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت، (GATT) تسهیل شد. این قوانین از طریق دور ۸گانه مذاکرات تجارت بینالملل بین سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۹۴ تکمیل شد. با توجه به این مذاکرات، یارانههای صادرات در هر مورد به استثنای محصولات کشاورزی ممنوع و تعرفههای واردات کالاهای ساخته شده تا سطح ناچیزی کاهش یافت. در نتیجه، تجارت کالاهای ساخته شده به سرعت رشد کرد و به سطح بیسابقهای از تخصص و مبادله بین کشورها رسید.
پیشرفتهای حملونقل دریایی نیز آخرین موج جهانی شدن را مانند کشتیهای بزرگتر و سریعتر و بستهبندی کانتینری محمولهها، تسهیل کرده است. این پیشرفتها، همراه با هنر تدارکات و پشتیبانی، به نحو چشمگیری هزینههای معاملات بینالمللی را کاهش داده است.
شرکتهای چند ملیتی در حال حاضر از طریق زنجیره عرضه جهانی به دنبال منابع هستند. مقرراتزدایی و افزایش رقابت، باعث کاهش بیشتر هزینههای ارتباطات و حملونقل بینالمللی شده است. افزایش شدید و قابل توجه ظرفیت فیبرهای نوری در دوره رونق اینترنت در دهه ۱۹۹۰ باعث کاهش قیمت ارتباطات بینالمللی شده است. در پایان جنگ جهانی دوم بیشتر کشورها موانعی را برای جلوگیری انتقال سرمایه از مرزهایشان وضع کردند. این موانع توسط کشورهای با درآمد بالا حذف و توسط کشورهای دارای درآمد متوسط نیز کنار گذاشته شد. امروزه میلیاردها دلار سرمایه میتواند خیلی سریع با تماس یک دکمه کامپیوتر بین کشورها جابهجا شود.
چرا تجارت؟ چرا کشورها به هر صورت درگیر تجارت بینالملل هستند؟ به طور مثال ایالات متحده مشغول این تجارت است تا بتواند کالا و خدماتی که بعضی کشورها میتوانند با هزینه نسبتا پایین تولید کنند به دست بیاورد و متقابلا کالا و خدماتی که با هزینه کمتر نسبت به دیگر کشورها تولید میکند با آنها مبادله کند. اگر هزینه ساخت هر چیز، در همه کشورها مشابه باشد دیگر هیچ مبنایی برای تجارت بینالملل وجود ندارد.
وقتی کشوری مشغول تجارت بینالملل شود قدرت خرید واقعی خانوارهایش بالا میرود. درآمدشان به طور بیشتری افزایش مییابد چون آنها هزینه کمتری را برای کالا و خدمات خریداری شده میدهند. کشور هم به عنوان یک مجموعه سود خواهد برد.
وقتی کشوری مشغول تجارت بینالملل شد، میتواند تولید ناخالص داخلی (GDP) بیشتری از سرزمین، نیروی کار و سرمایهاش به دست آورد، چون منابع خود را برای تولید چیزهایی که دیگر کشورها میتوانند با هزینه کمتر تولید کنند به کار نگرفته است. وقتی کشوری مرزهایش را برای ورود و خروج کالاها و خدمات باز میکند، سپس بازار محرکی برای حرکت منابع کشور جهت باارزشترین استفاده از آنها را فراهم میآورد، در نتیجه رشد اقتصادی تسهیل میشود.
جهانیسازی، محیطی را به وجود میآورد که در آن رشد اقتصادی مبتنی بر صادرات میتواند فقر را از طریق پیشنهاد دستمزدهای بالا در کشورهای کمدرآمد، کاهش دهد. همانطور که درآمد افراد فقیر افزایش مییابد، آنها قدرت خرید یافته و بازارها برای محصولاتی که دیگران خیلی با کیفیتتر تولید میکند بهتر میشود. این امر بارها و بارها بالاخص در آسیا اتفاق افتاده است.
یکی از بزرگترین مزایایی که جهانیسازی دارد روشی است که در آن نرخ دستمزد و قدرت خرید در کشورهای کم درآمد به طور آشکاری بالا میرود. در پایان جنگ جهانی دوم ژاپن، کره، تایوان و بیشتر کشورهای شرق آسیا خیلی فقیر بودند و نرخ دستمزد آنها خیلی پایین بود. ژاپن پس از جنگ خیلی زود صادرات صنعتی خود را بنیان نهاد که هم در قیمت و هم در کیفیت ضعیف بود، با این حال صنایع تولیدی ژاپن توسعه یافت و با گذشت زمان جا افتاد. نرخ دستمزد در ژاپن با رشد مبتنی بر صادرات بالا رفت و به نقطهای رسید که دیگر نمیتوانست در تولید محصولات کاربر رقابت کند و تولیدات به سمت کره و تایوان حرکت کرد تا به نیروی کار ارزانتر دست پیدا کند. هنگامی که در کره جنوبی و تایوان نیز دستمزدها بالا رفت، مشاغل به سمت آسیای جنوبشرق حرکت و اخیرا به ایالتهای ساحلی چین رسیده است. اکنون که ما گزارش کمبود نیروی کار در سواحل چین را میخوانیم، به این معناست که کارفرمایان در صنایع کاربرد دستمزد بالاتری را برای به دست آوردن نیروی کار باید بپردازند.
