سیدجلال دهقانی فیروزآبادی در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» تحلیل کرد
دو هدف اروپا از فعالسازی ماشه
اقدام آمریکا در ترور سردار سلیمانی در چه شرایطی صورت گرفت؟ دو فرضیه در این خصوص مطرح شده؛ یکی اینکه آیا این اقدام در چارچوب همان راهبرد فشار حداکثری برای فشار بیشتر بر ایران به قصد مذاکره است یا نه، آمریکاییها با این اقدام راهبرد جدیدی را با هدف درگیری با ایران کلید زدهاند؟
ابتدا در قالب همان فشار حداکثری بود؛ یعنی فشار حداکثری آمریکا سه وجه یا سه بُعد دارد؛ «فشار اقتصادی»، «فشار سیاسی و دیپلماتیک» و «فشار نظامی». با توجه به حوادث آبانماه، آمریکاییها به این جمعبندی رسیدند که با یک ضربه نظامی میتوانند جامعه ایران را دچار آشوب و شورش کنند. گرچه طراحی آن از ماهها قبل شکل گرفته بود، ولی اینکه در این شرایط به این جمعبندی رسیدند به نظرم در قالب همان فشار حداکثری بود که ایران در شرایطی قرار بگیرد که از مواضع اصولی خود کوتاه بیاید. ولی با تحولاتی که رخ داده بهنظر میرسد ما شاهد یک نوع تغییر راهبرد در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران هستیم که نه لزوما به قصد جنگ و درگیری نظامی، ولی به قصد افزایش سطح تنش و تصاعد بحران است که آن را میتوان یک نوع سیاست خارجی تهاجمی در قبال ایران تلقی کرد. بنابراین این فرضیه در شرایط کنونی یک فرضیه قابلتوجه است که آمریکاییها با این اقدام راهبرد تهاجمیتری را در قبال ایران کلید زدهاند.
به نوعی میتوان شاهد گذار از آن فشار حداکثری بود که در عمل نتیجه ملموسی را نصیب آمریکاییها نکرده است؛ نه منجر به خروج ایران از برجام شده و نه تحریمها منتج به تغییر فضای اجتماعی ایران و بروز اعتراضات گسترده شده است. بنابراین آیا میتوان گفت که آمریکا راهبرد جدید را با تغییر این دو هدف کلید زده است؟
بهنظر میرسد که بعد از این عملیات، ما شاهد آغاز یک راهبرد جدید مبنی بر یک سیاست تهاجمیتر در قبال ایران از سوی آمریکا خواهیم بود.
اگر هدف ترامپ کلید زدن این راهبرد جدید با هدف بالا بردن سطح تنش باشد، در واقع این افزایش تنش قرار است چه منافعی را نصیب آمریکا کند؟
بخشی از فرآیند تصمیمگیری ترور سردار سلیمانی ریشههای داخلی در آمریکا دارد. از جمله فرار ترامپ از استیضاح با انحراف افکار عمومی داخل آمریکا از موضوع استیضاح به یک بحران سیاست خارجی و بینالمللی. حتی همان زمانی هم که بحث استیضاح مطرح شد و سپس در مجلس نمایندگان رای آورد، پیشبینی میشد که ترامپ برای تحتتاثیر قرار دادن استیضاح دست به یک ماجراجویی در سیاست خارجی بزند. اینکه با این اقدام به این هدف میرسد یا نمیرسد بحث دیگری است؛ اما یکی از منافع و اهدافی که ترامپ میتواند داشته باشد همین انحراف افکار عمومی داخلی آمریکا برای تحت الشعاع قرار دادن استیضاح است.
هدف دیگر همانطور که پیشبینی میشد تلاش برای تحتتاثیر قرار دادن انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ و پیروزی در آن است؛ یعنی ترامپ در سیاست خارجی دستاورد ملموسی نداشته و در داخل هم با مخالفت دموکراتها مواجه است و لذا پیروزی در این انتخابات منوط به امنیتی و نظامی کردن فضای انتخابات و خلق یک دستاورد سیاست خارجی، ولو کاذب است.
