مناقشه تجاری ایران و عثمانی در دوره صفویه

حمید حسینی- استقرار حاکمیت صفوی در سال ۹۰۷ قمری، رقابت شدید اقتصادی بین ایران و عثمانی ایجاد کرد. در سده دهم و یازدهم قمری، حاکمان دو کشور به طور پیوسته و گسترده از مسائل اقتصادی به عنوان اهرم فشار بر یکدیگر استفاده می‌کردند که این خود پیامد ناگواری را برای ساکنان دو کشور به همراه داشت. ایران در آستانه به قدرت رسیدن شاه اسماعیل صفوی، به صورت حکومت‌های محلی اداره می‌شد. هر یک از شاهزادگان و امیران، در گوشه‌ای از این کشور، به صورت‌های گوناگون مدعی حکومت مستقل بودند. موسس سلسله صفوی در مدت کوتاهی، تمام رقبا را از میان برداشت و حکومت مرکزی قدرتمندی تشکیل داد که این رویداد برای دولت عثمانی بسیار گران آمد، به ویژه که هواخواهان صفوی، به صورت گروهی و مداوم از آسیای صغیر به ایران مهاجرت کردند و مایه نگرانی ‌عثمانی شدند. حکومت‌‌ها درگذشته، مانند امروزه بر پایه صنعت استوار نبودند، بلکه‌‌‌‌‌‌‌‌ اقتصاد آنان بیشتر به تولیدات روستایی، زمین‌‌های کشاورزی، فرآورده‌‌های دامی، راه‌ها و بنادر تجاری متکی بود و درآمد آنها بیشتر از این راه‌‌ها تامین می‌شد؛ بنابراین حکومت‌‌ها می‌کوشیدند تا راه‌ها و بنادر تجاری و مراکز اقتصادی را تحت کنترل خود درآورند و در این زمینه تا سرحد جنگ و خون‌ریزی پیش می‌رفتند.‌ در دوره حاکمیت پادشاهان صفوی و عثمانی نیز این عوامل، موجب تنش‌میان دو طرف می‌شد. در ادامه به طور اجمال، عوامل اقتصادی اثربخش در تنش میان آنان بررسی می‌شود.‌ کاهش مالیات یکی از درآمدهای دولت عثمانی، مالیات‌‌هایی بود که از مردم به ویژه از عشایر می‌گرفتند.‌ عوامل دولت، حرکت مردم میان نواحی گرمسیری و سردسیری را تحت کنترل خود درمی‌آوردند.‌ به این منظور، دفتر ثبت ایجاد کرده، نام افراد و قبایل را در آن ثبت می‌کردند.‌ افراد قبایل وظیفه داشتند عوارض و مالیات را به صورت منظم بپردازند.‌ بنابراین اقتصاد عثمانی، یک اقتصاد کشاورزی متکی به تولیدات روستایی و فرآورده‌های دامی بود.‌ وقتی هواخواهان صفوی از آسیای صغیر به ایران مهاجرت کردند-که تعداد آنان کم نبود- از جمعیت آنها در آسیای صغیر کاسته شد، در نتیجه مالیاتی که از آنان می‌گرفتند نیز کاهش یافت و این خود عامل برخورد و تنش بین صفویه و عثمانی شد. براساس گفته فاروق سومر، قبل از صلح آماسیه، قزلباشان به صورت گروهی و مداوم از آناتولی به ایران مهاجرت کردند؛ از جمله در سال ۹۴۵ قمری، شخصی به نام علی با هشتصد خانواده نزد شاه آمد «که ششصد مرد مسلح در میان آنها بود. در اطراف شاه با گفتن «الله الله» فریاد می‌زدند. شاه نیز آنها را به حضور پذیرفت.‌ آنها به محض ورود پای شاه را بوسیدند. شاه نیز به آنها تاج اعطا کرد و مریدان نیز هدایای خود را تقدیم می‌کردند.‌» غنایم جنگی و منع تجارت زمانی که سپاهی به جایی حمله کند و موفق به تصرف شود، اگر آن منطقه آباد باشد، غنایم زیادی را به دست خواهد آورد.‌ این مساله سبب می‌گردد که تهاجمات زیادی پی‌ریزی شود. برای نمونه به چند مورد اشاره می‌شود: در سال ۹۸۵ قمری، سپاه سلطان مراد سوم به شهرهای مرزی خوی، سلماس و ارومیه حمله کردند.‌ در این حمله، با مغلوب کردن حسن سلطان خبوشلو و محمود سلطان روملو، قسمت اعظم گله بزرگ اسبان عربی متعلق به شاه تهماسب (در حدود ده هزار) به تصرف عثمانی‌ها درآمد.