مکانیسم اثرگذاری انتظارات بر تورم  ترجیحی

باورهای مردم درباره تورم اغلب از طریق تجربیات شخصی، گزارش‌های رسانه‌ای، تجزیه‌وتحلیل‌های اقتصادی و تاثیرات اجتماعی شکل می‌گیرد. وقتی افراد افزایش قیمت‌ها را در محصولات و خدمات روزمره خود مشاهده می‌کنند، احساس خواهند کرد که تورم در حال افزایش است. اخبار و تحلیل‌های اقتصادی منتشرشده در رسانه‌ها نیز می‌توانند تصویر خاصی از وضعیت تورم ارائه دهند و بر تصورات عمومی تاثیر بگذارند. علاوه بر این، گفت‌وگوها و نظراتی که در جوامع و شبکه‌های اجتماعی مطرح می‌شوند، و اعلامیه‌ها و سیاست‌های دولتی در زمینه کنترل تورم نیز می‌توانند بر انتظارات تورمی مردم تاثیر بگذارند. برخی اوقات، باورهای فرهنگی می‌توانند بر درک افراد از اقتصاد و تورم تاثیر بگذارند، به‌طور مثال اگر فرهنگی ارزش‌های پس‌انداز و خرید عاقلانه را ترویج دهد، ممکن است این باور باعث شود افراد به‌طور فزاینده‌ای در مورد افزایش قیمت‌ها حساس باشند.

تفاوت در تجربه‌ها و دانش اقتصادی فردبه‌فرد متفاوت است، بنابراین باورهای مردم در مورد تورم بسیار گوناگون خواهد بود. در نتیجه، این تفاوت در دیدگاه افراد نسبت به تورم می‌تواند بر تورم واقعی اثر بگذارد. وقتی مردم انتظار دارند که تورم در آینده افزایش یابد، این باور می‌تواند بر رفتار مالی آنها تاثیر بگذارد. برای مثال، آنها ممکن است تصمیم بگیرند خریدهای بزرگ‌تری انجام دهند یا سرمایه‌گذاری کنند قبل از اینکه قیمت‌ها بالاتر بروند. اگر انتظارات تورمی به‌طور گسترده‌ای پذیرفته شوند و مردم شروع به عمل کردن بر اساس آنها کنند، این انتظارات ممکن است به تورم واقعی تبدیل شوند. واضح است که تورم و انتظارات مردم از آن ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند و می‌توانند روی همدیگر تاثیر بگذارند.

با توجه به اهمیت انتظارات و ترجیحات مردم نسبت به تورم، پژوهش‌های بسیاری در این زمینه انجام شده است. در یکی از تازه‌ترین مقالات مربوط به این زمینه، گروهی از پژوهشگران اقتصادی، حسن افروزی، الکساندر دیتریش، کریستین میرسث، رومانوس پریفتیس و رافائل شونله، با استفاده از نظرسنجی‌ها به بررسی نحوه شکل‌گیری تورم ترجیحی و عوامل موثر بر آن می‌پردازند. آنها در مقاله خود، یافته‌های جدیدی در مورد نرخ تورم ترجیحی بلندمدت در میان مصرف‌کنندگان آمریکایی ارائه می‌کنند. طبق نتایج این مقاله، مصرف‌کنندگان به‌طور متوسط نرخ تورم سالانه ۰.۲درصد را ترجیح می‌دهند که به‌طور قابل ملاحظه‌ای کمتر از نرخ تورم هدف فدرال‌رزرو (دو درصد) است. در ادامه خلاصه‌ای از این مقاله ارائه می‌شود.

ثبات قیمت‌ها

اکثر بانک‌های مرکزی مدرن یک هدف اجباری را دنبال می‌کنند؛ ثبات قیمت‌ها. به عنوان مثال، در آمریکا، کنگره به سیستم فدرال‌رزرو دستور می‌دهد قیمت‌های باثبات، حداکثر اشتغال و نرخ‌های بهره بلندمدت متوسط را به ارمغان بیاورد. با‌این‌حال، تفسیر ثبات قیمت در محافل سیاستی و دانشگاهی به سمت‌وسوی دیگری کشیده شده و غالبا هدف‌گذاری‌ها از قیمت‌های ثابت به تورم باثبات تغییر پیدا کرده است. این تغییر به این دلیل است که گفته می‌شود وجود سطح پایین و باثباتی از تورم می‌تواند خوب باشد؛ که این موضوع بر اساس الگو‌های نظری اقتصادی است. در مقابل، مصرف‌کنندگان از تورم خوششان نمی‌آید. این تنش دو مجموعه پرسش را ایجاد می‌کند که در این مقاله به بررسی آنها پرداخته شده است. یک، آیا بین ترجیحات مردم و هدف تورمی واقعی فدرال‌رزرو فاصله وجود دارد و اگر چنین است، این فاصله به چه میزان است؟ دو، آیا سیاستگذاران می‌توانند با ارائه نظریه‌ها بر نرخ تورم ترجیحی مصرف‌کنندگان تاثیر بگذارند و اگر چنین است، تا چه حد؟