قبل از اینکه به اهداف دیگر اشاره کنید، سوالی که مطرح میشود این است که اگر اقدام ترامپ در ترور سردار سلیمانی منجر به رادیکالتر شدن فضای منطقه شود و آمریکا را وارد جنگ با ایران کند، آیا خود این مساله نمیتواند تبدیل به یک بحران شود و نتیجه انتخابات آمریکا را تغییر دهد؟
بله، ریسک این مساله بالاست. بحث ما این است که ترامپ چه تصور و تلقیای از این اقدام داشته است... اشاره شد که ترامپ فکر میکرد با این ضربه نظامی ایران را به مذاکره یا سازش وامیدارد. ولی اکنون این اقدام تروریستی نتیجه عکس داده است. بنابراین اینکه چرا ترامپ این اقدام را انجام داد یک بحث است و اینکه به این هدف میرسد یا نه، که در سوالات بعدی به آن پاسخ خواهد داده شد، بحثی دیگر است. بنابراین ممکن هم هست که با این اقدام ترامپ سطح تنش افزایش پیدا کند و حتی تاثیر منفی نیز بر جای بگذارد. ولی معمولا روسایجمهور آمریکا با راه انداختن جنگ خارجی توانستهاند آن را مدیریت کنند که مجددا انتخاب بشوند.
به منافع ترامپ از بالا بردن سطح تنش با ایران اشاره کردید...
بله، منفعت دیگری که میتوان از این اقدام برای ترامپ متصور بود باجگیری منطقهای از متحدان آمریکا است که مشخصا از کشورهای عربی و عربستان با این استدلال باج بگیرد که تنش کنونی در منطقه افزایش پیدا کرده و شما باید هزینههای اقدام نظامی را بدهید. ترامپ پیشتر هم ثابت کرده بود که از این گونه اهداف دارد.
دلیل دیگر میتواند توجیه حضور نظامی آمریکا در منطقه باشد. به هر حال ترامپ گفته بود ما نیروهای نظامی را از منطقه بیرون میبریم، ولی شاید اکنون در شرایطی قرار گرفته است که برای اینکه استدلال کند چرا به این وعده عمل نکرده، شرایطی را بهوجود بیاورد که توجیهپذیر باشد. البته تا چه حد قادر باشد دیگران را اقناع کند بحث دیگری است.
منفعت دیگر همراه کردن اروپا با خود است که فعال کردن مکانیزم ماشه نشان داد که اروپاییها در حال حرکت به این سمت هستند که مواضع خود را به آمریکا نزدیکتر کنند؛ بنابراین میتوان گفت شاید یکی از اهداف این ضربه نظامی تغییر بهگونهای است که اروپاییها مواضعشان را به آمریکا نزدیکتر کنند.
این اقدام آمریکا در شرایط بحرانی منطقه چه پیامدهایی بر جای خواهد گذاشت؟ آیا منطقه را به سمت بیثباتی بیشتر حرکت نخواهد داد؟
ترامپ بهدنبال جنگ تمامعیار و گسترده نیست؛ بلکه میخواهد سطح تنش و بحران را به میزانی تصاعد دهد که یک نوع تنش مدیریتشده داشته باشد. یا به بیان دیگر، مدیریت و توازن آشوب در منطقه. بهنظرم در کوتاهمدت، تنشها در منطقه افزایش مییابد چون امکان تلافی گروههای مقاومت هست، همراهی اروپا با آمریکا هست و همان تحرکات آمریکا که در کوتاهمدت ممکن است اقداماتی را صورت دهد. اما هدف آمریکا همانطور که اشاره شد تصاعد مدیریتشده تنش است.
اروپا هم همانگونه که ذکر شد یک نوع سیاست گردش به سمت آمریکا و اعمال فشار بر ایران را اتخاذ میکند؛ اما هدف اروپا درواقع تشدید بحران نیست بلکه هدف آنگونه که خودشان اعلام کردهاند، نجات برجام و تشویق و ترغیب ایران به مذاکره است. یعنی این گردش اروپا به سمت آمریکا (حداقل از منظر خودشان) برای مدیریت بحران است. کشورهای منطقه هم در پی تنشزدایی با ایران برخواهند آمد. بنابراین ما باید بین اهداف آمریکا و اروپا و کشورهای منطقه تفکیک قائل شویم.