‌ در سال ۹۲۱ تا ‌۹۲۳ قمری، عثمانی‌‌ها دیاربکر و شهرهای باقیمانده در آناتولی شرقی را تصرف کردند که خود درآمد زیادی را نصیب عثمانی‌ها کرد.‌ تنها درآمد دیاربکر بالغ‌بر ۲۵ میلیون اسپر بود که در حدود یک هشتم کل درآمد بالکان محسوب می‌شد.‌ به نوشته کتاب سیاست و اقتصاد عصر صفوی و به نقل از احیاء الملوک، در سال ۱۰۲۲ قمری در جنگ گرجستان ده هزار نفر اسیر شد.‌پادشاهان عثمانی از هر راه ممکن در صدد ضربه زدن به شاهان صفوی بودند، از جمله تجارت را نیز از نظر دور نداشتند.‌ سلطان سلیم قبل از جنگ چالدران، ورود کالای ایرانی را ممنوع و‌ تمام بازرگانان مشرقی را بازداشت و سپس به بورسا و بالکان تبعید کرد.‌ او به آگاهی تاجران تبعه روم رساند که محصولات و مصنوعات و کالاهای ایرانی را به فرماندار محل تحویل دهند، در غیر این صورت، هر کس که نزد او کالای ایرانی یافت شود، اموالش ضبط و با او به عنوان جاسوس جنگی برخورد خواهد شد.‌ وی می‌خواست تا از این راه، شاهرگ اقتصادی صفویان را قطع کند و آنان را به زانو درآورد.‌ تسلط بر راه‌های تجاری و مراکز اقتصادی سلطان سلیم بعد از پیروزی در چالدران، دیاربکر و شهرهای باقی مانده در آناتولی شرقی را به تصرف درآورد (۹۲۳-۹۲۱ق). وی آن گاه به مرزهای مملوکان تجاوز کرد. دو سپاه در مرج دابق با هم مصاف دادند و سپاه مملوکان در این جنگ کاملا نابود شد.‌ وی سپس راهی فلسطین شد تا نوار غزه را به اشغال خود درآورد و سرانجام در ۲۹ ذی‌الحجه ۹۲۳ قمری، مصر را تسخیر کرد.‌ عثمانی‌ها از راه همین فتوحات، به جاده‌های ابریشم، تبریز- حلب و تبریز- بورسا دست یافتند.‌ در شوال سال ۹۸۵ قمری عثمانی‌ها بر خط ارتباط تجارتی جهان که جنوب آسیا را به سواحل دریای مدیترانه پیوند می‌داد، تسلط یافتند و از بنادر آبادی چون سیراف، هرمز، جرون، بندرعباس و بصره بر سواحل خلیج فارس و بنادر انطاکیه، طرابلس، صیدا، صور، عسقلان و غزه در ساحل شرقی مدیترانه که در روزگاری دراز، از آبادترین نقطه‌های ارتباطی جهان بود، سود سرشاری را نصیب خود کردند؛ بنابراین آنها در صدد حفظ این نقاط بودند.‌ کتاب تاریخ ایران در دوره صفویان، درباره نظارت عثمانی‌ها بر راه‌ها می‌نویسد: ترک‌‌ها در تلاش اقتصادی‌شان برای کسب منافع مالی، در نواحی مختلف از فشار سیاسی مضایقه نمی‌کردند. [آنها] نه فقط بر راه‌های آناتولی که از طریق ارزروم می‌گذشت، بلکه بر راه‌هایی که در موازات دره فرات.‌.‌.‌ به حلب می‌رسید و با تسخیر بغداد در سال۹۴۱ قمری، بر راه‌های بیابانی نظارت داشتند. از این رو، ترکان در میانه سده دهم بر راه‌های غربی ابریشم ایران مسلط بودند.عثمانی‌‌ها به تبریز علاوه‌بر مرکز مهم سیاسی، به عنوان مرکز و راه تجاری توجه داشتند.‌ از این ‌رو، این شهر بین شاهان صفوی و عثمانی چندین بار دست به دست شد.‌ تاورنیه، اهمیت تبریز را از نظر تجاری این گونه توصیف می‌کند: تعدادی زیادی از تاجران، با مقداری زیاد کالای تجاری در تبریز گرد هم می‌آمدند.‌ ابریشم از گیلان و سایر نقاط ایران به آنجا حمل‌و‌نقل شده است.‌ توسط عمله‌های ماهر ابریشم باف، به پارچه‌های قشنگ تبدیل می‌شد و چرم‌‌های ساغری که در ایران به مصرف می‌رسید، در تبریز ساخته می‌شد.‌ تجارت عمده اسب‌های خوب و ارزان قیمت در آنجا رواج داشت.‌ در آن شهر پول بیش از سایر نقاط آسیا در گردش و جریان بود. خانواده‌های متمول ارامنه که سررشته آنان در کار تجارت، بیش از سایر ایرانیان است، در آنجا ساکن و مشغول تجارت بودند.