مشاغل در صنایع کاربر، شروع به حرکت در محدوده چین و هند کرده است، جایی که نرخ دستمزدها پایینتر است. در هر جایی که رقابت در صنایع کاربر کم بود، به سمت پیشرفت و مهارت و کیفیت بالاتر محصولات تولیدی حرکت کرد. بخشها و صنایع کاربر با مزیت نیروی کار ارزان، باعث کاهش چشمگیر فقر در هر کشوری میشدند که آن را ترک میکردند. همانطور که دستمزدها و درآمدها به ترتیب در هر کشوری افزایش مییابد، آن کشور بازار بهتری برای محصولاتی میشود که ایالات متحده در آن رقابت میکند. برای مثال، ژاپن، کره شمالی و تایوان بهترین بازار برای ذرت و سویای آمریکای مرکزی بود، وقتی که مردم قدرت خرید بیشتری پیدا کردند تا پروتئین حیوانی بیشتری در رژیم غذایی خود قرار دهند. جهانیسازی امکان این تجربه را در بستری پهناور برای آنها به وجود آورد؛ رشد اقتصادی مبتنی بر صادرات که قدرت خرید آنها را بالا برد.
مادامی که قاره آسیا جمعیتی عظیم دارد و قسمتهایی از آن هنوز هم در حال رشد جمعیت سریعی هستند، بسیاری از افراد به تنهایی نمیتوانند ایجاد کننده فرصتهای بازار باشند. برخورداری از خرید همراه با جمعیت زیاد باید به یک بازار تقاضای موثر تبدیل شود. دور جاری مذاکرات دوحه سازمان تجارت جهانی (WTO) تاکید ویژهای روی سرعت بخشیدن به توسعه اقتصادی در کشورهای کم درآمد دارد. از ۵/۶میلیارد ساکنان زمین حدود نیمی، زندگیشان با کمتر از ۲ دلار در روز و ۲۵/۱میلیارد نفر از آنان با کمتر از یکدلار در روز زندگی میکنند. مردم با قدرت خرید کم نمیتوانند فرصت بازاری ایجاد کنند. هدف دور مذاکرات دوحه، ایجاد یک محیط تجاری است که در آن رشد اقتصادی گستردهای در کشورهایی که در حال حاضر کم درآمد هستند، رخ دهد. آن کشورها با بالاترین موانع در صادرات محصولاتشان که باید برای آن مزیت نسبی وجود داشته باشد، مواجه هستند. این محصولات شامل مواردی است که توسط تولیدکنندگان کاربر ساخته میشوند از قبیل پارچه، لباس و کفش، همچنین محصولاتی که در مناطق استوایی کشت میشود از قبیل شکر، برنج و پنبه.
مخالفان جهانیسازی اغلب اظهار میکنند که آزادکردن تجارت جهانی، استانداردهای معیشت و زندگی را در کشورهای در حال توسعه کمدرآمد کند میکند. آنها دقیقا دچار عقبماندگی هستند. هدف شتاب بخشیدن به توسعه اقتصادی گسترده و نزدیک کردن نرخ دستمزد کشورهای کمدرآمد به کشورهای توسعه یافته است. آنها میگویند این فرآیند جریان قدرت خرید را برای مردم کشورهای در حال توسعه فراهم میکند تا بازارهای بهتری برای تولید محصولات باکیفیت بیشتر ما ایجاد کرده و پیشرفت و رونق بهتر بازارها به ایجاد اشتغال بیشتر در بخشهایی که در آن مزیت نسبی داریم، منجر خواهد شد.