کشورهای منطقه با این تحولاتی که رخ داد به این نتیجه رسیدند که اولا ایران قدرت دفاعی و تهاجمی بالایی دارد و اراده اعمال آن را هم دارد. از طرف دیگر آمریکاییها هم خیلی حاضر نیستند برای پاسخگویی هزینه بپردازند و ممکن است جنگ منطقهای هم خواسته یا ناخواسته دامن آنها را بگیرد، چون ایران هم صراحتا اعلام کرد که اگر آمریکا از مبدأ کشور ثالثی به خاک ما حمله کند، تلافی خواهد کرد. طبیعتا بخشی از اقدامات احتمالی نظامی (اگر در منطقه جنگ رخ بدهد) از پایگاههای این کشورها خواهد بود و ایران هم تلافی میکند. از این رو کشورهای منطقهای دنبال تشدید تنش نخواهند بود، بلکه درصدد تنشزدایی با ایران و بهخصوص جلوگیری از وقوع جنگ بین ایران و آمریکا بر خواهند آمد.
درخصوص تنش زدایی همسایگان با ایران فرضیهای مطرح است که راه تنشزدایی با همسایگان، از خود منطقه میگذرد. در مقابل، فرضیه رقیب این استدلال را مطرح میکند که تا زمانی که راهبرد فشار حداکثری آمریکا هست امکان اینکه بشود از کانال منطقهای تنشزدایی صورت بگیرد وجود ندارد. بنابراین شما معتقد هستید که خروجی این افزایش تنش باعث میشود که کشورهای همسایه بهسمت تنشزدایی با ایران حرکت کنند؟
بله؛ چون به این نتیجه رسیدهاند که جنگ و تنش بیش از حد در منطقه برای آنها خطرناک است و ایران هم صراحتا اعلام کرده که جنگ بین ایران و آمریکا، محدود به تهران و واشنگتن نیست، بلکه دامنه آن به کشورهای منطقه هم تسری پیدا میکند. تلقی من این است که برخلاف ترامپ که (حداقل در کوتاهمدت) دنبال افزایش تنش است و اروپاییها که آنها هم بهنوعی میخواهند ایران را متقاعد کنند که در برجام بماند و مذاکرات جدید را بپذیرد؛ کشورهای منطقه هم درصدد کنترل تنش هستند.
شما اشاره کردید که با این افزایش سطح تنش راه تنشزدایی در منطقه فراهم میشود، ولی یک فرضیه مطرح است که متحدان آمریکا بهخصوص اسرائیل و عربستان در ترور سردار سلیمانی تا حدی حداقل در سطح هماهنگی در جریان بودهاند. آیا در عربستان تمایلی برای تنشزدایی با ایران مستقل از آمریکا مشاهده میکنید؟
در مورد اینکه عربستان در جریان بوده، من نظرم این است که هم اسرائیل و هم عربستان (بهخصوص عربستان) شاید در آن طراحیها بوده باشند، ولی در اقدام اخیر بعید میدانم که آمریکاییها عربستان را در جریان قرار داده باشند. اما تصورم این است که اسرائیلیها از اول طراحی ترور شهید سلیمانی تا اجرای آن در جریان بودند؛ یعنی هم در طراحی و هم در زمان و مکان اقدام. اما همانطور که اشاره کردم عربستان و سایر کشورهای عربی یک شرایط نه جنگ و صلح را بین ایران و آمریکا ترجیح میدهند؛ از قدیم هم اینطور بوده است، یعنی سیاستشان این است که سطح تنش بین ایران و آمریکا در یک سطح کنترلشده باشد. کشورهای عربی حتی عربستان موافق ایجاد شرایط جنگی و بحرانی در منطقه نیستند.
و شاهد فعال شدن میانجیها برای تنشزدایی هم خواهیم بود؟
بله؛ قاعدتا هستند یا بهصورت علنی یا پنهانی. مثلا سفر امیر قطر به ایران در شرایط فعلی میتواند بیانگر یک نوعی نگرانی این کشورها از افزایش سطح تنش باشد.