‌ علاوه‌بر آن تبریز، با اعراب و گرجی‌‌ها و ایران و هندوستان و دولت مسکویه و تاتار، همیشه تجارت داشت و همه بازارهای آن، سرپوشیده و همیشه پر از امتعه نفیسه بود. هر صنف بازارهای جداگانه و مخصوص به خود داشت‌.‌ دستبرد به اموال مردم در زمان شاه عباس، احمد پاشا حکمران وان، تعدادی از بازرگانان ایرانی را کشت و تمام اموال و نقدینه آنان را که ملک شخص شاه بود، متصرف شد.‌ سربازان عثمانی در شروان، گروهی از فرستادگان شاه عباس را که برای خرید کنیز و غلام به سمت داغستان می‌رفتند، گرفتند و اموالشان را به غارت بردند. این اعمال خشم شاه عباس را برانگیخت.‌ سربازان عثمانی نزدیک به سیزده سال در قلعه نهاوند بودند. در این مدت مایحتاج زندگی آنها از بغداد تامین می‌شد. با مرگ سلطان مراد و جانشین شدن سلطان محمد به جای او، مشکلات این سلطان در ستیز با جلالیان و شورش در بغداد، وقفه در ارسال مایحتاج را باعث شد.‌ سربازان بر اثر فقدان آذوقه، به تجاوز و تعدی به اموال ایرانیان پرداختند.‌ وقتی این خبر به گوش شاه عباس رسید، وی حاکم همدان را مامور فتح قلعه نهاوند کرد.‌ و این قلعه به کمک مردم و به دست حسن خان حاکم همدان فتح (۱۰۱۲ق) و به ویرانه تبدیل شد.‌ نقض پیمان اقتصادی پیمان‌‌هایی که بین صفویان و عثمانی‌ها منعقد می‌شد، از نظر اقتصادی نیز دارای اهمیت بود. پس از اینکه نصوح پاشا حکمران دیاربکر به سرداری سپاه عثمانی رسید، به شاه عباس پیشنهاد صلح داد.‌ پس از مذاکرات، سرانجام دو طرف اصول مصالحه‌ای را که بین سلطان سلیمان قانونی و شاه تهماسب منعقد شده بود، پذیرفتند و تمام سرزمین‌‌های مذکور در معاهده ۹۹۸ قمری به ایران برگردانده شد.‌ در مقابل، شاه عباس متعهد شد که هر سال دویست تا سیصد بار ابریشم به حکومت عثمانی بدهد.‌ شاه عباس پس از امضای این قرارداد، از ارسال ابریشم خودداری کرد و دولت عثمانی هم به ایران اعلام جنگ کرد؛ بنابراین آغوز محمد پاشا در سال ۱۰۲۴ قمری جنگ را آغاز کرد و قلعه ایروان را در حدود چهل روز به محاصره درآورد. سرانجام دو پادشاه باز به صلح روی آوردند.‌ ناتوانی محمد پاشا در تصرف قلعه، موجب عزل او شد و خلیل پاشا به سرداری سپاه رسید. وی نیز کاری از پیش نبرد. سرانجام در ششم شوال ۱۰۲۶ قمری، پیمان صلح بین دو طرف متخاصم برقرار شد که همان معاهده نصوح‌پاشا بود، با این تفاوت که دویست بار ابریشم به صد بار قماش و سایر اجناس تقلیل یافت.‌ منابع ۱- اسکندربیگ منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۷۷.‌ ۲- اشتن متزـ جون بارک، شاه جنگ ایرانیان در چالدران و یونان، ترجمه ذبیح‌الله منصوری، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۷. ۳- اوزون چارشلی، اسماعیل حقی، تاریخ عثمانی، ترجمه وهاب ولی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات، ۱۳۸۰.‌ ۴- باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران، انتشارات صفی‌علی‌شاه، ۱۳۷۴.‌ ۵- پورگشتال،‌‌هامر، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمه میرزازکی علی آبادی، تهران، زرین، ۱۳۶۷.‌ ۶- جی.‌ شاو، استانفورد‌، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ترجمه محمود رمضان‌زاده، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰.‌