یافته‌های مقاله

اولین گام در تحلیل این مقاله نشان می‌دهد که ویژگی‌های جمعیت‌شناختی و اجتماعی-اقتصادی پاسخ‌دهندگان و همچنین استدلال اقتصادی آنها، با ترجیحات تورمی آنها ارتباط زیادی دارد. برای مثال، پاسخ‌دهندگان مسن‌تر، به‌طور متوسط تورم کمتری را ترجیح می‌دهند. علاوه بر این، شرکت‌کنندگان در نظرسنجی که درآمد آنها بیشتر متکی به دستمزد است، تورم کمتری را ترجیح می‌دهند. در مقابل، پاسخ‌دهندگانی که مطالعات اقتصادی داشته‌اند، تورم ترجیحی‌شان به میزان قابل توجهی بیشتر از دیگران است. در این بررسی نشان داده می‌شود زمانی که پاسخ‌دهندگان با فهرستی از روایت‌های مربوط به الگوهای اقتصادی رایج مواجه می‌شوند که دلایلی را برای افزایش یا کاهش تورم بلندمدت تجویز می‌کند، به‌خوبی ترجیحات تورمی خود را نشان می‌دهند. پاسخ‌دهندگانی که از اثر تورم بر کاهش دستمزدها اطلاع داشتند، ترجیحات تورمی کمتری را نیز بیان کردند. در مقابل، کسانی که تورم روی فعالیت اقتصادی‌شان اثری نداشت، ترجیحات تورمی بالاتری را بیان کردند.

در مرحله دوم تحلیل این مقاله، شواهد جدیدی برای رابطه علی بین ترجیحات تورم و روایت‌های اقتصادی ارائه می‌شود. در مدل RCT این مقاله، پاسخ‌دهندگان به‌طور تصادفی در یک گروه کنترل یا یکی از پنج گروه درمانی قرار گرفتند. در هر گروه درمانی، پاسخ‌دهندگان در مورد روایت خاصی از تئوری نرخ بهینه تورم، مطلع می‌شوند. طبق یافته‌های مقاله، دو روایت به‌طور قابل توجهی ترجیحات تورم را از نظر آماری و اقتصادی تغییر می‌دهند: یک، تاثیر تورم بر ارزش واقعی دارایی‌های نقدی؛ دو، تورمی که دستمزدهای واقعی را از بین می‌برد که به‌طور علّی ارتباط مستقیمی با ترجیحات تورم‌های پایین‌تر دارد. به عبارت دیگر، افراد وقتی از تاثیر تورم بر دارایی‌های نقدی و دستمزد مطلع می‌شوند، ترجیح می‌دهند که تورم کمتری در اقتصاد کشور باشد.

از طریق یک چهارچوب مفهومی ساده، تحلیل این محققان بینش وسیع‌تری در مورد رابطه بین روایت‌های اقتصادی و ترجیحات تورم ارائه می‌کند. طبق مشاهدات این مقاله، انتقال اطلاعات مربوط به روایت‌های اقتصادی در مورد تورم، ترجیحات تورم پاسخ‌دهندگان را تغییر می‌دهد. با‌این‌حال، این تغییر تنها در مورد برخی نظریه‌ها و در میان برخی جمعیت‌شناختی وجود دارد. به‌طور خاص، اطلاع‌رسانی به افراد در مورد سه نظریه زیر، احتمال تغییر در ترجیحات را در میان پاسخ‌دهندگان تحت درمان افزایش می‌دهد: ۱- تورم هزینه-فرصت نگهداری پول را افزایش می‌دهد. ۲- تورم فضای بیشتری را برای سیاستگذاری در کران پایین صفر (Zero Lower Bound ) ایجاد می‌کند. ۳- تورم بالاتر می‌تواند شرایط بازار کار را بهبود بخشد. در مقابل، اطلاع دادن به پاسخ‌دهندگان در مورد اینکه تورم دستمزدها را کاهش می‌دهد یا بر قیمت‌های اسمی دارایی‌ها تاثیر می‌گذارد، بر احتمال این توضیح به‌عنوان تورم تاثیر نمی‌گذارد.

علاوه بر این، اثرات درمانی در میان برخی از جمعیت‌شناختی‌ها قوی‌تر است: پس از بررسی روایت‌های مربوط به این نظریه‌ها مشخص می‌شود که شرکت‌کنندگان مسن‌تر و همچنین زنان و آنهایی که تحصیلات اقتصادی رسمی ندارند، در احتمالات تعیین‌شده خود بیشتر جابه‌جا می‌شوند. برای درک بهتر نظریه دوم، نیاز است اطلاعاتی در مورد سیاستگذاری در کران پایین صفر داشته باشیم. سیاستگذاران با «کاهش نرخ بهره» کاری می‌کنند که انگیزه پس‌انداز در اقتصاد «کم» شود. وقتی مازاد ظرفیت وجود دارد، اقتصاد نیاز به سرمایه‌گذاری جدید ندارد و بیشتر به مصرف نیاز دارد تا صنایع فعلی به ظرفیت خود برگردند. به‌طور کلی، یافته‌های این مقاله پیامدهای گسترده‌ای برای سیاست پولی دارد، اینکه یک سیاست پولی موثر باید هدف تورمی خود را توجیه کند. بررسی این مقاله نشان می‌دهد ارائه چنین توجیهاتی می‌تواند روی مردم اثر بگذارد، اما فقط در ابعادی خاص و برای جمعیت‌های مختلف متفاوت است. نتایج این پژوهشگران راه را برای مطالعات آتی هموار می‌کند تا میزان این تاثیرات را به‌طور جامع‌تری در بین سیاست‌های ارتباطی مختلف مقایسه کنند و در نتیجه انتخاب‌های ارتباطی برای سیاست پولی را اطلاع دهند.

 

منبع: تجارت فردا