صدایی که شنیده نشد
آقای روحانی در بخش دیگری از سخنانش برای نظارت و کنترل قیمتها گفت من معاون اول رئیسجمهور را برای نظارت و پیگیری مامور کردم. در ادامه از سازمانهای نظارتی نظیر سازمان حمایت، تعزیرات وقوه قضائیه درخواست کمک کرد.
آقای رئیسجمهور در حالی از عدم رضایت خود از تحت فشار بودن مردم سخن میگفت و قوه قهریه را برای برداشتن این فشار به یاری میطلبید که گویا نمیدانست در چه جلسهای در صدر نشسته و اصحاب این جلسه را چه افرادی و با چه عنوان ومسوولیتی تشکیل میدهند، زیرا اگر غیر از این بود در ابتدا سوال استفهامی خود را خطاب به یکی از وزرای حاضر مطرح میکرد که چرا مردم باید تحت فشار باشند؟ تا اگر پاسخ قانعکنندهای نداشتند با او برخوردی مناسب کند.
از اینها که بگذریم آقای رئیسجمهور بهعنوان بالاترین مقام اجرایی وقتی میگوید مردم فکر نکنند ما دست روی دست گذاشتهایم و از قیمتها بی اطلاع نیستیم، نگفتند از کی و از چه زمانی از گرانی بیرویه و از چه زمانی از فشار بر مردم مطلع شدهاند؟ و پس از آگاهی چه اقدامی انجام دادهاند؟ که امروز با چنین وضعیت دشواری روبهرو شدیم که فریاد خود ایشان هم درآمده است.
پرسش اینجاست که آیا آقای رئیسجمهور اعتقادی به این اصل و واقعیت دارند که اقتصاد یک علم است و رونق اقتصادی نیاز به زیرساختها و سازوکارهایی دارد که نادیده انگاشتن آن اصول، موجب نابسامانی بازار میشود؟
جناب رئیسجمهور کنترل و تنظیم نرخ ارزاق در وهله اول نیازمند تحلیلی از قیمت تمامشده و مبنا قرار دادن آن است و همچنین تناسب یا عدم تناسب حجم کالای موجود در بازار که قیمت منتج از اصل عرضه و تقاضا را مشخص میکند. به دنبال آن فراهم بودن شرایط واردات نهادهها و صادرات محصول که موجب پویایی اقتصاد و بهبود عرضه در بازار میشود. این حرفها را بارها تشکلهای اقتصادی به رئیس و اعضای هیات دولت یادآور شدهاند اما متاسفانه صدای آنها شنیده نشد.
متاسفانه با بروز گرانی در قیمت اجناس با مصرف عمومی، اولین ایدهای که به ذهن دولتمردان میرسد، برقراری گشتهای تعزیراتی در سطح خردهفروشی و اخیرا اقدامهای مشابه در سطوح بالاتر تامین کالاست. اما غافل از اینکه اگر زنجیره خلق ارزش افزوده بهطور طبیعی کار کند، نیازی به این بگیر و ببندها نیست و اگر خوب کار نکند، همه این گشتهای آژیرکشان که دوربین رسانه ملی هم آنها را همراهی میکند، کمترین تاثیری ندارد.