نگاه آمریکا این است که در کوتاهمدت تنش را بالا ببرد و ایران را به پای میز مذاکره بیاورد؛ ولی مواضعی که اکنون از ایران حداقل در سطح اعلانی مطرح میشود این است که عملا راه مذاکره حداقل تا یک پروسه کوتاهمدت بسته شده و چشمانداز روشنی را نمیتوان برای آن ترسیم کرد. آیا نمیتوان گفت ترامپ در این محاسبه دچار سوءبرداشت شده است؟
همانطور که اشاره کردم تلقی آنها این است که تحتفشار حداکثری نظامی، اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک، ایران چارهای جز این ندارد که به پای میز مذاکره بیاید. ترامپ حداقل از زمان خروج آمریکا از برجام در اردیبهشت ۹۷ بارها گفته که ایرانیها میآیند و مذاکره میکنند. در واقع این تلقی آمریکا براساس نوعی تفکر و فرهنگ بنگاه معاملاتی املاک صورت میگیرد که حرفه اصلی ترامپ هم هست. در واقع نوعی ذهنیت معاملات املاکی بر ترامپ و تیم تندروی او حاکم است. آنان براساس محاسبات خود براین تصورند که ایران به لحاظ اقتصادی و سیاسی در یک شرایطی قرار گرفته که چارهای جز این ندارد که پای میز مذاکره بیاید. بنابراین این برداشت در هیأت حاکمه فعلی آمریکا وجود دارد. اما نظر من این است که (شاید هم اشتباه کنم) ترامپ دقیقا برعکس نتیجه میگیرد؛ یعنی الان ترامپ با این اقدامی که صورت داد سطح دشمنی با ملت ایران را به شدت افزایش داد که کاملا مسیر مذاکره و راه حل سیاسی و دیپلماتیک را مسدود کرد. اصلا چشماندازی نمیبینم که ایران تحت این شرایط مذاکره کند؛ اگر هم به فرض قرار بود یک کورسویی وجود داشته باشد، آن هم دیگر کور شد. یعنی با این اقدام تروریستی و ضدایرانی ترامپ چشماندازی برای مذاکره وجود ندارد و ایران هم همه گزینهها و مولفههای قدرتش را به کار میگیرد که ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ رای نیاورد. احساس من این است که نهتنها ایران با ترامپ مذاکره نمیکند، بلکه تلاش میکند ترامپ هم در انتخابات پیشرو رای نیاورد. بنابراین در چند ماه آینده تا نوامبر ۲۰۲۰ چشمانداز مذاکره را کاملا منتفی میبینم. اما آمریکاییها همانطور که اشاره شد عکس این اعتقاد را دارند که هرچه فشار را افزایش دهند امکان سازش ایران بیشتر خواهد بود.
اگر مکانیزم ماشه در نهایت فعال شود و فضا به این سمت برود که همین برجام حداقلی هم از بین برود و همزمان فضای مذاکره هم وجود نداشته باشد، این وضعیت تعلیق به چه صورت است؟ تا چه زمانی قرار است نه وضعیت جنگ باشد و نه وضعیت مذاکره؟
حداقل تا زمانی که ترامپ هست. یعنی در دور اول.
یعنی شما معتقد هستید تا ۲۰۲۰ عملا هیچ چشمانداز مذاکرهای وجود ندارد؟
من اصلا خوشبین نیستم (حالا شاید من اشتباه میکنم). ولی این سیستم ماشه همانطور که گفتم اقدامی از سوی اروپا است که ایران را به اصطلاح هُل بدهند به سمتی که مذاکره مجدد کند. بنابراین این فعال کردن مکانیزم ماشه به این دلیل صورت میگیرد که ایران به این جمعبندی برسد که اولا از برجام خارج نشود و ثانیا به سمت مذاکرات جدید ترغیب شود.