تغییرات پویا در رقابت: موقعیت رقابتی کشورها در همه زمانها تغییر میکند. هیچ اقتصادی تاکنون پایدار نبوده است. بعضی معادن کشف میشوند و برخی دیگر رو به اتمام میروند. جمعیت بعضی از کشورها رشد میکند، در حالی که جمعیت برخی دیگر در حال کاهش است. تحقیقات ممکن است به فنآوریهای جدیدی دست یابد که مزیت و منافع بیشتری برای یک کشور نسبت به سایر کشورها فراهم کند. فنآوریهای جدید میتواند به صورت کامل صنایع قبلی را محو کند. شما امروزه چه تعداد تولیدکننده شلاق درشکه در آمریکا میتوانید پیدا کنید؟ این طبیعی است که یک محصول جدید با تکنولوژی بالا مانند تراشههای سیلیکونی یا کامپیوترهای شخصی از سراسر چرخه زندگی عبور کند. وقتی اولین تولید از محصول جدید معرفی میشود نیروی کار خیلی ماهری را میطلبد. هر چند در ابتدای کار، ساخت محصول موافق بوده و یک بازار بزرگ گسترش یابد، اما این تولید میتواند به صورت مکانیزه با نیروی کار دارای مهارت کمتری اجرا شود که در ابتدای امر احتیاج به مهارت بیشتری داشت. این برای تولید غیرمعمول نیست که در این مرحله به کشورهای دیگر با نیروی کار با مهارت کمتر و در نتیجه دستمزد پایینتر حرکت کند. این میتواند در محدوده زمانی نسبتا کوتاه اتفاق بیفتد. در حالی که عرضه کالاها و خدمات به بازار صورت میگیرد، چه کسی میتواند محصولی با حداقل هزینه را تولید کند، در حالی که اجتماعات و گردهماییهای مربوط به استانداردهای کیفیت و تحویل به موقع به مشتری، در فروش جای دارند.
امروزه صنایع ترقی و افت میکنند و در دیگر کشورهایی که دارای نرخ رشد سریعی هستند دوباره ترقی میکنند. چیزی که معلوم است به هر حال یکی از بزرگترین مزایای جهانیسازی طریق و وضعیتی است که در آن نرخ دستمزد و قدرت خرید به طور آشکاری در کشورهای کم درآمد بالا میرود. این عمل بارها و بارها در نیم قرن اخیر اتفاق افتاده است. وقتی یک کارفرما واحد تجاری خود در یک جامعه (بزرگ یا کوچک) را ببندد، این عمل موجب صدمه به جامعه و اشخاصی میشود که با آن درگیر هستند. بسته شدن کارخانهها توسط رسانههای گروهی پوشش وسیعی داده شد. گزارش شده ۵۵هزار شغل آمریکایی هر ربع قرن به سمت خارج حرکت میکند. آنچه به راحتی میتوان از رسانهها برداشت کرد این است که همه شغلهای ما به سمت خارج در حرکت است. گرچه نمیتوان اثرات این ضربهها را روی افراد و جوامع دست کم گرفت، ولی وقتی آن را در چشمانداز قرار میدهیم میبینیم این مساله تقریبا به بزرگی آنچه رسانهها میگویند نیست. ایالات متحده دارای نیروی کار پرتحرک و بازار کار خوبی است. هیچکس انتظار ندارد در طول یک حرفه، در یک شغل برای مدت طولانی بماند. هر سه ماه حدود ۷میلیون آمریکایی شغلشان را عوض میکنند و بیش از ۴۰۰هزار شغل جدید در ایالات متحده ایجاد میشود. نرخ بیکاری ایالات متحده خیلی پایینتر از استانداردهای بینالمللی است و تعداد بیشماری از کارکنان بدون مدرک، در شغلهایی هستند که آمریکاییها نمیخواهند.
تئوری اقتصاد به ما میگوید وقتی تجارت آزاد شود نفعی که سود برنده میبرد خیلی بالاتر از ضرری است که یک متضرر میدهد و کشور به عنوان یک مجموعه رشد و پیشرفت بیشتری خواهد داشت. این تئوری نمیگوید که ضرر کننده نداریم بلکه میگوید چون نفع نفعبرنده بیشتر از ضرر ضرردهنده است امکان جبران ضررکنندهها برای زیانشان وجود دارد و در نهایت یک سود خالص برای کل جامعه باقی میماند.
اگر کشوری بخواهد منافع بالقوهای از جهانیشدن به دست آورد ـ قدرت خرید مشتری و تولید ناخالص داخلی بالقوه را زیاد کند ـ باید اجازه دهد اصلاحات و تغییرات انجام شود. بازار باید مجاز باشد منابع (زمین، نیروی کار و سرمایه) را از بخشهایی که قادر به رقابت نیستند به بخشهایی که میتوانند رقابت کنند، مجددا تخصیص دهد. اگرچه چنین اصلاحاتی بدون هزینه و آسان نیست. این مورد به متخصصان بخشهای معاملاتی که رو به انحطاط هستند آسیب میزند. همچنین برای مردمی که در ماشینآلات تخصصی سرمایهگذاری میکنند و کارخانههایی که در تولید چیزهای دیگر غیر از آنچه که برای آن طراحی و تولید شدهاند مفید نیستند، زیانآور است. عملکرد خوب بازار نیروی کار نظیر ایالات متحده برای تسهیل و روانسازی تعدیلات و اصلاحات که تا حد ممکن آسان و راحت انجام شود، ضروری و اساسی است.
ادامه دارد...
ارسال نظر