سناریوی احتمالی دوم آن است که آمریکا تصور می‌کند برای آینده قابل پیش‌بینی امکان احیای توافق هسته‌‌ای با ایران وجود ندارد و در نتیجه تهران ممکن است بر سرعت پیشرفت برنامه هسته‌‌ای خود بیفزاید. همزمان ایران ممکن است برنامه‌های موشکی و پهپادی خود را گسترش دهد و از نیرو‌‌های نیابتی برای اهداف دور از منطقه استفاده کند. با وجود این‌، دلایل اولیه ارائه شده برای این سفر مانند افزایش تولید نفت، مداخله آمریکا در منطقه، احیای مجدد «فرآیند صلح»  اسرائیلی - فلسطینی یا حمایت از یک ائتلاف منطقه‌‌ای ضدایران قابل جمع با یکدیگر نیستند. پس چرا او به خاورمیانه می‌‌آید؟ این سفر باید برای مسائل دیگر و بالقوه بزرگ‌تر باشد: روسیه و ایران. بایدن بر این باور است که در موقعیتی مساوی بین دو روند خطرناک قرار دارد که ایالات متحده و غرب را فراگرفته است: ترامپیسم در داخل، پوتینیسم در خارج. هر دو نشان‌دهنده چالش‌‌های تاریخی و خطرات آشکار و موجود برای نظم آمریکایی هستند که بایدن از سال‌های شکل‌گیری و حضور خود در سیاست در دهه ۱۹۷۰ میلادی به‌شدت به آن اعتقاد داشت. با وجود این‌، هنوز این پرسش مطرح می‌شود که آیا همه این موارد سفر بایدن و صرف سرمایه سیاسی را در شرایطی که آمریکا در آشفتگی داخلی قرار دارد، توجیه می‌کند؟ تنها در صورتی که سفر بایدن واقعا درباره روسیه و ایران باشد در سیاست خارجی منطقی خواهد بود؛ در غیر این صورت ممکن است به اتلاف زمان تبدیل شود؛ چیزی که بایدن در حال حاضر از عهده آن برنمی‌‌آید.