مدیریت این وضعیت چگونه خواهد بود؟ اگر ایران تا نوامبر ۲۰۲۰ از این نیاز ترامپ به مذاکره استفاده نکند و دور بعد هم به فرض ترامپ رئیسجمهور آمریکا شود، در آن شرایط هم که خود بارها گفته نیازی به مذاکره نمیبیند؟
این یک بحثی بود که قبل از شهادت سردار سلیمانی نیز در محافل سیاسی و دانشگاهی مطرح بود. اینکه ترامپ در صورت پیروزی در دور دوم ریاست جمهوری خود چه اقدامی خواهد کرد؟ حداقل من اعتقادم این بود که اگر ترامپ دور دوم رای بیاورد، سیاست تهاجمیتری نسبت به ایران اتخاذ میکند چون دیگر دغدغه انتخاب مجدد هم ندارد. ولی خب این موضوعی که ما برای دور دوم پیشبینی میکردیم، در اواخر دور اول اتفاق افتاد. بنابراین یا وضعیت بحرانی تشدید میشود که میتواند از آن در داخل آمریکا استفاده کند و یا به هر حال باعث میشود که ایران بیاید مذاکره کند که به هر صورت فکر میکند به نفعش است. برآورد ترامپ این است.
بهطور مشخص آیا ترامپ در قبال ایران راهبرد مشخصی تا ۲۰۲۰ دارد؟
بهنوعی که اشاره کردم؛ راهبرد ترامپ «فشار اقتصادی حداکثری» و «انزوای سیاسی حداکثری ایران» هم در سطح منطقه و هم در سطح جهان بهویژه با تاکید بر همراه کردن اروپا با خودش است. «بالا بردن حداکثری هزینههای حضور منطقهای ایران»، «بالا بردن هزینههای همکاری با ایران» به ویژه برای همپیمانان منطقهای و جهانی ایران؛ که از قبل هم وجود داشته است و در فضای جدید نیز تشدید میشود. همانطور که اشاره شد به نظر میرسد آمریکا بهدنبال این است که علیه ایران تهاجمیتر رفتار کند تا هزینههای نفوذ منطقهای ایران را به شدت افزایش دهد. تندروهای نظامی-امنیتی حاضر در هیات حاکمه آمریکا در تلاشند تا ترامپ را متقاعد سازند که سیاست مماشات با ایران نتیجهبخش نبوده و برای مهار و محدودسازی قدرت و نفوذ منطقهای این کشور باید با رویکرد تهاجمی با آن برخورد کرد. به نظرم ترور و شهادت سردار سلیمانی نقطه عطفی در آزمون این سیاست تهاجمی آمریکا علیه ایران است. لذا، باید نهایت تلاش را کرد که آمریکا نتایج موردنظر خود از این اقدام تروریستی را نگیرد.
ارزیابی شما از طرحی که در پارلمان عراق در مورد خروج آمریکا در حال تصویب است چیست؟ آیا اساسا میتوان با وجود موانع و محدودیتهای موجود به خروج آمریکا از عراق خیلی خوشبین بود؟
در کوتاهمدت که بعید است؛ پروسه زمانبری است که بعید است به این زودی کاملا نیروهایشان را خارج کنند. ولی در میانمدت احتمال اینکه نیروهایشان را کاهش دهند، وجود دارد. البته بهنظرم بستگی به میزان هزینهای است که برای حضور نظامی خواهند پرداخت. یعنی هرچه هزینه حضور نظامی آمریکا در عراق و سایر کشورهای منطقه بیشتر شود، امکان خروجشان هم افزایش پیدا میکند، این هم موضوع مهمی است. ولی در کوتاهمدت بعید میدانم. ما شاهد خروج تدریجی نیروهای نظامی آمریکا از منطقه خواهیم بود.
این طرح با چه محدودیتهایی در داخل عراق روبهرو است؟ چون ترامپ گفته عراق باید هزینههایی را که در این سالها صرف ساختوساز و توسعه پایگاهها شده بپردازد...
بله، ترامپ بهدنبال این است که کمترین هزینه را بدهد و بیشترین منفعت را هم بگیرد. علاوهبر این در داخل عراق هم بهنظرم کاملا یک اجماع قوی در مورد چگونگی و زمان تخلیه وجود ندارد بهخصوص بین کُردها، سنیها و شیعیان. مثلا در پارلمان عراق هم که این طرح تصویب شد، سنیها و حتی کُردها حضور چشمگیری نداشتند. بنابراین اگر این طرح تصویب شود، تا بخواهد اجرایی شود، پروسه زمانبری خواهد بود.